دلا خوبان دل خونین پسندند
دلا خون شو که خوبان این پسندند
متاع کفر و دین بیمشتری نیست
گروهی آن گروهی این پسندند
□
دلا پوشم ز عشقت جامهی نیل
نهم داغ غمت چون لاله بر دیل
دم از مهرت زنم همچون دم صبح
وز آن دم تا دم صور سرافیل
□
بی ته اشکم ز مژگان تر آیو
بی ته نخل امیدم نی بر آیو
بی ته در کنج تنهائی شب و روز
نشینم تا که عمرم بر سر آیو
□
به والله و به بالله و به تالله
قسم بر آیهی نصر من الله
که دست از دامنت من بر ندارم
اگر کشته شوم الحکم لله
□
دلی همچون دل نالان مو نه
غمی همچون غم هجران مو نه
اگر دریا اگر ابر بهاران
حریف دیدهی گریان مو نه
□
من آن مسکین تذروبی پرستم
من آن سوزنده شمع بیسرستم
نه کار آخرت کردم نه دنیا
یکی خشکیده نخل بیبرستم
□
مکن کاری که پا بر سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو
چو فردا نامه خوانان نامه خونند
تو وینی نامهی خود ننگت آیو
□
غم عالم نصیب جان ما بی
بدور ما فراغت کیمیا بی
رسد آخر بدرمان درد هرکس
دل ما بی که دردش بیدوا بی
□
خوشا آنانکه هر شامان ته وینند
سخن با ته گرند با ته نشینند
مو که پایم نبی کایم ته وینم
بشم آنان بوینم که ته وینند
□
دو زلفانت گرم تار ربابم
چه میخواهی ازین حال خرابم
ته که با مو سر یاری نداری
چرا هر نیمه شو آیی بخوابم
..