شعر در فولکلور کُرد، جایگاه ویژهای دارد. شعرهای کُردی از لحاظ کاربرد و نقل آن و به ویژه در گوناگونی مضمونها و درونمایههای عشقی و هنری، تفاوت اندکی با داستانها دارند. احساس نوع دوستی و تأثیرپذیری و نازکدلی قوم کُرد، در خلال ترانههای کُردی [Hayran] یا [لاوژ Lawz] گفته میشود. آواز یا ترانه، نوعی شعر غنایی یا بهتر بگوییم، شعری به صورت غزل عاشقانه با ادبیات همقافیهاست و با آن که قافیه و وزن در آن نقش مهمی دارند، ولی از لحاظ شکلی، کاملاً آزاد است. به طوری که نویسندهی کُردِ روسی ب . نیکیتین،آشکارا از آن به عنوان «آشفتگی عبارات احساسی» نام میبرد.
امیر هوشنگ هوشنگی در مقالهی مفصلاش به نام «گذری بر ادبیات کُردی» مینویسد: «در قوم کُرد همیشه قهرمانان و طلایهدارانی وجود داشتهاند و در طی قرون متمادی نویسندگان با زبانِ فتح و افتخار، ضمن تشبیه خودشان به آن طلایهدار قوم، ضمیر درون و خواست خود را بیان میکردهاند.»
نویسندگان کُرد، معمولاً به زبانهای عربی، فارسی و ترکی آشنایی داشته و نوشتههای خود را بهیک یا دو زبان مینگاشتند و این موضوع را میتوان در کتابهای بزرگان ادبی به خوبی دید. از آن میان، ابناثیر، تاریخنگار و تذکرهنویس کُرد، ابن خلکان و ابوالفداء تاریخنگار و جغرافیدان کُرد که کتابهای بسیاری به زبان عربی نوشتهاند.
نخستین شاعر شناخته شدهی کُرد علی حریری است که در سدهی پانزدهم میلادی میزیسته است. شعر کُردی با حاجی قادر کویی در سدهی نوزدهم وارد دورهی تازهای شد. این شاعر به دو علت از دیگران برجستهتر است: نخست به دلیل چیرگیاش در درونمایه و مضمون شعری کلاسیک و روشهای شعری معمول. دوم به دلیل درونمایهی اجتماعی اشعارش که به زبان بسیار سادهای مفاهیم اجتماعی را به خوانندگان میرساند. بسیاری از شعرهای او به صورت مثلهای پندآمیز و ضربِمثل، میان قومهای کُرد، روان است. شاعر برجستهی دیگر، رضا طالبانی است که در ۱۹۰۹ درگذشته است. وی بنیان گذار شعر انتقادی است که اغلب اوضاع اجتماعی روزگار خود را به ریشخند گرفته است. او به زبانهای ترکی و فارسی هم شعر گفته است.
سدهی نوزدهم میلادی، آغاز بیداری جنبش آزادی خواهانهی زنان فرهیخته و سخنسنج در کُردستان است. دو چهرهی به نام در این دوره شایان یادآوری است: ماه شرف خانم که در ۱۸۰۰ و مهربان بانو که در ۱۹۰۵ میلادی درگذشتهاند.
گسترش مطبوعات در اواخر قرن نوزدهم به جنبش ادبیات ملّی کُردستان و ملّت کُرد، توانایی بیشتری داد. نخستین مجلهی کُرد به نام «کُردستان» در سال ۱۸۹۸ در قاهره انتشار یافت که بنیانگذار آن مدحت بدرخان بود و عدهای از تبعیدیهای کُرد، با او همکاری میکردند. سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۰ سال شکوفایی ادبیات کُرد در کشورهای سوریه و لبنان است. فرهیختگان و سخنوران و بزرگان کُرد در اثر فشارهای دولت ترکیه دیگر نمیتوانستند در آن کشور زندگی کنند و به دور امیر دمشق، جلادت بدرخان و برادرش کامران بدر خان کهاز هوادارانِ جنبش رنسانس فرهنگی ملت کُرد بودند، گرد آمدند.
سخنوران و نویسندگان مهاجر کُرد، در سوریه، بنیان ادب کُرد را با الهام از فرهنگ و آداب غرب، دگرگون ساختند. آنها با رنگ غربی، نوعی رنسانس فرهنگی در خط کُردی پدید آوردند و گونهای الفبای لاتین را که بسیار همانند الفبای نو ترکی بود آفریدند و گسترش دادند. این خط تازهی کُردی، در انتشار مجلهها و روزنامههایی چون: هاوار (فریاد)، روناکی (روشنایی)، روژی نوی (روز نو) به کار رفت. این نشریهها کهاز سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۶ منتشر میشدند، در برگیرندهی جستارها و گفتههای ارزندهای بودند. از آن میان پژوهشهای زبانشناسی، جامعهشناسی، جستارهای تاریخی و به ویژه ادبیات قابل توجهاست.
از میان شاعران معاصر کُرد میتوان از جگر خوین که مجموعهی اشعارش در سوریه و سوئد چاپ شده و نیز از شیرکو بیکس، لطیف هلمت، رفیق شامی، عبدالله پشیو و رفیق صابر نام برد. از نویسندگان معاصر هم میتوان از عثمان صبری (که در بارهاش نوشتهاند، نویسنده به دنیا آمد) و نیز مصطفی احمد بوتی و نورالدین زازا یاد کرد.
باید یادآور شد که سوریه با تقسیمبندی قطبهای سیاسی جهان، پس از جنگ جهانی دوم، فشار خود را به کُردها افزایش داد. مهاجران کُرد، آزادی نسبی خود را از دست دادند و جلو فعالیتهای سیاسی و ادبی آنان گرفته شد. به کارگیری همین سیاست نیز، در ترکیه، رکود فرهنگی کُرد را در منطقه پدید آورد. دولت ترکیه با در دست داشتن قدرت مرکزی، حقوق اقلیت کُرد را به عنوان «تُرکهای کوهنشین» مینامیدند و در آناتولی خاوری زندگی میکردند، نادیده گرفت و با جلوگیری از آموزش زبان کُردی، زمینهی پیشرفت و شکوفایی ادبیات کُردی را از میان برد. یکی از نویسندگان معروف این دوره موسی آنتِر (زاده در ۱۹۲۰) بیشترِ زندگی خود را در زندان سپری کرد. با این حال توانست در سال ۱۹۶۵ نمایشنامهی رئالیستی خود را به نام «برین رش» (زخم سیاه) را در استانبول منتشر کند که مورد توجه محافل ادبی قرار گرفت. شاعر دیگر به نام «بوجاک» در ۱۹۶۶ کشته شد. محمدبوز ارسلان نویسندهی دیگر به سوئد تبعید شد و در آنجا مجموعهی داستانهای خود را برای کودکان منتشر کرد؛ اما با همهی این سختیها، یاشار کمال نویسندهی توانای کُرد که مانند اغلب نویسندگان کُرد ترکیه، آثار خود را به زبان ترکی مینویسد، به داستاننویسی ادامه داد. داستانهای یاشار کمال که به بیست زبان زندهی دنیا ترجمه شدهاست از روایات و افسانههای پُر بار فولکلوریک کُرد الهام گرفتهاست. او یکی از کاندیداهای خوششانس جایزهی نوبل ادبی است.
از سوی دیگر در ایران سیاستهای ضدمردمی رضاخان، راه پیشرفت کُرد را سد کرد. فرهیختگان و نویسندگان کُرد تبعید یا مهاجرت کردند و با این کار، ادبیات نوشتاری کُرد، دچار ناتوانی شد.
اوج شکوفایی ادبیات نوشتاری کُردی در سالهای دیکتاتوری پهلوی، تنها در ده ماه است. کُردهای ایرانی اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم، با استفادهاز اوضاع در هم ریختهی دولت مرکزی، دست به تشکیل دولت جمهوری دموکرات کُردستان زدند که تنها ده ماه به درازا کشید؛ اما در این ده ماه، نوعی جهش در آثار شاعران و نویسندگان آمد. دو تن از شاعران این دوره به نام شاعران ملّی شناخته شدند یکی به نام هیمن و دیگری ههژار. تلاش رهبران جمهوری از جمله قاضی محمد به جایی نرسید و با سرکوب ددمنشانهی رژیم پهلوی، به شکست انجامید و رهبران جمهوری اعدام، تبعید یا زندانی شدند.
حسن قزلجی در ۱۹۷۲ مجموعه داستانهای کُرد را در بغداد منتشر ساخت و به بلغارستان تبعید شد و رحیم قاضی از نویسندگان معاصر در باکو، نوولتی به نام پیشمرگ را نوشت. در اثر مشکلات بسیار، کانون فرهنگی و ادبی کُرد به عراق منتقل شد و این کشور پس از سالهای دههی بیست میلادی، شاهد نشر و رواج فراوان آثار ادبی کُرد بود. شهرهای بغداد، اربیل و سلیمانیه در واقع به مرکز ادبی و فرهنگی کُردی تبدیل شد و شاعران و نویسندگان در این رهگذر با پیوستن به گروههای مردمی و بیرون آمدن از انزوای قومی و قبیلهای با آشنایی با فرهنگ غرب کهاز راه ترجمهی آثار پوشکین، شیلر، گوته، بایرون و مخصوصاً لامارتین انجام گرفت، دست به دگرگونی ژرفی در زمینههای شعری و داستانی زدند. شاعران به موضوعات رئالیستی، میهنپرستانه و به ویژه موضوعات اجتماعی میپرداختند و اغلب از عشق به میهن و شکوه آزادی، نغمهها میسرودند. از آن جملهاند: احمد مختار جاف. از سوی دیگر ابنفتاح بیگ صاحبقران، در ابتدا به قهرمانان اساطیری و فرشتههای مشیت الهی، اعتقاد داشت که برای آزادی کُردستان از زیر یوغ عقبافتادگی و فقر خواهند آمد؛ اما پس از اندک زمانی، بینش فلسفیاش دگرگون شد و به ستایش مبارزهی ملّی و مشترک همهی اقوام کُرد و عرب برای از میان بردن فقر فرهنگی و مادی پرداخت. عبدالوحید نوری (درگذشته در ۱۹۴۷) روشنفکر دیگر کُرد و زیوار (درگذشته ۱۹۴۸) نیز هر دو به همین نتیجه رسیدند که تنها راه آزادی و نابستگی فرهنگی قومهای کُرد، عرب و دیگر قومهای، مبارزهی فرهنگی و کار هنری پیوسته در همهی زمینههاست.
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
|