زبان فرهنگ و ادبيات کردستان از ديدگاه علیاشرف درويشيان
زبان فرهنگ و ادبيات کردستان از ديدگاه علیاشرف درويشيان
در بارهی فرهنگ و ادبیات کُردی</A />
علیاشرف درویشیان
کُردها از اقوام ایرانی هستند که بیشتر در درههای زاگرس و در خاور ترکیه و شمال عراق و سوریه و نیز در بخشی از ارمنستان و در بین کشورهای خاورمیانه، در منطقهای تقریباً محدود، زندگی میکنند. جمعیت کُردها امروزه بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون نفر تخمین زده میشود که به زبان کُردی کهیکی از زبانهای اصیل ایرانی است، سخن میگویند.
در اسناد سومری و بابلی و اکدی و آشوری، نام اقوامی دیده میشود که شباهت به کلمهی کُرد دارد؛ اما از همه نزدیکتر، چهاز لحاظ زبانشناسی و چهاز نظر جغرافیایی و چهاز نظر توصیفی، نام قومی است به نام کاردوخ «Karduxoy» که در کتاب «سفرهای جنگی» یا «بازگشت دههزار تن» نوشتهی گزنفون»، فیلسوف، تاریخنگار و سردار آتنی که در سال ۳۵۵ پیش از میلاد در گذشته، آمدهاست.
این اقوام در کوهها و درههای میان عراق و ارمنستان و به ویژه در جایی کهامروزه زاخو (Zaxo) نامیده میشود و در ۶۵ کیلومتری شمال باختری موصل در عراق قرار دارد، زندگی میکردهاند. گزنفون نام این اقوام را کاردوخ آوردهاست و آنان را به دلیری و چستی و چالاکی میستاید. این اقوام سپاه دههزار نفری گزنفون، سردار یونانی را تا هنگامی که به جلگههای شمال رسیدند، دنبال کردند و بهایشان صدمههای مؤثری وارد آوردند.
اگر تاریخ کُرد پیش از اسلام، تاریک و مبهم است، پس از اسلام در پرتو تألیفات تاریخنگارانِ اسلامی تا اندازهای روشنتر است؛ کهالبته در این دوره نیز این تاریخ به گونهای پی در پی و پیوسته نوشته نشدهاست؛ تنها در دورهی صفویه نخستین کتاب پایهای و بنیادی و پُر ارزش در بارهی تاریخ حکمرانان کُرد به زبان فارسی فراهم شد که نام آن کتاب شرفنامهی بدلیسی است. به هر حال گشودن قلعهها و استحکامات کُردها به دست اعراب، سال ها به درازا کشید و سرانجام در سال بیستم هجری دست داد.
کُردی یکی از زبانهای اصیل و ریشهدار ایرانی است. پیشامدهای تاریخی و پراکندگی کُردها، انگیزه و مایهی پدید آمدن لهجههای گوناگون در این زبان شدهاست. زبان کُردی به سه دسته تقسیم میشود:
۱ـ کورمانجی بالا (ژوورو)
۲ـکورمانجی میانه (نهوهراس)
۳ـ کورمانجی پایین (خوارو)
کُردیای که کمتر لهجه دارد، کُردی کورمانجی ژوورو (شمالی) ترکیه، شمال عراق، شمال غرب ایران و خراسان است. لهجهی کورمانجی میانه (ناوهراس) که به غلط سورانی خوانده میشود ـ زیرا سورانیها خود یکی از زیرمجموعههای این لهجهاست ـ شامل مهاباد، شنویه، بوکان، سقز، سنندج، بانه، سلیمانیه، کرکوک، رواندوز و اربیل میباشد. کورمانج خوارو (پایین) که شامل اورامانات، کرماشان، لرستان، بختیاریها، گورانی،کلهری، تاتی، قروه، بیجار، خانقین، مندلی، علی غربی و علی شرقی میباشد. لجهههای جنوب خاوری مانند سنندجی، کرمانشاهی، لری و لکی از دو گروه دیگر به فارسی امروزی نزدیکتراند. لهجههای زبان کُردی چنان گوناگوناند که چه بسا مردم یک قبیله، زبان قبیلهی دیگر را در نمییابند.
کُردها، دارای فرهنگ و ادبیاتی توانگر و پُربارند که همچون تاریخ زندگی و پیکارگریهاشان، ناشناخته ماندهاست. پراکندگی کُردها در میان کُردهای ترکیه، ایران، عراق، سوریه و ارمنستان در منطقهای کوهستانی و روش زندگی قبیلهای و چادرنشینی، مایهی جدایی سیاسی و فرهنگی آنان شدهاست.
زبان کُردی با لهجههای گوناگوناش که نزدیکی ویژهای میان آنها وجود دارد، چون دانههای زنجیری این قبیلههای کهن را بهیکدیگر میپیوندد. این زبان از گروه زبانهای آریایی ـ ایرانی است. خط کُردی از روزگاران کهن تا پس از نخستین جنگ جهانی، به شیوهی الفبای تازی یا فارسی است که با کمی دگرگونی و ویرایش، هنوز هم در ایران و عراق به کار میرود. بخش بزرگی از ادبیات کُردی در قطعههای شفاهی منظوم و شعرگونهی چوپانان و دهنشینان، که عموماً بیسواد هستند، به چشم میخورد و بخش شایان ادبیات کُردی در همین بخش ادبیات شفاهی است. ویلچوفسکی نویسنده و پژوهشگر کُرد روسی، با سرافرازی از ادبیات عامه و شکوه فرهنگی و ادبی قوم خود یاد میکند.
افسانهها و ضربِمثلهای هر یک از قبیلههای بیشمار کُرد، سرچشمه و خاستگاهِ راستینِ داستانها و شعرها هستند و مردم همهی این افسانهها را سینه به سینه نگهداری کرده و به نسلهای پس از خود، سپردهاند؛ اما دریغا که هنوز چنان که باید و شاید مورد مطالعهی ژرفنگرانه قرار نگرفته و مگر شمار کمی به نوشتار درنیامده است.
قبیلههای کُرد، سالیان دراز، به شیوهی چادرنشینی از جایی به جای دیگر کوچ کرده و در پیمودن سفرهای دراز خود، با مردمان آسیای میانه به ویژه عربها، ترکها، ارمنیها و گرجیها، پیوند دادشتهاند و به گونهای، از دیدگاه فرهنگی و اجتماعی، نمودها و نشانههایی از آنان پذیرفتهاند. در این رهگذرِ فرهنگی، میان قوم کُرد و دیگر قومهای آسیای میانه، گونهای همانندی فرهنگی پدید آمدهاست و سرانجام مجموعهای گسترده و پُرمایه از ادبیات فراهم گشته که در آن چیرگی با پیشینهی تاریخی و کهنِ فرهنگ و ادبیات شفاهی کُردی است.
پس از سدهی نوزدهم میلادی، برخی از نویسندگان و پژوهشگران ایرانی، دست به رونویسی چاپ بنُچگها و مدارک بسیاری زدند و کُردهای این منطقه نیز به گردآوری بازماندهی فرهنگی و فولکلوریک خود که داستانسراها [چیروک بیژ Cirokfiz] و نقالهای [دنگ بیژ Dangbiz] حرفهای بهیاد داشتند، پرداختند. این داستانسراها و نقالهای حرفهای، دستهای از افراد قبیلههای کُرد هستند که خودشان و گاهی فرزندانشان در جشنها، سوگواریها و محافل مختلف به نقالی و سرودخوانی و داستانسرایی میپرداختند و با این کار علاوه بر به دست آوردن درآمد برای گذراندن زندگی، به ادبیات کُرد هم جانی تازه و رواجی گستردهتر میدهند.
یکی از ویژگیهای زبان کُردی، فشرده و کوتاه بودن آن در باز گفتن داستانها و به ویژه در گفتوگوهاست. کُردها، تا آنجایی که بتوانند، با کمک گرفتن از اصطلاحات، تمثیلها، لغزها و چیستانهای فولکلوریک، زبان خود را میآرایند و با این روش بهادبیات عامه نیز روایی و سامان میبخشند. این گونه گفتار و شیوهی سخن، در ضمن بر مفهوم همنوایی با طبیعت که با کُرد در آمیخته، دلالت دارد. گونهی دیگر ادبیات عامیانه و مردمی (Popular) که رواج بسیار دارد، داستانهای تاریخی غیرمنظوم (چیروک) است که کُردها در بیان و آفرینش داستانهای جانوران و قصههای هجوآمیز و انتقادی کهارزشهای غیرواقعی دولت مردان و مردان مذهب را مورد نکوهش قرار میدهند، زبردستی ویژهای دارند. نباید فراموش کرد که سازگاری سخت کُردها با طبیعت بر پیدایشِ خوی نقادانه و به ناچار، ادبیات عامیانهی انتقادی انجامیدهاست.
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
|