كاش در روح تو من خاطره ای گم بودم
تا به جستجوی من ، همیشه پیدا بودی
كاش هر لحظه تو را به جای خود می دیدم
در تمام لحظه ها ، عاشق و شیدا بودی
كاش در خانه چشمان تو جایی داشتم
تا كه هر ثانیه را از دل من می دیدی
كاش من خنده پنهان لبانت بودم
تا به شوق روح من ، همیشه می خندیدی
كاش من حادثه بزرگ عمرت بودم
تا كه هر شعر دلت ، سراغی از نامم داشت
كاش گلدان دلم در برِ دستانت بود
دست تو در دل من غنچه رویا می كاشت
كاش من طلوع یكباره عشقی بودم
در دلِ ساده و خو گرفته بر ظلمت تو
كاش من آینه ای به عمق دریا بودم
می نشستم به كویر دل پرغربت تو
كاش من در دل تو بهار سبزی بودم
تا كه پاییز زِ دیوار دلت پر می زد
كاش صندوقچه بودم و پر از راز درون
تا كه هر شب دل تو به قلب من سر می زد
كاش من ثانیه بودم و تو قرنی بی حد
ذره ذره های من به روح تو جان می داد
كاش من حادثه بزرگ عمرت بودم
تا دلم به قصه ات شروع و پایان می داد
__________________
زندگي با صدا شروع ميشه بي صدا تموم ميشه، عشق با ترس شروع ميشه با شك تموم ميشه، دوستي هر جايي ميتونه شروع بشه اما هيچ جا تموم ميشه.
|