ده فیلم ممنوع شده برتر تاریخ سینما
ده فیلم ممنوع شده برتر تاریخ سینما
اگر به فهرست فیلمهای توقیف شده در جهان نگاه کنید خواهید دید که اسامی فیلمهای کارگردانان بزرگ تاریخ سینما مثل استنلی کوبریک و برناردو برتولوچی و سام ریمی در این میان وجود دارد. اما پس از مدتی که این فیلمها از توقیف درآمدند تماشاگران دیدند که بعضا مدتی از دیدن چه شاهکارهایی محروم بودند. شرح ماوقع ده فیلم اول و مشهورترینهای این فهرست هم جذاب است و هم خواندنی.
پرتقال کوکی (استنلی کوبریک /۱۹۷۱)
در کشورهای ایرلند، سنگاپور، مالزی، اسپانیا و کره به مدت دو دهه ممنوع شد. یک اقتباس جنجالی از کتاب آنتونی بورخس که خود کوبریک آن را به پیشنهاد پلیس و به خاطر تهدیدهایی که بر علیه او و خانوادهاش انجام شده بود در انگلستان به نمایش در نیاورد و این موضوع را همسرش بعد از مرگ او فاش کرد.
در پرتقال کوکی (1971) کوبریک با این مشکل روبهرو است که تماشاگر را متقاعد کند آنچه در فیلم میبیند آینده نزدیک است. راهحل هنریاش این است که به مکان فیلم ظاهر و حس و حال مکانهای زندگی روزانهمان را میدهد، در عین حال که به آن نوعی جلوه غیرعادی ميبخشد. یکی از صحنههای تکان دهندهتر پرتقال کوکی صحنه قتل یک زن به دست الکس با اثر هنری ساخت خودش– يك مجسمه اروتيك– است، مجسمهای را که از فرط وضوح معنای ظاهریاش نمیتوان نمادین پنداشت. هنر پاپ مستتر در پرتقال کوکی سبک ضدنمادین دارد. در دنیای این فیلم، دیگر وهم و خیال از واقعیت، و هنر از زندگی متمایز نیست. در پرتقال کوکی تماشاگر ميتواند هم بر ویژگیهای سطح توصیفی فیلم و هم بر ساختارهای تفسیری وقوف یابد. یک تفسیر، از میان تفسیرهای متعدد، بر اساس فکر روان پالایی است یعنی آزاد شدن ضمیر نیمه هوشیار: تماشاگر خود را با الکس یکی ميپندارد: شخصیت او در سرتاسر فیلم به نسبت چهرههای کلیشهای اطرافش به نحو دلچسبتری پرورده ميشود. از نظر بیننده گفتوگوهای جلبنظرکنندهاش، ظریفهگوییاش، روایتگری روانش، جراتش، در مقام مقایسه با ویژگیهای زندانیان فاشیست، آزادیخواهی که در شخصیتپردازی غلو شده، والدین تهی مغزش، همدستانش (که بعدا پلیس ميشوند) و غیره، به سود او تمام ميشود. در این فرآیند همسان پنداری، تماشاگر از ----- شدن الکس ميرنجد.
کشتار با ارهبرقی در تگزاس (تاب هوپر /۱۹۷۴)
این فیلم به دلیل تعدد سکانسهای خشونتآمیز و ترسناک در کشورهای فنلاند، انگلستان، برزیل، استرالیا، آلمان، شیلی، سوئد، نروژ و ایرلند به نمایش درنیامد. فیلم بر اساس زندگی واقعی قاتلی به نام ادگین ساخته شده بود که پوست انسان میپوشید، اما از اره برقی استفاده نمیکرد.
حقیقت همیشه از داستان عجیبتر و صدالبته ترسناكتر است. «كشتار با...»، كه برمبنای جنایتهایی واقعی و وحشتناك ادگین ساخته شده است، در نگاه اول مستندی قدیميو كمهزینه بهنظر میرسد. فیلم با صدای هشداردهنده راوی (جان لاروكت جوان) آغاز میشود كه به توصیف جنایتهایی نفرتانگیز میپردازد. سپس شاهد صحنه كوتاه از عكاسانی هستیم كه از صحنه جنایت عكس میگیرند و در نهایت با «صورتچرمی» مواجه میشویم؛ آدمكشی روانی كه پیشبند قصابها را بر تن و نقابی دوخته شده از پوست انسان بر چهره دارد. باب هوپر میگوید انتخاب این عنوان برای فیلم باعث شد: «دوستان زیادی را از دست بدهم. فكر میكنم آنها كميزیادهروی كردند، شاید هم واقعا دلیلی برای این كارشان داشتند.»
جنگیر ( ویلیام فریدکین /۱۹۷۳)
این فیلم یکی از ترسناکترین و جنجالبرانگیزترین فیلمهای تمام ادوار سینما است و نمایش آن در کشورهای انگلستان، مالزی و سنگاپور ممنوع شد. منتقدان استقبال بسیار گرمياز فیلم کردند و فیلم نامزد 10 جایزه اسکار و برنده دو تای آنها (صدا و تدوین) شد.
اگر گربهاي يك دفعه جلوي دوربين بپرد، بيشك همه يكدفعه وحشت ميكنند، اما تماشاي «جنگير» تجربهاي است كه تا ماهها از ذهن پاك نخواهد شد. «جنگير» علاوه بر موضوع جنجالياش، يكي از مهوعترين و دلخراشترين فيلمهايي است كه تابهحال ساخته شده است. اين مساله نهتنها ناشي از طرح مساله جسورانهاي چون شك در ماوراء و مقدسات، بلكه بهدليل نمايش رسوخ شيطان در وجود دختري 12 ساله نيز هست. در زمان نمايش فيلم، بسياري از تماشاگران هنگام تماشاي استفراغكردن ليندا بلر روي لباس كشيش، غش كردند. گفته ميشود هنگام ساخت فيلم، فريدكين پس از چند برداشت ناموفق، از كشيشي خواست تا واقعا مراسم جنگيري را سر صحنه اجرا كند. ليندا بلر در اين باره ميگويد: «شايد خيلي از مردم فكر كنند، اتفاقات عجيب و غريبي افتاده است؛ اما حقيقتش اين است كه آنها بهخاطر سن كم من نميگذاشتند زياد از چيزي سر در بياورم.»
اين فيلم نامزد 10 جايزه اسکار در زمان خودش شد که برنده 2 جايزه بهترين صدابرداري و بهترين فیلمنامه اقتباسی شد و 4 جايزه گلدن گلاب را هم برد. از ديد بسياري از منتقدان جنگیر ترسناکترين فيلم تاريخ سينما است. اين فيلم در 26 دسامبر 1973 اکران شد. در هنگام نمايش اين فيلم گزارشهاي زيادي از غش، حملات تشنجي و هيستري و حتي در بعضي موارد سقط جنين از تماشاگران گزارش شد. نمايش اين فيلم در فنلاند ممنوع شد. اين فيلم در انگلستان دوباره ردهبندي سني شد. قسمتهايي از آن حذف شد. جین فوندا و شرلی مک لین نامزد بازي در نقش کریس مک دانيل (مادر دختر جنزده) بودند. جک نيکلسون هم قرار بود در نقش پدر کاراس (کشيش جوان ) بازي کند.
از طرفي مرسدس کمبریج از کمپاني برادران وارنر شکايت کرد؛ چون اسم او را در تيتراژ پاياني فيلم به عنوان دوبلور صداي شيطان نياورده بودند. استفراغهاي سبز رنگ درون فيلم واقعا زنده و طبيعي بود. ديک اسميت مسوول جلوههاي ويژه يک وسيله براي انجام اين کار اختراع کرد؛ اما فرانکلين آن را زياد طبيعي ندانست و فقط در يک صحنه از آن وسيله استفاده شد.
اين فيلم در هنگام نمايش در آمريکا 165ميليون دلار فروخت و همچنين 90ميليون هم در نسخههاي ويدئويي فروش کرد. کانال ديسکاوري در اين مورد تحقيقات مفصلي کرد و آن را به عنوان يک مستند به نام In the Grip of Evil وارد بازار نمود.
از طرفي مرسدس کمبریج از کمپاني برادران وارنر شکايت کرد؛ چون اسم او را در تيتراژ پاياني فيلم به عنوان دوبلور صداي شيطان نياورده بودند. استفراغهاي سبز رنگ درون فيلم واقعا زنده و طبيعي بود. ديک اسميت مسوول جلوههاي ويژه يک وسيله براي انجام اين کار اختراع کرد؛ اما فرانکلين آن را زياد طبيعي ندانست و فقط در يک صحنه از آن وسيله استفاده شد.
اين فيلم در هنگام نمايش در آمريکا 165ميليون دلار فروخت و همچنين 90ميليون هم در نسخههاي ويدئويي فروش کرد. کانال ديسکاوري در اين مورد تحقيقات مفصلي کرد و آن را به عنوان يک مستند به نام In the Grip of Evil وارد بازار نمود.
زندگی برایان ( تری جونز /۱۹۷۹)
این فیلم هم در کشورهای نروژ، ایرلند و سنگاپور ممنوع بود.
این هزل مذهبی توسط بسیاری از فعالان مذهبی تقبیح شد. در سوئد با جمله «آنقدر خندهدار است که در نروژ ممنوع شده» از ممنوعیت آن استفاده کردند. «زندگي برايان» از نگاه شهروندان انگليسي، به عنوان بهترين فيلم کمدي تاريخ سينما انتخاب شد. روزنامه گاردين پس از نظرسنجي از شهروندان انگليسي براي انتخاب بهترين فيلمهاي کمدي سينما، فهرست 50 اثر برتر انتخاب شده را اعلام کرد که فيلم «زندگي برايان» در رده اول قرار گرفته است. اين فيلم محصول سال 1979 و ساخته «تري جونز» است.
آخرین تانگو در پاریس (برناردو برتولوچی/۱۹۷۲)
این فیلم در کشورهای ایتالیا، نیوزیلند، پرتغال، سنگاپور و کره جنوبی ممنوع شد.
آخرین تانگو در پاریس نامـزد دو جــایــزه اسـکار بــود و یکـــی از مشهورترین فیلمهای بدنام تاریخ سینما است. داستان حول محور يک آشنايی اتفاقی بين بيوه مرد ۴۵ سالهای دور ميزند بنام پُل (براندو) و زن جوان و زيبای ۲۰ سالهای بنام «جين» (اشنايدر). اين دو به طور تصادفی در آپارتمانی که برای اجاره گذاشته شده است به هم بر ميخورند، برتولوچی با خلق اين دو کاراکتر در واقع ميخواهد فرضيه قوی را ارائه کند و آن هم اين است که ميتوان با تدقيق و تمرکز بر رابطه جنسی و بدون عشق به زوايای روح دو انسان -- برد.
پل ميخواهد درد جانکاه از دست دادن همسرش را با عمل جنسی خالص و بدون پيچيدگی عشقی تسکين دهد. جين که در برابر اصالت اين احساس واکنشی توام با احساس ترحم دارد، رابطه با پل را بهتر از حرافیهای پوچ و بیمغز نامزدش ميداند.
به همين علت، اين رابطه در بيرون چارديواری اين آپارتمان امکان ندارد و از لحظهای که اين دو اسمشان را به يکديگر ميگويند از همان جا رابطهشان رو به افول ميگذارد.
برناردو برتولوچی چهار سال پس از ---- مه۶۸، فیلم آخرین تانگو در پاریس را ساخت. صحنههای برهنگی در آن، فیلم برتولوچی را زیر لایهای از سبکی ژورنالیسم زرد پنهان کرد.
چشم همه به دنبال صحنههای برهنه آخرین تانگوی پاریسی مانده بود. اما آخرین تانگو، راوی داستان رویاپردازان و سیاستمداران بود.
در جبهه غرب خبری نیست (لوئیس مایلستون/1930)
در کشورهای آلمان و اتریش حدود سه دهه ممنوع اعلام شده بود.
این فیلم موفق به کسب دو جایزه اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد، اما به خاطر مضامین ضدجنگ و پیام ضدآلمانیاش توسط هیتلر و متحدانش ممنوع شد. در نمایش بسیار کوتاهمدتش در سینماهای آلمان نیز نازیها با رها کردن موش در سالنهای سینما نمایش را به هم ریختند! در جبهه غرب خبری نیست بر اساس رمانی از اریش ماریا رمارک، یکی از شکوهمندترین داستانهایی است که در رابطه با جنگ جهانی اول نوشته شده است و فیلميکه از روی آن ساخته شد یکی از موفقترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان است. این داستان مستقیما به نسلی از مردم آلمان اشاره دارد که زندگیشان را برای جنگ فنا کردند. انسانهایی که در اوج امید و شور جوانی به جبهههای جنگ فرا خوانده شدند و امیدشان به ناامیدی و شور و اشتیاق شان به غم و افسردگی و ترس از مرگ تبدیل شد. یکی از مهمترین نکاتی که در کتاب بیان شده فلاکت آن نسل از ژرمنها است، که نه نسل بعد از آنها و نه نسل قبل از آنها شرایطشان را درک نميکنند. نویسنده (که در داستان دارای نام مستعار پل بومر است) و دوستانش دائما شاهد مرگ نزدیکان و رفیقان خود هستند. ترس از مرگ در میانشان به حدی است که تنها دل خوشی برای آنان خوردن غذای زیاد و خواب راحت است. اعتراض به حاکمانی که فقط به فکر کشور گشایی هستند و به مرگ سربازان هیچ اهمیتی نميدهند، در همه جای کتاب به چشم ميخورد. این مساله یک نمود بارز در کتاب دارد: آنجایی که سربازان بدون هیچ آموزش قبلی و فقط برای برتری نفری به جنگ فرستاده ميشوند و مرگ، آنها را دسته دسته به کام خود ميکشد. زیرا آنها حتی بلد نیستند هنگاميکه دشمن باران آتش را بر سرشان ميریزد در جای مناسبی پناه بگیرند! لحظات سخت و غمانگیز جان دادن سرباز فرانسوی (او اولین کسی است که نویسنده در جنگ تن به تن ميکشد) در جلو دیدگان پل بومر و احساس دردناک بیخیالی که یک روز بعد از مرگ آن سرباز به پل دست ميدهد، جزو حقایقی است که تمام سربازان جنگ جهانی با آن دست به گریبان بودهاند. زیرا هنگاميکه او به محل استقرار خودشان باز ميگردد، ميبیند که تکتیراندازها مثل آب خوردن مشغول کشتن فرانسویها هستند و حتی سر این موضوع با هم مسابقه گذاشتهاند! نویسنده حقیقت جنگ را این گونه بیان ميکند که اگر انسانهای نسل آنها بعد از جنگ زنده بمانند، سرگردانی و مشکلات روحـــی سختترین مسائل آنها در ارتباط با زندگی روزمره است.
کالیگولا (تینتو براس و باب گوچیونه /1979)
در کشورهای کانادا و ایسلند به نمایش در نیامد.
داستان جنجالی امپراتوری روم و نمایش خشونت فراوان به همراه مضامین غیراخلاقی دیگر باعث شد این فیلم جنجالیترین آثار سینمایی لقب بگیرد. در این فیلم بازیگران مطرحی مثل مالکوم مکداول، پیتر اوتول و هلن میرن شرکت داشتند. كاليگولا نام امپراتوري است كه در سال 38 پس از ميلاد در روم حكومت ميكرد. زندگي اين امپراتور پس از مرگ خواهر و معشوقه اش در وسيلا كاملا تغيير ميكند. كاليگولا همچنين عنوان نمايشنامهاي است كه آلبر كامو آن را براساس داستان اين امپراتور به رشته تحرير درآورد.
آخرین خانه سمت چپ (وس كريون/۱۹۷۲)
در کشورهای سنگاپور، ایسلند، نیوزیلند، نروژ، آلمان غربی به نمایش در نیامده و برای 18 سال در انگلستان و بیشتر از 32 سال در استرالیا ممنوع بوده است.
این فیلم را پسكريون ساخت که فیلم تپهها چشم دارند او هم در فنلاند ممنوع شده بود. او برای فیلمهای ترسناکی مثل کابوس در خیابان الم و سری جیغ هم شهرت چشمگیری دارد.
وسوسهها (تاد برونینگ /1932)
نمایش آن در کشورهای ایتالیا، فنلاند و ایرلند ممنوع شد.
تصمیم عجیب برونینگ برای استفاده از آدمهای معمولی با شکل و شمایل عجیب و در هم به جای بازیگران گریمشده حسابی تماشاگران را شگفتزده کرد و با اینکه این فیلم حالا یک فیلم کالت به حساب میآید، اما برونینگ برای ساختن فیلم بعدیاش باید خیلی تلاش میکرد.
شیطان مرده (سام ریمی/۱۹۸۱)
ممنوع شده در کشورهای مالزی، انگلستان، آلمان غربی، سوئد، ایسلند، ایرلند و سنگاپور.
این فیلم از اولین فیلمهایی بود که توسط فعالان مذهبی با عنوان «کثافت ویدئویی» - اصطلاحی که برای انتقاد از نمایش صریح خشونت توسط سازمانهای مذهبی، منتقدین و رسانهها به کار گرفته میشود- مورد شماتت قرار گرفت
__________________
ما خانه به دوشیم ما خانه به دوشیم تیم اس اس به دو عالم نفروشیم سال 89 تو دربی 69 شیث رضایی دنبال فرهاد بدو آی بدو آی بدو آی بدو آی بدو
|