نمایش پست تنها
  #9  
قدیمی 07-16-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

در شیوه ی مدیتیشن،ما نه ذهن را محکم در چنگ می گیریم و نه می گذاریم که کاملا به دنبال عملکرد خود برود.اگر بکوشیم ذهن را کنترل کنیم،انرژی و توان ذهنی به سوی ما باز می گردد همچون فنری که محکم نگاه داریم و رها شود.و اگر ذهن را رها کنیم که به هر کجا که می خواهد برود سخت لجام گسیخته و آشوب طلب و چند پاره می گردد.از این رو ما ذهن را رها می کنیم ،لیکن در عین حال دیسیپلینی را در مورد این آزاد گذاشتن ذهن مرعی می داریم .تکنیکهایی که در سنت بودایی به کار گرفته می شوند به غایت ساده اند.هشیاری نسبت به حرکات بدنی ،تنفس و وضعیت جسمانی،تکنیکهایی هستند که در تمامی سنتها ،مشترکند.عمل اصلی در تفکر عبادی ،حضور داشتن در زمان حال است.هدف ما نیز محاط در تکنیک مدیتیشن است .حضور داشتن در این لحظه به گونه ای که ذهن سرکوبی شود و نه به گونه ای لجام گسیخته به هر جایی که می خواهد برود; و نیز آگاهی از آنچه هستیم،منظور و مقصود تفکر عبادی است.تنفس همانند هستی جسمانی،فرایندی خنثی است که اشاراتی "معنوی" در خود ندارد.ما صرفا از عملکردهای طبیعی آن آگاه می شویم.و این شیوه ی عمل را شاماتا می نامند.با این کار،ما به راه باریک یا هینه یا نه قدم می نهیم که راهی تنگ و محدود است.این بدان معنا نیست که رهیابی به هینه یا نه سهل الوصول است و فکری محدود و نظری تنگ ربای گام نهادن به آن کفایت می کند.بلکه،از آنجایی که ذهن به غایت پیچیده و به غایت مبتلا به غرابت است و پیوسته مشتاق و خواهان همه گونه سرگرمیها و پرسه زدنهاست،تنها راه کنار آمدن با آن،این است که به راه پر انظباطی که بدون دو راهیها و راه های فرعی است هدایتش کنیم.
ما مجال گریختن نداریم ،ما درست در آن قرار می گیریم و نمی توانیم از آن قدم به بیرون بگذاریم.فی الواقع پشت فرمان ماشینی می نشینیم که دنده ی عقب ندارد.سادگی محدودیت و تنگی راه همچنین گرایشی باز و گشاده در ما نسبت به اوضاع زندگی پدید می آورد ،زیرا تشخیص می دهیم که هیچ گونه گریزی در میان نیست و می باید چشم در چشم زندگی و اوضاع دگرگون شونده ی آن دوخت.
از این رو به جای کوشش در پنهان کردن مسائل و رنجهای زندگی ،وجود آنها را تصدیق می کنیم.مدیتیشن به شما کمک نمی کند تا زندگی روزانه ی خود را در محیط کار فراموش کنید.در واقع در نشستن به کار مدیتیشن،شما همواره با زندگی روزانه تان سر و کار خواهید داشت.در کار مدیتیشن،روان نژندیها به جای مخفی ماندن در ته ذهن ما،به سطح آن می آیند .مدیتیشن ما را قادر می کند به زندگیمان به مثابه ی چیزی که می توان بر آن تاثیر نهاد بنگریم.گمان می رود که مردمان برآنند که اگر تنها می توانستند از دنگ و فنگ زندگی رها شوند،در کوهپایه ها و سواحل دریا به تفکری عابدانه مشغول می شدند.لیکن گریز از این جهانی بودن زندگی به مثابه ی دست کشیدن از خوراک است یعنی همان چیزی که میان دو برش از نان وجود دارد.وقتی شما ساندویچی سفارش می دهید ،به یقین دو رش نان نمی خواهید.بلکه چیزی میان آن دو برش نان را طالبید که خوشمزه و مقوی و خوردنی است و نان به همراه آن است.
پس آگاهی روشن از عواطف و موقعیت های زندگی و فضائی که در آن ،این عواطف و موقعیتها بروز می کنند می تواند جان ما را نسبت به یک آگاهی چند بعدی تر از زندگی یگشاید،و در واقع جان ما را به جامی جهان بین بدل کند.و در این نقطه یا مرحله است که گرایشی مهربانانه و گرمی بخش به منصه ی ظهور می رسد.و این گرایشی از قبول و پذیرش خویشتن است در عین اینکه هوش نقاد و انتقادی مما در ذهن ما به کار خود مشغول است.در این هنگام ما وجه شادمانه ی زندگی را تحسین می کنیم و در عین حال وجه دردناکش را به دست فراموشی نمی دهیم.البته پرداختن زیاده از حد به هیجانات و انفعالات زندگی به مقدار معتنابهی متوقف می شود.عواطف همانی هستند که هستند ،نه می باید سرکوبی شوند و نه لجام گسیخته ،بله تنها می باید تصدیق گردند و همان گونه ای که هستند مورد قبول واقع شوند.از این رو آگاهی بر امور جزئی زندگی،جان ما را بر کلیت پیچیده ی موقعیتها می گشاید ،چون رودی بزرگ که به سوی اقیانوس روان است ،کرانمندی و محدودیت دیسیپلین به گشادگی گونه گون و جهانگیر آگاهی راه می گشاید.مدیتیشن یا تفکر عبادی صرفا تنها نشستن در وضعیتی ویژه نیست که موجد فرایندهای سهل و ساده باشد ،بلکه نوعی گشادگی و پذیرش است در برابر محیط دور و بر که در آن این فرایندها روی می دهد .محیط دور و بر ،بدل به امری هشدار دهنده می شود که پی در پی حامل پیامهایی برای ماست،پیامهایی سرشار از آموزه ها و درون بینیها.
از این رو،پیش از آنکه خود را به دست تکنیکهای عجیب و غریب بسپاریم ،خود را به انرژی ها و دریافتها و نمادهای آیینی مشغول کنیم،می باید اذهانمان را به گونه ای ریشه ای از پیش داوریها و باورها بپیراییم.می باید ابتدا کار خود را با گام نهادن در راه باریک سادگی آغاز کنیم که همانا راه هینایانا است،و پس از آن در شاهراه عریض اعمال مهربانانه یعنی راه مهایانه(راه بزرگ)قدم بگذاریم و بعد از سفر خویش در شاهراه مهربانی نیازمند آنیم تا بدانیم چگونه می توان در میانه ی میدان رقصی آغاز کرد_در اینجا آموزش تانترا یا Vajrayana دستگیرمان خواهد شد.سادگی هینه یا نه پایه ای است برای تحسین کردن شکوه مهایانه و رنگ پر هیبت تانترا.از این رو،پیش از آنکه سر به آسمانها بساییم،می باید پا بر زمین سفت کنیم و با روان نژندیهای اساسیمان سر و کار بیابیم.تمامی رهیابی بودیسم همانا گسترش بخشیدن به عقل سلیم فروزنده است و دیدن چیزها همانگونه ای که هستند،بی آنکه بزرگشان کنیم یا ابعاد اغراق آمیزی بدانها بدهیم،بی آنکه درباره ی آنچه دوست داریم باشند به دامان توهم بیاویزیم.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید