نمایش پست تنها
  #238  
قدیمی 07-09-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 9 جولای

مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 9 جولای


ايران






فرماندار تخارستان برضد دولت اشکاني و سپس پناهنده شدن او به چين...

اختلاف نظر ميان حكمران تخارستان (منطقه اي در شمال شرقي افغانستان امروز) و دربار اشكانيان از جولای 127 پيش از ميلاد آغاز شد. شاه وقت از دودمان اشكاني سركوبي فرماندار ياغي با فرستادن سرباز را بر مذاكره با او ترجيح داد.

فرماندار تخارستان به دليل خودداري افرادش از جنگ با نيروهاي دولت، به چين (چین شمال غربی ـ منطقه ای که شهر اورومچی حاکم نشین آن است) گريخت و به دولت آن كشور پناهنده شد و دولت اشكاني ایران استرداد او را درخواست نكرد تا قضيه بزرگ نشود و ميان دو دولت دوست (ايران و چين)، يك مسئله پيچيده به وجود نيايد. مرز شمال غربی چین پس از تغییراتی که در دوران سیل مهاجرت اقوام آلتائیک و سپس حکومت مغولها کرد اینک همان شده است که در عهد اشکانیان و ساسانیان بود. ایرانیان مردم آن کشوررا به نام دودمان کین = شین = چین؛ چینیان و برخی ملل از جمله ترکیک زبانها به نام دودمان هان؛ «هان» می خوانده اند که هر دو اسم باقی مانده است. غرب واژه چین را از ایرانیان فراگرفته و رایج ساخته است چینیان کشور خودرا «چونگ کواو» می خوانند.

ارزش خاک ميهن براي ناصرالدين شاه!

اسناد قرارداد مورخ 27 ماه مه سال 1893 ميلادي روسيه و ايران 9 ژوئيه همين سال ميان دو دولت مبادله شد و در اروپا (نه در تهران) انتشار يافت!.
به موجب اين قرارداد، ناصرالدين شاه قاجار منطقه مرزي «فيروز» را به «اعليحضرت تزار همه روسيه!» بخشيده بود و خط مرزي دو كشور به سود روسيه تغيير يافته بود. اين منطقه اينک در جمهوري ترکمنستان واقع شده است.
قاجارها متعلق به ايل مغولي «قجر» و از اعقاب قاجار نويان، اميرزاده مغول بودند که با چنگيز به آسياي ميانه آمده بود.
از رفتار خانها و سلاطين قاجار که در کتب تاريخ و يادداشت هاي رجال معاصرشان مندرج است چنين برمي آيد که جز نفع شخص خود در انديشه اموري ديگر نبودند و کوشش آنان تنها اين بود که براريکه قدرت باقي بمانند!.




روزي که «باب» اعدام شد

سيد علي محمد شيرازي معروف به «باب» كه در زندان چهريق آذربايجان محبوس بود 9 ژوئيه سال 1850 به تصميم ناصرالدين شاه كه تازه به سلطنت رسيده بود اعدام شد.
با او، يكي از مريدانش به نام مّلا محمد علي نيز اعدام گرديد.
سيد علي محمد شيرازي هنگام اعدام 31 ساله بود.
سركوب شدن امير مؤيد سوادكوهي
18 تير 1300 زد و خورد نيروي اعزامي قزاق با افراد اميرمؤيد سوادكوهي كه در مازندران بناي مخالفت با دولت وقت را گذاشته بود آغاز شد و روز بعد با شكست امير مؤيد و فرار او پايان يافت. اين مخالفت با خشونت تمام سرکوب شده بود.
احمد آقا خان مير پنج (بعدا سپهبد امير احمدي) فرمانده قزاقهاي اعزامي پس از شکست دادن سوادکوهي، خانه و قرارگاه او را به آتش کشيد و فرزندانش را هم فراري داد. هدف، ارعاب مخالفان احتمالي ديگر بود.
اين رويداد چهار ماه و نيم پس از کودتاي ژنرال رضاخان که سردار سپه و وزير جنگ شده بود و خود نيز از مردم سوادکوه بود صورت گرفت.
امير احمدي که از همقطاران قديم رضا شاه بود در سال 1344 در 77 سالگي درگذشت. وي نخستين نظامي ايران بود که پس از دوران ساسانيان، سپهبد شده بود. واژه هاي «سپه، سپاه، سپهبد» و تركيبات آنها، از دوران ايران باستان تا كنون تغيير نيافته اند. سپهبد امير احمدي به مشاغل نظامي و غير نظامي متعدد و گوناگون منصوب شده بود و آخرين سمت او سناتور انتصابي بود.


سپهبد امير احمدي: زماني كه احمد آقا خان ميرپنج بود ــــ و هنگامي كه سناتور

اعتراض ايران نسبت به عضويت بحرين در اتحاديه امارات، ولي ...
در اين روز در سال 1347 خورشيدي (نهم ژوئيه 1968) دولت وقت ايران نسبت به عضويت بحرين در فدراسيون امارات اعتراض كرد. دولت وقت در اين اعلاميه اعتراضيه خود يادآور شده بود كه بحرين يك استان ايران است.
سالها پيش از آن، مجلس شوراي ملي بر پايه اسناد و شواهد تاريخي، با تصويب يک قانون «بحرين» را استان چهاردهم ايران اعلام کرده بود. بعدا، شاه (ظاهرا) به خواست آمريکا ترتيبات ابطال حقوق ايران نسبت به بحرين را داد که چون عمل او خودسرانه و غير دمکراتيک بود (عدم انجام رفراندم در ايران و استعلام نظر ايرانيان)، توده ايرانيان هنوز جدايي بحرين را نپذيرفته اند و يکي از اتهامات وارده به شاه پس از خلع وي همين اقدام او بود. پس از انقلاب، يک مورد از اتهامات امير عباس هويدا نخست وزير وقت او هم بي حق کردن ايرانيان و نقض تماميت ايران (از دست دادن بحرين طبق سياست جهاني يک دولت ثالث) بود که در بهار سال 1358 اعدام شد. هيچ مقام در هيچ کشور، بدون انجام رفراندم و کسب مجوز از مردم اختيار تجزيه وطن را ندارد و اگر چنين کند، عمل او غيرقانوني است.

نگراني دکتر شايگان از آينده جبهه ملي ايران



دكتر علي شايگان از ياران دكتر مصدق 18 تير ماه 1358 (ژوئيه 1979) و پنج ماه پس از پيروزي انقلاب با توجه به ايجاد انشعاب در جبهه ملي، نگراني خود را از آينده اين جبهه ابراز داشت. وي تاكيد كرد: تاريخ وطن نشان داده است كه هر شكست و تضعيف در پي يك تفرقه بوده است. همين انشعاب باعث تضعيف موقع ملّيون در ميان انقلابيون وقت و دولت موقت شد.
وي در همين روز با توجه به در پيش بودن تدوين قانون اساسي تازه، توصيه کرد که اختيارات رئيس جمهور محدود و اختيارات اجرايي عمدتا در دست نخست وزير باشد؛ زيرا که رئيس جمهور را تا انقضاي دوره به آساني نمي توان تغيير داد حال آن که نخست وزير، اگر در کارش موفق نباشد مي شود با راي عدم اعتماد مجلس او را کنار گذاشت. در آن زمان صحبت از اين بود که قانون اساسي تازه ايران تقريبا رونوشتي از قانون اساسي جمهوري پنجم فرانسه باشد.
اظهارات دکتر شايگان همان روز و روز بعد در روزنامه هاي تهران به تفصيل انتشار يافته بود که مي توان براي دستيابي به متن آن به آرشيو روزنامه ها مراجعه کرد.


رويداد کوي دانشگاه تهران در 18 تير 1378


يك رشته تظاهرات عمدتا دانشجويي، 18 تيرماه 1378 (9 ژوئيه سال1999) و در اواخر دومين سال حكومت محمد خاتمي، منجر به ورود پليس و گروهي ديگر كه رسانه ها عنوان «شخصي پوش» به آنان داده بودند در ساعات شب به خوابگاه اصلي دانشجويان دانشگاه تهران معروف به «كوي اميرآباد» شد.



در اين رويداد تلفاتي وارد آمد، به ساختمانهاي كوي دانشگاه آسيب رسيد و گروهي نيز دستگير و زنداني شدند. گفته شده است كه توقيف روزنامه «سلام» توسط دادگاه مطبوعات؛ جرقه اين تظاهرات را زده بود. تنها كشته شدن يك نفر در كوي دانشگاه به نام عزت ابراهيم نژاد، رسما تاييد شده است. تظاهرات تا چند روز بعد هم به ويژه در تبريز ادامه يافته بود. برخي نيز اين تظاهرات را به حساب عدم رضايت عامه از كوتاهي ماموران مربوط در كشف و متوقف ساختن عمل ربوده شدن و قتل چند مخالف نظام معروف به «قتل هاي زنجيره اي» گذارده بودند.


محمدعلي ابطحي
هنوز ريشه و چگونگي تظاهرات تيرماه 1378 ايران به درستي روشن نيست. دراينجا يادداشت محمدعلي ابطحي (حجت الاسلام) رئيس دفتر وقت محمد خاتمي را در زمينه رويداد 18 تير كه در «روزنوشت» او در ذيل «18 تير ماه 1378» آمده و يك سند است مي آوريم. ابطحي (متولد بهمن ماه 1338 در مشهد) در 24 سالگي مدير راديو ايران، در 29 سالگي معاون وزارت ارشاد و در 42 سالگي معاون رئيس جمهور (محمد خاتمي) شده بود:


يادداشتهاي من در جمعه 18 تير


1378ساعت 6 صبح، روي تلفن موبايلم، فراهاني از بچه هاي دفتر تحکيم با صدايي برآشفته زنگ زد که از حوادث ديشب خبر داريد؟ گفتم نه. گفت ديشب به کوي دانشگاه، از سوي نيروي انتظامي حمله شده، بچه ها را زده اند و تار و مار کرده اند، به داد برسيد و قطع کرد. نگران شدم. به هادي خانيکي زنگ زدم، خبر را تائيد کرد. به وزارت کشور زنگ زدم، کسي نبود. ساعت 8 صبح به آقاي خاتمي زنگ زدم، گفت خبر را از BBC شنيده ام ولي از ابعاد آن خبر ندارم. با دکتر معين (وزير علوم) تماس گرفتم، در جريان بود و گفت به دفترش در وزارت علوم مي رود. قرار گذاشتيم نزديک ظهر در دفتر تاجزاده در وزارت کشور جمع شويم. به فرهادي، عباد، خانيکي، رضا خاتمي هم زنگ زدم حوالي ساعت 11 در دفتر تاج زاده در وزارت کشور جمع شديم. موسوي لاري در کرج بود. قرار شد او خودش را برساند. اخبار حکايت از حمله شديد نيروي انتظامي به دانشجويان داشت بر اساس خبري که گرفتيم، ديشب دانشجويان به اعتراض تعطيلي روزنامه سلام تظاهرات کرده بودند و به خيابان هاي اطراف خوابگاه آمده بودند و نيروي انتظامي به آنها حمله کرده بود. اخباري که مي رسيد حکايت از کشته شدن و در گيري شديد مي کرد. بنا به اطلاع دکتر معين، دانشجويان در داخل خوابگاه و نيروي انتظامي در بيرون بودند. با آقاي خاتمي هم مرتب در تماس بوديم. قرار شد همگي به دانشگاه بروند تا از نزديک ضمن همدردي با دانشجويان مسائل را بررسي کنند. جمع فوق از وزارت کشور به طرف دانشگاه رفتند. آقاي موسوي لاري هم که صبح به کرج رفته بود، خود را به انها رساند. براي اينکه در اين شرايط که مسائل مبهم است، دفتر رئيس جمهور طرف اصلي ماجرا نباشد و امکان ارتباط با پليس و نيروي انتظامي باشد، من همراه آنها نرفتم. با موبايل با مصطفي تاج زاده در تماس بودم. تماس ها ناقص و نشان از اوضاع ناهنجار داخل دانشگاه بود. مصطفي تاج زاده با موتور رفته بود تا به عنوان معاون وزير کشور با نيروي انتظامي صحبت کند، زنگ زد و گفت که اين نيروهاي انصار حزب الله فراوانند. دانشجويان نيز مرتب از فرمانده انصار مي پرسند. تمام تلاش ها معطوف به اين بود که دانشجويان از خيابان به داخل کوي باز گردند. دانشجويان مخالف پاکسازي خيابان بودند و مي گفتند: مردم بايد اينها را ببينند و متوجه شوند چه جنايتي در حق دانشجويان شده است. کساني که در صحنه حاضر بودند خبر دادند يکي از کساني که به سوي دانشجويان تير اندازي مي کرده لباس شخصي داشته و با سلاح کمري شليک مي کرده است. تيراندازي ها منجر به زخمي شدن حداقل سه نفر از مچ پا، شکم و سر شده که حال يکي از آنها وخيم است. هنوز هيچ منبع موثقي خبر از کشته شدن کسي نداده ولي شايعات حکايت از قتل 5 الي 6 نفر مي کند. دانشجويان همچنين از فحاشي و هتاکي انصار به نواميس آنها بسيار ناراحتند. حضور و صحبت هاي معين، تاجزاده، شمس الواعظين و دکتر کوهي، رئيس کوي دانشگاه تهران، نقش موثري در آرام کردن فضا داشته است. البته دانشجويان ابتدا به مسئولان اظهار بي اعتمادي مي کرده اند ولي تداوم حضور آنها و صحبت صميمانه شان با دانشجويان به تدريج جو اعتماد را حاکم کرده است. از سوي ديگر، با توجه به اينکه دادگاه ويژه به استناد شکايت وزارت اطلاعات روزنامه سلام را توقيف کرده، تلاش کرديم که اطلاعات شکايتش را پس بگيرد. آقاي خاتمي از من خواست که موضوع را به يونسي(وزير اطلاعات) منتقل کنيم. اين را هم گفتم که ارشاد مي خواهد عليه تعطيلي سلام بيانيه بدهد. يونسي قبول کرد که شکايت را پس بگيرد، از وقتي که مشخص شد سلام با شکايت وزارت اطلاعات بسته شده، تمام جناح راست ............................................. . بلافاصله به منزل آقاي خاتمي رفتم و ماجرا را گفتم. خوشحال شد. بعد از مدتي يونسي و خسرو تهراني زنگ زدند که در وزارت اطلاعات شايع شده اين حرف ها مال ابطحي است نه خاتمي. من گفتم با خود آقاي خاتمي صحبت کنيد. يونسي با خاتمي تماس گرفت و همه حرف ها را شنيد.... نيم ساعت بعد به منزل يونسي رفتم... بيانيه را گرفتم و به خبرگزاري فرستادم. عده اي از مديران مسئول روزنامه ها (صبح امروز، خرداد، نشاط، عصر آزادگان، آريا، جهان اسلام، آزاد، همشهري، ايران نيوز و ....) هم نامه اي خطاب به رئيس جمهور نوشته اند و از او خواسته اند که به عنوان پاسدار قانون اساسي و آزادي ها شهروندان اقدامات لازم براي رفع توقيف از سلام را انجام دهد. شب به محل کار آقاي کرّوبي رفتم. آقاي موسوي خوييني (حجت الاسلام و مدير روزنامه سلام) هم بود. ماجراي پس گرفتن شکايت اطلاعات را گفتم. و همانجا بوديم که تلويزيون آن را خواند. آقاي خوييني ها خيلي از اين پشتکار من تعريف کرد. خود را آماده کرد که از پس فردا روزنامه را منتشر نمايد ....



در قلمرو انديشه

سالگشت درگذشت ادموند بورك که مخالف انقلاب بود

Edmund Burke


نهم ژوئيه 1792 «ادموند بوركEdmund Burke» فيلسوف محافظه كار و دولتمرد انگليسي در 64 سالگي درگذشت. وي از مخالفان انقلاب فرانسه و هر گونه تغيير در نظامات يك كشور (سياسي، اجتماعي و اقتصادي) از طريق انقلاب بود و عقيده داشت كه زيان تخريب وارده، بيش از منفعت حاصل از آن است. به نتيجه مطلوب نرسيدن انقلاب فرانسه و بعدا انقلاب بلشويكي روسيه، تا حدي عقايد بورك را كه در تاليفاتس منعكس است تاييد مي كند. بورک ترجيح مي داد که هرگونه تحول به طرق دمکراتيک و بدون برهم خوردن نظم و وضعيت جامعه و تدريجي صورت گيرد. باوجود اين، بورك از هواداران بپاخيزي مهاجرنشينان انگليسي در آمريكا براي كسب استقلال بود!.



در قلمرو رسانه‌ها

لاينوتايپ در ايران، 72 سال پس از آمريكا!


ماشين لاينو لايپ


«نيويورك تريبيون» نخستين روزنامه جهان بود كه حروفچيني خود را از حروف سربي دستچين به لاينوتايپ تبديل كرد. شماره سوم ژوئيه سال 1886 نيويورك تريبيون با ماشين لاينو تايپ حروفچيني شده بود. لاينوتايپ سه سال پيش از آن (سال 1883) توسط يك زرگر آلماني به نام «اوتمار مرگانتالر» ساخته شده بود.
استفاده از لاينوتايپ در ايران از سال 1958 (72 سال پس از آمريكا؟!) و از روزنامه اطلاعات آغاز شد و اين كار به قدري بااهميت جلوه داده شده بود كه رئيس وقت كشور را براي گشايش تالار «لاينوتايپ» ها دعوت كرده بودند. در وطن ما از سال 1975 به تدريج حروفچيني، تايپ ستي (كامپيوتري) شده است و اينك از تايپ تا صفحه بندي، عكس گذاري و ارسال صفحات به چاپخانه با كامپيوتر و اينترنت صورت مي گيرد.

نظر جهاني ناشران: روزنامه «كم تيراژ» نشريه اي خصوصي (شخصي) است، نه عمومي
انجمن بين المللي ناشران در ژوئيه 1993، ضمن رسيدگي به دهها موضوع و مسئله، به انتقاد از «ادامه انتشار برخي روزنامه هاي عمومي (غير حزبي و غير تخصصي) با فروش (تيراژ) بسيار كم و تحمل زيان كه كاري منطقي بنظر نمي رسد» رسيدگي كرد و نظر داد: يک روزنامه عمومي (نه حزبي و تخصّصي) موسسه اي است اقتصادي و محل کسب و کار، نه پلکان سياسي براي صاحبش و وسيله گرفتن اعانه؛ لذا روزنامه هاي عمومي که در کشورهاي بالاي پنج ميليون جمعيت، با فروشي کمتر از حدود پنج هزار نسخه به انتشار ادامه مي دهند نبايد «روزنامه عمومي» بشمار آورده شوند. اين نشريات اگر روزانه (يوميه) باشند بايد روزنامه خصوصي (همانند وبلاگهاي فعلي - وبلاگ چاپي) شناخته شوند که ناشر اخبار و مطالب مورد علاقه صاحب آنها و بازتاب دهنده فكر و نظر ايشان هستند. پايين آمدن شمار فروش از پنج هزار نسخه در روز بايد براي سه ماه پياپي ادامه داشته باشد تا يک روزنامه عنوان «عمومي بودن» را از دست بدهد، نه در يک و ده و بيست روز. روزنامه كم تيراژ مي تواند ار انجمن ناشران محل (صنف) درخواست مهلت براي بازسازي و بهبود كيفيت كند تا عنوان «عمومي = حرفه اي» را از دست ندهد.
در زمان اين تصميم گيري (سال 1993)، هنوز اينترنت همانند امروز عموميت نداشت كه ريزش تيراژها را به حساب آن بگذارند.

تصوير تاريكي كه يك روزنامه نگار آمريكايي از اوضاع روسيه ترسيم و قتل او اين تصوير را تاريكتر كرد

Paul Klebnikov
نهم ژوئيه 2004 «پال كلمنيكوفPaul Klebnikov» روزنامه نگار روس تبار آمريكايي در ساعات شب در يك خيابان مسكو هدف چند گلوله كه از داخل يك اتومبيل شليك شده بود قرارگرفت و چند ساعت بعد در بيمارستان و در 41 سالگي درگذشت. كلمنيكوف با اينكه دكتراي اقتصاد داشت ترجيح داده بود كه روزنامه نگار اينوستيگيتيو شود زيرا كه پس از شروع بكار در يك موسسه اقتصادي، پي به انواع زد و بندها (كه قبلا تصورشان را نمي كرد) برده بود كه در امور اقتصادي رايج بود و زيانش متوجه مردم عادي مي شد. او در روزنامه نگاري اينوستيگيتيو تا به آنجا پيشرفت كرد كه در مجله معروف فوربسForbes، دبير گزارش شد.

كلمنيكوف كه پدر بزرگش يك درياسالار روس بود كه درجريان انقلاب بلشويكي كشته شده بود و خانواده اش به آمريكا مهاجرت كرده و وي در نيويورك به دنيا امده بود پس از خواندن اين خبرها كه پس از فروپاشي شوروي، روسيه گرفتار تبهكاري اقتصادي شده و غارت مي شود نگران ميهن نياكان شد، به اين كشور رفت و به عنوان روزنامه نگار دست به پژوهش زد و سه گزارش مفصل كه كتاب هم شده اند تحت عناوين: «كاپيتاليسم گانگستري و زوال روسيه»، «پدرخوانده كرملين، بيوگرافي بوريس برزوفسكي» و «صد ميلياردر يكشبه در روسيه» منتشر ساخت. اين مطالب جهانيان را متوجه واقعيت هاي تاريك اوضاع روسيه ساخت و نگران گسترش مافياي روس در كشورهاي ديگر كرد و همچنين خشم روس ها از بابت غارت اموال عمومي و درنتيجه وقوع انقلابي ديگر در اين كشور كه فراگير و جهاني خواهد شد.

ناشر مجله فوربس كه چنين ديد تصميم گرفت كه از مجله خود يك اديشن روسي در مسكو منتشر كند و با روشن ساختن روس ها از اين طريق، از دامنه دار شدن خطر بكاهد. وي كلمنيكوف را سردبير اين اديشن كرد، به مسكو فرستاد و كار انتشار از سال 2004 آغاز شد.
گزارش هاي اينوستيگيتيو كلمنيكوف ميهندوستان روس را روشن ساخت كه به اظهار آگاهان، سهم بزرگي در تحولات كرملين و تعقيب قضايي سوء استفاده گران اقتصادي و فرار برخي از آنان از روسيه داشته است. كلمنيكوف با رفتن به چچن و تحقيق درباره برخي فعاليت ها در آنجا خود را بيش از گذشته به مخاطره افكند كه كشته شد. پليس مسكو عاملين قتل او را تبه كاران سازمان يافته تشخيص داد و در اين رابطه سه نفر را دستگير كرد، اما به نوشته رسانه هاي آمريكا معما با رويدادهاي بعدي پيچيده تر شده است. معما از لحظه اي آغاز شد كه چهار گلوله به بدن كلمنيكوف وارد شد. يك ساعت طول كشيد تا به درخواست پليس، آمبولانس به محل تيراندازي رسيد!. در بيمارستان، اكسيژن نبود و هنگام انتقال كلمنيكوف از طبقه پايين ساختمان به يك اطاق عمل در طبقه بالاتر، آسانسور ساختمان ازكار افتاد و مجروح در آنجا ماند و ... و بالاخره بر اثر خونريزي درگذشت.
مراحل رسيدگي قضايي بر معما افزود. قاضي مامور رسيدگي پس از مدتي بيمار شد و كناره گيري كرد و قاضي بعدي پس از انتصاب، رسيدگي را از نو شروع كرد. بالاخره محاكمه انجام شد ولي هيات منصفه متهمان را مجرم ندانست!. اينك قضيه در مرحله اعاده دادرسي است.



ساير ملل
ضرب المثل دليري و دفاع از ميهن


نهم ژوئيه 1386 ميلادي، در همان ايام كه امير تيمور ايران را مورد تاخت و تاز قرار داده بود و از كله مقتولين مناره مي ساخت و اروپاي قرون وسطا (دوران ظلمت) اسير دسته هاي مسلح موسوم به شواليه (يكه سوار جنگي) بود و از دست حكومتهاي مركزي كار چنداني ساخته نبود؛ يكي از جنگهاي ميهني قهرمانانه تاريخ بشر در ناحيه «سمپاخ Sempach» روي داد. در اين جنگ 1600 داوطلب سويسي يك سپاه بيش از شش هزار نفري اتريشي را منهدم ساختند.

اين سپاه به فرماندهي «لئوپلد» دوك ارشد اتريشي ماموريت داشت كه شمال سويس را تصرف و ضميمه اتريش سازد. در جنگ يكروزه «سمپاخ»، لئوپلد و پيش از پنج هزار تن از سربازان او كشته شدند. اين جنگ كه نهايت فداكاري در راه ميهن را نشان مي دهد هنوز پس از هفت قرن در اروپا ضرب المثل دليري و دفاع از ميهن است و هرگز هم فراموش نخواهد شد.
... و به اين ترتيب انقلاب فرانسه وارد مرحله اصلي خود شد
9 ژوئيه سال 1789 ميلادي نمايندگان طبقه سوم در مجمع ملي فرانسه (مجلس سراسري طبقات سه گانه اين کشور) كه اعضاي آن از ميان روحانيون، اشراف و عوام (توانگران شامل بازرگانان و صاحبان صنايع و کشتي دارها و اصحاب حرفه ها، و نه افراد پايين تر طبقه متوسط امروز) تعيين و معرفي شده بودند به ناگهان اعلام داشتند كه مجمع ملي از اين پس «مجلس موسسان» خواهد بود که وظيفه اش تدوين يك قانون اساسي و محدود كردن اختيارات سلطنت و مقامات اجرايي وطن است که پس از اين تغيير نام و تکليف، مجلس آمادگي خود را براي تدوين قانون اساسي اعلام داشت. مجمع ملي (مجلس سراسري طبقات سه گانه که گهگاه دعوت به تشکيل جلسه مي شد) اين بار بنا به ابتکار و به دعوت «نكر Necker» وزير دارايي فرانسه و با هدف افزايش مالياتها به منظور رفع مشكلات مالي دولت تشكيل جلسه داده بود.

نمايندگان طبقه سوم (طبقه بعد از روحانيون و اشراف) از همان آغاز كار خواستار وضع يك قانون پايه شده بودند که اختيارات و مسئوليت ها را در حکومت روشن سازد که به دستور پادشاه، پس از ختم آن جلسه بر در تالار قفل زدند که اين نمايندگان، ديگر نتوانند وارد تالار شوند که در ورساي قرار داشت.

در واكنش به دستور پادشاه، دکتر گيوتين (مخترع ماشين اعدام بدون درد) يکي از نمايندگان طبقه سوم از شهر پاريس پيشنهاد كرده بود كه نمايندگان طبقه سوم در ميدان تنيس که در نزديکي تالار قرار داشت اجتماع كنند. در اين اجتماع، آنان سوگندنامه امضاء كردند كه تا پايان كار متفرق نشوند. اين نمايندگان بعدا در جلسه نهم ژوئيه، نام مجمع را به مجلس موسسان تغيير دادند. لوئي شانزدهم پادشاه وقت فرانسه كه چنين ديد «نكر» وزير دارايي را كه باعث دعوت مجمع به تصويب مالياتهاي تازه و در نتيجه توليد دردسر براي او شده بود بركنار كرد كه مردم پاريس به خيابانها ريختند و ظرف دو روز هر جا را كه خواستند آتش زدند و پنج روز بعد (14 ژوئيه) زندان باستيل را كه محل نگهداري زندانيان سياسي بود متصرف شدند و ويران كردند كه متعاقب آن اشراف و اعيان فرانسه از ترس جان به ترك كشور دست زدند و انقلاب وارد مرحله اصلي خود شد.لوئي شانزدهم پادشاه وقت فرانسه كه چنين ديد «نكر» را كه باعث اين دردسر براي او شده بود بركنار كرد كه مردم پاريس به خيابانها ريختند و ظرف دو روز هر جا را كه خواستند آتش زدند و پنج روز بعد(14 ژوئيه ) زندان باستيل را كه محل نگهداري زندانيان سياسي بود متصرف شدند و ويران كردند كه متعاقب آ ن اشراف و اعيان فرانسه از ترس جان به ترك كشور دست زدند و انقلاب وارد مرحله اصلي خود شد.


منظره اجتماع نمايندگان عوام (طبقه سوم) فرانسه در سال 1789 در ميدان تنيس كه توسط نقاش معاصر «ژاك لويي داويد» كه خود شاهد صحنه بوده ترسيم شده است




استقلال آرژانتين عملي شد

9 ژوئيه روز استقلال آرژانتين است كه در سال 1816 عملي شد. به عبارت ديگر روز 9 ژوئيه 1816 اتحاديه ايالتهاي اسپانيايي «ريودولاپلانتا Rio de La planta» به نام جمهوري آرژانتين به وجود آمد. قبلا چند بار ديگر آرژانتيني ها به داشتن استقلال ابراز تمايل کرده و حتي آن را علام داشته بودند که اين بار تحقق يافت.
آرژانيتن يك مهاجر نشين اسپانيايي در آمريكاي جنوبي بود.

... و سرانجام سياهپوستان هم تبعه آمريكا شدند

اصلاحيه چهاردهم قانون اساسي آمريكا كه اجازه مي دهد سياهپوستان هم تبعه اين كشور شوند از نهم ژوئيه 1868 (19 تير 141 سال پيش) به اجرا درآمد. سياهپوستان از 250 سال پيش از آن به صورت برده و با غل و زنجير از آفريقا به آمريكاي شمالي منتقل و به فروش رسيده بودند و اين وضعيت در ايالتهاي شمالي تا سال 1861 و در ايالتهاي جنوبي تا 1865 ادامه داشت. اصلاحيه چهاردهم، هفت سال بعد از صدور اعلاميه الغاء بردگي و سه سال پس از پايان جنگ داخلي آمريكا به اجرا گذارده شد. با وجود اين، تا نيمه دهه 1960 (صد سال بعد) سياهان مشمول حقوق مدني نبودند و داراي مدارس جداگانه بودند و در اتوبوس هاي عمومي، جاي مخصوص به خود داشتند و به هر شغلي گمارده نمي شدند كه در انتخابات نوامبر2008 يك سياهپوست دورگه (نيمه كنيايي و نيمه آمريكايي) به رياست جمهوري اين كشور انتخاب شد. سياهپوستان ايالات متحده حدودUSA) 11 درصد جمعيت سيصد و پنج ميليوني اين کشور را تشکيل مي دهند که درصد کودکانشان نسبت به گروههاي نژادي ديگر اين فدراسيون بيشتر است.


نبرد مرگبار «گتيسبورگ» و يكي از نخستين عكسهاي تاريخ فتو ژورناليسم




عكس بالا يك عكس خبري است كه در دو سال نخست پيدايش حرفه «فتو ژورناليسم» برداشته شده است. اين عكس كه چهارم ژوئيه 1863 گرفته شده است گوشه اي از صحنه اجساد پراكنده كشته شدگان نبرد سه روزه گتيسبورگGettysburg را نشان مي دهد كه از يكم تا پايان سوم ژوئيه آن سال ادامه داشت و مرگبارترين نبرد جنگ داخلي آمريكاييان بشمار مي رود. در اين نبرد كه در جنوب ايالت پنسيلوانيا روي داده بود 71 هزار سرباز جنوبي (كنفدراسيون آمريكا) با 93 هزار نظامي شمالي (فدراسيون آمريكا = دولت واشنگتن) مي جنگيديد كه نبرد با عقب نشيني جنوبي ها پايان يافت. مورخان جنوبي نوشته اند: چون ژنرال رابرت ليRobert Lee فرمانده نيروهاي جنوب نخواست كه تلفات برادران (دو طرف كه هر دو آمريكايي بودند) بيشتر شود دستور بازگشت داد. اين نبرد نقطه عطفي در تاريخ جنگ داخلي آمريكاست زيرا كه با عقب نشيني ژنرال لي، نقشه او مبني بر دور زدن منطقه پايتخت وبا اين عمل، تضعيف روحيه شمالي ها شكست خورد. جنگ داخلي تا دو سال بعد هم ادامه داشت. در نبرد گتيسبورگ 8 هزار تن كشته و 39 هزار نفر ديگر مجروح و يا اسير شده بودند. ميدان جنگ (بتلفيلد) همچنان نگهداري مي شود تا درس عبرتي براي بينندگان باشد. هر سال دهها هزار تن از اين ميدان ديدن مي كنند.



نخستين عمل جراحي روي قلب


9 ژوئيه در سال 1893، روزي است كه در آن، نخستين عمل جراحي روي قلب انجام گرفت و از آن پس روال عادي يافت. اين عمل معروف به عمل جراحي قلب باز توسط دكتر «دانيل ويليامز» صورت گرفت. هفت دهه بعد، و در سوم دسامبر 1967 نخستين عمل تعويض قلب در جمهوري آفريقاي جنوبي توسط دكتر کريستيان بارنارد Christiaan Barnard (متولد 1922 و متوفي در 2001) صورت گرفت كه اين نوع عمل جراحي نيز اينك امري عادي شده است.



نظر يک تحليلگر دولتي آمريکا درباره گروههاي مبارز در عراق



نهم ژوئيه 2004 اسوشييتدپرس در گزارشي به قلم «جيم كرين» و به نقل از يك تحليلگر رسمي آمريكا نوشته بود كه عده مبارزان مسلح در عراق بر خلاف بر آورد «انتوني كوردسمن» كارشناس مركز استراتژيك و مطالعات بين المللي (آمريكا) از 22 هزار تن متجاوز است و اين شمار همچنان رو به افزايش است. کوردسمن اين عده را كمتر از پنج هزار تن برآورد كرده بود.

تحليلگر رسمي (تحليلگر رويدادها براي دولت) به جيم کرين گفته بود كه برخلاف نظر مركز استراتژيك و مطالعات بين المللي، همچنين بيشتر مبارزان از جهادي ها و عناصر القاعده نيستند و از دسته هاي مختلف و جدا از هم تشكيل شده اند، از جمله سني هايي كه نگران از دست دادن اختيارات حكومتي پس از 70 سال و به گوشه افتادن و محروم شدن از درآمد نفت هستند و شيوخ قبايل و امامان سني مساجد از آنان حمايت مي كنند. دسته ديگر، بعثي ها هستند كه نمي خواهند عراق نظام اسلامي داشته باشد و مخالف حكومت مذهبي و اقتصاد بازار آزاد (نظام دلخواه آمريكا) هستند و در ميان آنان برخي افراد گارد منحله جمهوري عراق هم ديده مي شوند. به باور اين تحليلگر، مبارزان شيعه از پايه با حكومتي در عراق كه حرف شنوي از آمريكا داشته باشد مخالفند، به علاوه بيم از آن دارند كه چنين دولتي به سني ها كه در باطن مورد حمايت دولت سعودي و اردن و اكثريت جهان عرب خواهند بود امتياز دهد. مبارزان شيعه كه سلاحهاي خود را حفظ كرده و در حال آماده باش هستند بيش از هردسته ديگر خواهان رعايت دمكراسي اند زيرا اطمينان دارند كه اگر راي اكثريت رعايت شود هر حكومت آينده متعلق به آنان خواهد بود. البته جهادي ها از جمله القاعده كه از گوشه و كنار جهان اسلام آمده و مي آيند نيروي چشمگيري هستند ولي خط آتش در كنترل كامل ايشان نيست. بنابراين، كانونهاي مقاومت متعددند و شناخت سران همه به آساني امكان پذير نيست كه بشود با آنان تماس گرفت و سازش كرد. پس، اعلام عفو عمومي هم تاثير چندان براي برقراري آرامش نخواهد داشت.


اين تحليلگر به نويسنده اسوشييتدپرس گفته بود که برخي از اين كانونها داراي واحد هاي بمب سار و ترور و نيز دسته هاي حمله هستند و تاكتيكشان به نظر «پيشرفته» مي رسد. به اين ترتيب كه يك واحد، انفجار توليد مي كند و همين كه سربازان به محل بشتابند به دام دسته حمله مي افتند كه تيراندازي مي كنند از جمله با راكت، خمپاره انداز و نارنجك انداز. با اين وضعيت، برقراري حكومت نظامي نه تنها فعاليت اين گروهها را محدود نمي كند بلكه ماموران اجراي حالت فوق العاده را كه مجبورند در خيابان باشند آسانتر به دام مي اندازد.
يک بانوي ديگر رئيس جمهور آرژانتين

کريستينا
هشتم ژوئيه 2007 رسانه هاي بوئنوس آيرس گزارش کرده بودند كه در انتخابات آتي آرژانتين، بانو كريستينا فرناندز دو كيچنر همسر نستور كيچنر رئيس جمهور وقت نامزد احزاب مؤتلفه حاكم خواهد بود. پيش بيني رسانه ها درست بود و بانو كريستينا که عضو سناي آرژانتين و يك سناتور بنام و فعال بود در انتخابات 28 اكتبر 2007 رياست جمهوري آرژانتين به پيروزي رسيد و برجاي شوهر نشست. احزاب مؤتلفه آرژانتين ناسيوناليست چپ (پرونيست) هستند.
نستور كيچنر قبل از انجام انتخابات گفته بود که تصميم دارد پس از انقضاي دوره رياست جمهوري اش، در چارچوب احزاب پرونيست يك جناح نيرومند چپ به وجود آورد.
قبلا هم ايزابل پرون برجاي شوهرش خوان پرون نشسته و رئيس جمهور آرژانتين شده بود.
نظر آمريکاييان درباره جورج بوش و معاونش در ژوئيه 2007

ليبي
بنگاه نظر سنجي (Opinion Center) اي. آر. جي. A.R.G.آمريكا كه دفتر مركزي آن در ايالت نيو همشاير قرار دارد هفتم ژوئيه 2007 اعلام كرده بود كه 45 درصد آمريكائيان موافق و 46 درصد آنان مخالف محاكمه پارلماني جورج بوش رئيس جمهوري اين كشور (به اتهام توجيه نادرست اشغال نظامي عراق) هستند كه محبوبيت او در ژوئن 2007 به سي درصد و حتي اندكي كمتر كاهش يافته بود. 9 درصد ديگر گفته بودند که هنوز در اين زمينه تصميم نگرفته اند.
اين بنگاه كه طبق فرمول خود، نظر آمريكائيان را در سوم و چهارم ژوئيه 2007 استعلام كرده بود همچنين گزارش کرده بود كه 54 درصد آمريكائيان خواهان محاكمه پارلماني (ايمپيچمنت) ديك چني معاون بوش و برکنار شدن او هستند زيرا معتقدند که چني بوده است که به جورج دبليو بوش خط مي داد.
دليل عمده هواداران محاكمه بوش اين بود كه وي به استناد گزارش هاي خلاف واقع سازمانهاي اطلاعاتي و پناهندگان عراقي به آمريكا از جمله احمد چلبي (و عمدتا ساختگي و شايد دستوري) از كنگره مجوز حمله نظامي به عراق را گرفته بود كه تعرض نظامي به عراق بدون مجوز سازمان ملل، آمريكا را در افكار عمومي جهانيان بدنام كرده است.
در اين نظر سنجي، اکثريت آمريكائيان گفته بودند که مخالف ادامه اشغال نظامي عراق به آن صورت هستند و كاهش مجازات «ليبي» رئيس دفتر سابق چني از سوي بوش را مانع اجراي عدالت خوانده بودند. "ليبي" به جرم افشا نام يک جاسوسه "سيا" با هدف گرفتار انتقام از شوهر او به زندان محکوم شده بود که جورج بوش با استفاده از اختيارات رياست جمهوري اين مجازات را به حالت تعليق درآورد.
قبلا گفته شده بود که انتقاد از دولت بوش پس از انقضاي دوران رياست جمهوري او شدت خواهد يافت و احتمال تعقيب قضايي زياد که چنين نشد و پس از کنار رفتن دولت بوش انتقادها پايان يافت و ديگر خبري نشد. يک صاحبنظر در نخستين هفته ژوئيه 2009 و شش ماه پس از تغيير دولت واشنگتن گفته بود که سکوت مقامات و رسانه هاي آمريکا درباره دولت بوش نشان مي دهد که اشغال نظامي عراق و عمليات نظامي افغانستان و ... دراجراي يک سياست کلي بوده است.
عراق در ژوئيه 2007 و ادامه خشونت
انفجار انتحاري هفتم ژوئيه 2007 در آبادي نسبتا كوچكي در ايالت صلاح الدين عراق (160 كيلومتري شمال بغداد) كه بيش از 150 كشته و افزون بر اين رقم مجروح داشت نشان داد كه خشونت به سراسر عراق اشغالشده گسترش يافته بود. قبلا بيشتر اين عمليات در بغداد و ايالت هاي انبار و دياله روي مي داد. آبادي كه هفتم ژوئيه هدف انفجار انتحاري قرار گرفت تركمان نشين است و ساكنان آن عمدتا شيعه اند. بمب در يك وانت كارسازي شده بود. رسانه هاي آمريكا گزارش كرده بودند كه مخالفان دولت بغداد با اين انفجار خواسته بودند ثابت كنند كه اظهارات وقت هوشيار زيباري وزير امورخارجه عراق كه يك كرد است، در اين زمينه كه آمار تلفات غير نظاميان در حال پايين آمدن است نادرست بوده است. زيباري چندبار ديگر هم از رو به آرامش گذاردن اوضاع سخن گفته است که هربار ابراز خوشبيني او با واکنش مشابهي رد شده است. عكس زير، يك مجروح اين انفجار را نشان مي دهد. اين وضعيت در ژوئيه 2009 نيز به همين صورت ادامه داشت.




برخي ديگر از رويدادهاي 9 جولای



1746: ناوگان فرانسه هم براي گرفتن سهمي از هند وارد «پنديچري Pondicherry» اين اين سرزمين شد. بعدا ميان فرانسه و انگلستان بر سر استعمار هند زد و خورد شد و فرانسويان ميدان رقابت را ترك كردند.
1887: تاريخدان «ساميوئل اليوت موريسون» به دنيا آمد.
1951: شش سال پس از پايان جنگ جهاني دوم، تازه در اين روز ترومن رئيس جمهوري وقت آمريكا از كنگره اين كشور خواست كه به حالت جنگ با آلمان پايان دهد!.
1963: موافقت نامه ايجاد فدراسيون مالزيا مركب از مالايا، سنگاپور، ساراواك، و بورنئوي شمالي (مستعمرات سابق انگلستان) امضاء شد و دولت اندونزي بلافاصله نسبت به انها ادعاي ارضي كرد. بعدا سنگاپور از اين فدراسيون جدا شد و به صورت کشوري مستقل درآمد.












__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید