نمایش پست تنها
  #8  
قدیمی 07-16-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

اسطوره ی آزادی (مدیتیشن) نوشته چوگیام ترونگپا
اسطوره ی آزادی
نوشته چوگیام ترونگپا
ترجمه ی شیوا رویگریان

توهم و واقعیت


اگر بر آن باشیم که همه ی تعالیم بودایی را در جوامع صنعتی به کار گیریم،نخست می باید اصول بنیادی آن را بفهمیم و تمرینات مدیتیشن اولیه ی آن را به پایان بریم.بسیاری از مردمان به بودیسم به گونه ای پاسخ می دهند که گویی راه بودا ،مشرب فکری نوینی است که نجاتمان می دهد و ما را قادر می کند که با دنیا همانگونه روبرو شویم که با باغی زیبا.اما اگر بخواهیم از شاخه ای گلی بچینیم،نخست باید ریشه وتنه ی آن را پرورش دهیم یعنی باید کار خود را با ترسها،ناکامیها،نومیدیها،ب غضها و وجوه دردناک زندگی آغاز کنیم.

مردم گلایه می کنند که بودیسم راهی به غایت ملال آور است چون بر رنج و تیره بختی تاکید می کند.معمولا هر طریقتی از زیبایی،ترانه،وجد و برکت سخن می گوید.اما در راه بودا،باید با دیدن تجربه ی زندگی همانطور که هست آغاز کنیم.باید حقیقت رنج و واقعیت نارضایی را ببینیم.ما نمی توانیم از این عوامل بگذریم و بکوشیم تنها وجوه باشکوه و شاد زندگی را تجربه کنیم.اگر انسان فقط به دنبال سرزمین موعود و جزیره ی گنج باشد،تنها به درد بیشتر راه می برد.نمی توان به چنین جزایری قدم نهاد،نمی توان با چنین حال و هوایی به روشنی فکر رسید.از این رو،بخشها و دبستانهای بودیسم جملگی بر آنند که می باید با واقعیت روزانه مقابل شد.نمی توان با خواب آلودگی آغاز کرد.این تنها گریزی زود گذر است نه گریزی واقعی.
در بودیسم،ما اراده ی خویش را برای واقع گرا بودن ، از طریق مدیتیشن {یا تفکر عبادی}بیان می کنیم.مدیتیشن نه کوششی هست برای رسیدن به وجد و خلسه یا آرامش و نه تقلایی است برای آنکه به انسان بهتری بدل شویم،بلکه صرفا خلق حال و هوایی است که در آن می توان از شر بازیهای روان نژندانه آزاد شد،به عبارت دیگر می توان خود فریبیها و بیم و امیدهای پنهان را شناخت و با آنها برخوردی شایستع داشت.در واقع مدیتیشن یا تفکر عبادی این حال و هوا را از طریق ساده ای فراهم می کند که همانا انضباط دست کشیدن از تقلاهای بیهوده است.یعنی فراهم کردن فضایی از طریق دیسیپلین ساده ی انجام ندادن کاری _یا به عبارت ساده تر هیچ کاری نکردن.حقیقت این است ه هیچ کاری نکردن سخت دشوار است .نخست،ما با هیچ کاری نکردن آغاز می کنیم و سپس رفه رفته شیوه ی ما گسترش و تکامل می یابد.پس تفکر عبادی همانا شیوه ای است برای آنکه روان نژندیهایمان را باز شناسیم و از آنها به مثابه بخشی از عمل مدیتیشن استفاده کنیم.ما روان نژندیهایمان را به دور نمی افکنیم بلکه آنها را همچون کودی بکار می گیریم و در باغ زندگیمان می پراکنیم تا موجب غنای زندگیمان شود.

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید