مردم باینه دیار ای بدبختیه
مردم بیایید و نظارگر این ماجرای تلخ من باشید
له من بدبخت تر وی شاره نیه
زیرا از من بدبخت تر در این شهر وجود ندارد
بنده یه-ی نفر کرانشینم
چو عزیز مردی دایم غمینم
من یک کرایه نشین هستم که
همانند کسانی که عزیزی را از دست داده باشند همیشه غمگین هستم
نه خارج مذهب نه جداس دینم
ار دعاد گیراس بکر نفرینم
این در حالیست که نه دین جدایی از بعضی ها دارم و نه بی ایمان
اگر دعایت گیراست مرا نفرین کن و برای من طلب مرگ کن
بشکم لی دنیا دیتر نمینم
راحت بوم و دس کرانشینی
باشد که دیگر در این جهان نباشم
شاید بشود که از دست کرایه نشینی خلاصی بیابم
توای بزانی سگ و حالم نو
آسایش نیرم نه روژ و نه شو
اگر میخوای اوضاع احوالم را بدانی همین بس که حتی سگ هم از من وضع بهتری دارد (مطمئن نیستم درست ترجمه کرده باشم)
نه روز و نه شب آسایش ندارم ...
صب تا ایواره هامه تق و دو
صب تا شب در حال سگ دو زدن هستم
تا سرمانگ بای دو تیکه اسپو
تا اینکه سر ماه می آید و دو تکه اسباب منزل را
یابم بفروشم با بنمه گرو
یا ببرم بفروشم یا گرو بگذارم
ایشم کراگم بلکم نمینی
چکار کنم که میخواهم کرایه عقب افتاده ام دیگر نماند
چه بکم و دس کرانشینی
داد و هر کس بم حقم نیه سینی
آخ چکار کنم از دست کرایه نشینی
به چه کسی داد ببرم که حقم را بگیرد...
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
|