05-29-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: غرب تهران
نوشته ها: 1,075
سپاسها: : 0
20 سپاس در 19 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نقش هاي ماندگار
شخصيتهاي به ياد ماندني فيلمها همچون انسانهاي واقعي زندهاند و از آن بالاتر، ناميرا و ابدي. نقشهاي ماندگاري كه در شخصيترين تصميمگيريهاي مخاطبان نقش ايفا ميكنند و اين گونه به خيل تجربيات زيستي انسان ميپيوندند.
خانم دووينتر در «ربكا»*
همسر دوم آقاي ماكسيم دووينتر را به هيچ نام مستقلي نميشناسيم و تنها به اسم همسر دوم آقاي دووينتر ميتوانيم از او نام ببريم، يا همان «خانم دووينتر» كه البته اين نام، بين او و همسر اول ماكسيم يعني «ربكا» مشترك است. اين گمنامي خودش يكي از ويژگيهاي مهم شخصيتي اوست كه به طور كامل با ديگر خصوصيات فردي وي همخواني دارد؛ سادگي، تواضع و بيآلايشي او.
ماكسيم، نخست با مهرباني اين دختر مواجه ميشود و بعد با خود او. صحنه ابتدايي فيلم را ميگوييم كه ماكسيم دووينتر قصد خودكشي از بالاي صخره را داشت و ممانعت دختر مانع اين كار او شد. شناخت بعدي و اصلي ماكسيم از او به اظهارنظر صادقانه او درباره مونت كارلو برميگردد، آنجا كه به رغم تعريف و تمجيدهاي كارفرمايش از مونت كارلو، در جواب ماكسيم كه نظر او را درباره آنجا ميپرسد، بدون هيچ ملاحظهاي پاسخ ميدهد: «به نظر من اينجا يه حالت ساختگي داره.» زن كارفرما در اعتراض به او ميگويد: «خيليها حاضرند جونشون رو بدن كه بتونن مونت كارلو رو ببينن» و ماكسيم در اينجا با اين تكجمله كنايي (خطاب به كارفرما) علاقهمندي خود را به دختر نشان ميدهد: «اين محيط پوچ و توخالي رو؟»
ويژگي سوم، سادگي اوست. او دختر ساده و بيزرق و برقي است (درست در مقابل شخصيت ربكا) و ماكسيم هم براي همين، عاشق او شده است. گواه، اين كه ماكسيم در تحسين اين روحيه او و براي حفظ و تداوم آن به او ميگويد: «هرگز با لباس ساتن سياه و مرواريد كاري نداشته باش.» و زماني هم كه خانم دووينتر به گمان خود براي جلب توجه بيشتر ماكسيم، لباس مجلسي مدلدار ميپوشد، ماكسيم بيتعارف به او ميگويد اين لباس اصلا به او نميآيد. ريشه اين سادگي شخصيتي را ميتوانيم افتادگي و تواضع بالاي خانم دووينتر بدانيم و اين كه ذرهاي غرور و خودبيني در وجود پاك و بيآلايش او نيست.
تصريح دوست ماكسيم، فرانك كراولي بر ويژگيهاي خانم دووينتر يعني صداقت، سادگي، مهرباني و فروتني، مويد ديگري است بر آنچه ذكرش رفت. خانم دووينتر به آقاي كراولي ميگويد: «من خودم رو خيلي كوچك و حقير حس ميكنم. هر وقت كه با كسي روبهرو ميشم، با خواهر ماكسيم يا با مستخدما، ميدونم كه هر كدوم تو دلشون دارن منو با اون مقايسه ميكنن؛ با ربكا... هر روز كه ميگذره بيشتر ميفهمم كه اون چيزايي داشته كه من ندارم. مثلا زيبايي، خوشسليقگي و تيزهوشي. همه چيزايي كه داشتنش براي يه زن خيلي مهمه.» و جواب كراولي به اين اظهارات، بهترين جواب ممكن است: «عوضش شما خصوصيات مهم ديگهاي دارين. خصوصياتي كه به نظر من خيلي مهمترن. صداقت، مهرباني و با عرض معذرت فروتني و اينا براي يه شوهر از هر زيبايي و ذكاوتي اهميتش بيشتره».
* محصول 1940 آمريكا، كارگردان: آلفرد هيچكاك، بازيگران: جون فونتين، لارنس اوليوير.
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|