نمایش پست تنها
  #12  
قدیمی 04-10-2010
amir ahmadi آواتار ها
amir ahmadi amir ahmadi آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267

508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
amir ahmadi به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

هنگامی که می خواستم به طرف اطاقش بروم و جریان را با او در میان بگذارم تا شاید راه حلی پیدا کنم صدای گلوله در عمارت پیچید و قلب من از وحشت پر شد.بله با خالی شدن این گلوله زندگی زناشویی منهم به پایان رسید شوهرم خودکشی کرد و تمام اموالش توقیف شد و من فقط با یک چمدان از ان قصر مجلل که نامش را گور ارزوها و رویاهایم گذاشته بودم بیرون امدم و با پس انداز مختصری که داشتم در یک هتل در جه دوم منزل کردم .یک روز البر همان جوان بلند قد و زیبا و شریفی که قبل از ازدواج من مرا دوست می داشت و بارها از من تقاضای ازدواج کرده بود برای خرید به مغازه ای که من در ان کار می کردم وقتی مرا دید مثل همان روزها مهربان و با ادب دستش را به سویم دذراز کرد در حالیکه از دیدن من جزو دختران فروشنده ان مغازه خشکش زده بود .از نگاه ملایم و نوازشگرش هنوز هم نور عشق و محبت و صفا می بارید و خوب حس می کردم که هنوز هم با وجود گذشتن سالهای دراز مرا دوست دارد.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید