از کوري چشم فلک امشب قمر اينجاست
آري قمر امشب به خدا تا سحر اينجاست
آهسته به گوش فلک از بنده بگوئيد
چشمت ندود اينهمه يکشب قمر اينجاشت
آري قمر آن قـُمري خوشخوان طبيعت
آن نغمه سرا بلبل باغ هنر اينجاست
شمعي که بسويش من جان سوخته ازشوق
پروانه صفت باز کنم بال و پر اينجاست
تنها نه من از شوق سراز پا نشناسم
يکدسته چو من عاشق بي پا و سر اينجاست
هر ناله که داري بکن اي عاشق شيدا
جائي که کند ناله عاشق اثر اينجاست
مهمان عزيزي که پي ديدن رويش
همسايه همه سر کشد از بام و در اينجاست
ساز خوش و آواز خوش و بادهً دلکش
اي بيخبر آخر چه نشستي خبر اينجاست
آسايش امروزه شده درد سر ما
امشب دگر آسايش بي درد سر اينجاست
اي عاشق روي قمر اي ايرج ناکام
برخيز که باز آن بت بيدادگر اينجاست
آن زلف که چون هاله به رخسار قمر بو
د باز آمده چون فتنهً دور قمر اينجاست
اي کاش سحر نايد و خورشيد نزايد
کامشب قمر اينجا قمر اينجا قمر اينجاست
شهریار
__________________
سوال نکن تا به تو دروغ نگویند
ویرایش توسط forrest : 04-25-2010 در ساعت 06:17 PM
|