نمایش پست تنها
  #26  
قدیمی 02-09-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

فيلم من همچون شخصيت كردهاست شوخ طبع و تراژيك



بهمن قبادي متولد دوازدهم بهمن 1348 فعاليت هنري خود را در سال 1367 با عكاسي در انجمن سينماي جوان آغاز كرد. اولين ساخته او انيميشني است با عنوان از زاويه‌اي ديگر كه در سال 68 كارگرداني كرد او دانش آموخته رشته فيلمسازي از دانشكده صدا و سيماست و تاكنون نزديك به سي فيلم هشت ميلي متري و VHS ساخته‌. از آثار كوتاه مهم او مي‌توان به فيلم‌هاي زندگي در مه، سرتاش خانه ، باز باران با ترانه، آن مرد‌ آمد، مثل مادر، نغمه‌هاي دختران دشت، وظيفه م حسيني، سربازي به نام امين و دنگ اشاره كرد. آوازهاي سرزمين مادري‌ام دومين فيلم بلند بهمن قبادي هم اكنون بر پرده سينماست. به همين بهانه با او كه مدام در حال سفر است گفت‌و‌گويي كرده‌ايم گفتني است نقد اين فيلم يكشيبه گذشته از نظر شما گذشت.
 آوازهاي سرزمين مادري‌ام داراي تاثير حسي به مراتب كمتري نسبت به زماني براي مستي اسب‌ها است. داستان احساسي آن فيلم با موضوع ايثار و شكست لحني تراژيك داشت و داستان نامتعارف اين فيلم با وجود اشاره به حوادث واقعي و تلخ لحني كميك دارد. چگونه در دومين فيلم‌تان به اين پرداخت جديد رسيديد؟
 زندگي كرد‌ها آميخته با تراژدي و … است. زندگي كردها در كوهستان با آن شرايط دشوار از سويي و روحيه زنده آنان همراه شخصيت همواره شوخ‌شان از سويي ديگر اين دوگانگي را باعث مي‌شود. زماني كه به ساختار اين فيلم فكر مي‌كردم به دنبال شكلي متفاوت بودم. از اين رو تاثير توامان اين دو وجه متضاد مد نظرم بود. كردها اين گونه‌اند. طنز و شوخي لباسي است كه هر كرد به تن مي‌كند تا رنج و دردش پنهان بماند. پس اين طنز نوعي مبارزه است. زماني براي مستي اسب‌ها داستان سر‌راستي داشت با پرسوناژهاي كم. در اين فيلم من داستاني مثل مستي اسب‌ها نداشتم سه شخصيت هستند كه به سفري رهسپار مي‌شوند در طول اين سفر حوادثي رقم مي‌خورد و آدمهايي سر راه آنان قرار مي‌گيرند. در آن فيلم چون ايده‌اي محدود گسترش يافته بود جزييات اهميت داشت. در اين فيلم اما سفر عامل شكل‌گيري روابط است پس در بيان وقايع و شخصيت‌ها بايد به كليات بها مي‌داديم. جزييات زندگي اين آدم‌ها پيچيده و تلخ است در حالي كه اگر از منظر كلي به آنها نگاه كنيم سادگي و شوخ طبعيشان آشكار مي‌شود. زماني براي مستي اسب‌ها روايتگر تلخكامي‌هاي آدم‌هايش بود و اين فيلم رويدادي ديگر از زندگي همان آدم‌ها را به نمايش مي‌گذارد. جست‌وجوي «هناره» انگيزه‌اي بود تا تماشاگر را به همراه قهرمان‌هايم به قعر كردستان بكشانم. من در اين فيلم از مايه‌هاي طنزگونه استفاده كردم تا احساسات مانع ارتباط درست تماشاگر با فيلم نشود. در مرحله نگارش فيلم‌نامه با آقاي كامكار بر روي همين مساله تمركز كرديم. اما فراموش نكنيد كه پايان اين فيلم به هيچ وجه طنز و كميك نيست. ماجرايي تاريخي و دردناك در بك‌گراند آن سكانس نهفته است.
 آوازهاي سرزمين مادري‌ام بطور چشمگيري متاثر از سه فيلم سفر به سيترا (تئوآنگلوپلوس) اي برادر تو كجايي (جوئل كوئن ) و دوران كولي وار (امير كاستاريكا) است. تا چه ميزان اين تاثير خود آگاه بوده است؟
 فيلم سفر به سيترا را تاكنون نديده‌ام با اين وجود به برخي از فيلم‌هاي آنگلوپلوس فوق‌العاده علاقه دارم. فيلم اي‌ برادر تو كجايي را ديده‌ام و دوست هم دارم اما هيچ تاثير مستقيمي از آن نگرفته‌ام. پيش از شما هم كه گفتيد سرگرداني دو سرباز فيلم كوئن را به يادتان آورد دوست ديگري شروع حركت ميرزا و دو فرزندش را متاثر از آن فيلم دانسته بود كه البته همان طور كه گفتم هيچ تعمدي در كار نبوده. اما حقيقت اين است كه من عاشق فيلم دوران كولي‌ها (وار) هستم و يكي از محبوب ترين فيلمسازانم امير كاستاريكاست. اولين بار كه اين فيلم را ديدم از نزديكي و تشابه موسيقي آن سرزمين با موسيقي كردستان به حيرت افتادم تا جايي كه احساس كردم اساسا ملودي‌هاي آن كردي است در تحقيقي دريافتم كه پيش از اين تعدادي از اقوام كرد آنجا ساكن بوده‌اند. گذشته از اين به لحاظ زباني هم پيوندهايي وجود دارد؛ آنها مادر را «دايه» خطاب مي‌كنند همچون كردها. شخصيت اصلي اين فيلم تاثير زيادي بر من گذاشت بطوري كه احساس كردم انگار با اينها زندگي كرده‌ام. اين تاثير محدود به همين جزئيات است در شكل كلان ماجراها، فضا، آدم‌ها و… فرق مي‌كند.
مرز، به عنوان يك دلمشغولي اصلي در اين فيلم هم به مانند فيلم قبلي مطرح است … اين دلمشغولي را هميشه همراه خواهم داشت. مرز بلاي جان انسان‌هاي اين اطراف است. تقديس اين مساله در خاورميانه به قدري است كه اگر كسي اندكي پايش را آن طرف بگذارد مي‌شود جنگ چند ساله. يك قدرت بيرون از منطقه اين مساله را ديكته كرده است. رونق بازار تسليحات نظامي به دليل وجود اين وضعيت مرز آنجا چقدر بي‌اهميت و بي‌ارزش قلمداد مي‌شود. مي‌توان كل اروپا را با يك دوچرخه گشت، اما من اين جا براي تدارك رفتن به عراق جهت ديدن يك دوست، فاميل يا تدارك فيلم و… بايد دو هفته انتظار بكشم تا مجوز صادر شود. همين شرايط در‌‌ مرزهاي شرقي هم وجود دارد من به عنوان يك ايراني زماني كه مي‌بينم كردها به دليل مرزنشيني در شمال عراق هميشه قرباني اوليه درگيري‌هاي اين دو كشورند متاثر مي‌شوم. عده‌اي وجود اين مضامين در فيلم‌هايم را به كرد بودن من نسبت مي‌دهند ، خب طبيعي است كه من متعلق به اين منطقه هستم و آدم‌هاي آنجا را خوب مي‌شناسم. من هر دو سال فرصت ساختن يك فيلم را دارم. دو سال يك بار فيلمي درباره كردستان ساختن رقم زيادي نيست من تنها دو فيلم تاكنون ساخته‌ام.
 سه شخصيت اصلي فيلم اخير شما در زمينه موسيقي صاحب تجربه‌اند و آيا قطعات موسيقي در فيلم زنده اجرا مي‌شوند؟
 تمامي فيلم صدابرداري سر صحنه است و قطعات مورد نظر شما واقعا اجرا مي‌شوند. در مورد اين سه شخصيت هم بايد بگويم كه آنها نوازندگان دوره‌گرد كردستان هستند و در اين منطقه بسيار مشهورند. آنان از سالها پيش در عروسي‌ها و بزم‌ها شركت مي‌كردند و همچنان به اين كار مي‌پردازند. البته با ورود سازهاي جديد مثل ارگ و… كار آنها تا حدودي از رونق افتاده است.
 لحن فيلم در فصل مربوط به صحبت‌هاي معلم براي بچه‌ها كش‌دار به نظر مي‌رسد و نوع صحبت كردن معلم و هيات او كمي شعاري جلوه مي‌كند.
 شخصا اين فصل فيلم را خيلي دوست دارم ما به ازاي واقعي اين آدم، دايي من بود كه شهيد شد. اونيز معلمي بود در مناطق محروم كه شديدا خود را با مردم آنجا تطبيق داده بود. هر هفته بچه‌ها را با اتومبيل به شهر مي‌آورد و آنان را بطور عملي در جريان رويدادها مي‌گذاشت. به آنان درس سينما‌،خياطي و… ميداد. انسان غريبي بود. كلاس درس فيلم قبلي و معلم آن هم متاثر از شخصيت او بود. مدتي قبل در يكي از همين مناطق محروم زماني كه بچه‌ها فهميدند من به خارج از كشور با هواپيما سفر كرده‌ام معصومانه سؤال مي‌پرسيدند، و هواپيما برايشان معني واضحي نداشت. اين موضوع درآنجا طبيعي است بچه ها حتي يك روستا آن‌سوتر نرفته‌اند. نكته ديگري كه باعث مي‌شود اين بخش فيلم را دوست داشته باشم به سفر از برلين به روسيه برمي‌گردد. در حين اين سفر پس از توقف در استانبول، در آسمان به پايين خيره شدم كه كردستان سرسبزتر از تركيه بود. همان جا اعلام شد كه اين مناطق بسيار زيبا فلان‌جا است و … در‌ آن لحظه احساس كردم كه كودكاني آن پايين دارند هواپيما را با دست نشان مي‌دهند در حالي كه مسافرين هيچ اطلاعي راجع به وضعيت زندگي مردمان اين سرزمين زيبا نداشتند.
 در فصل مربوط به بازار جايي كه يكي از سه نفر به جست و جوي موتور دزديده شده‌اش برمي‌آيد فضايي مشابه فيلم اول شما شكل مي‌گيرد با دو رويكرد متفاوت. به اين رابطه بينامتني توجه داشتيد يا خودبه‌خود شكل گرفت؟
 اين مكان يك بازارچه سيار است. نگاه دقيقي داشته‌ايد. من چندين نما از ايوب( نام شخصيت اصلي فيلم زماني براي مستي اسب‌ها) گرفتم كه همچنان دنبال دفتر براي خواهرش بود اما حذفش كردم. چون ايوب را ديگر نمي‌شناختم و مطمئن بودم تماشاگر نيز ديگر او را نخواهد شناخت. احساس كردم تحميلي باشد. الان نميدانم كه كار درستي كرده‌ام يا اشتباه، اما خوشحالم كه شما متوجه اين رابطه شده‌ايد. من در عملي كردن اين فكر دو نكته را مي‌خواستم منتقل كنم كه اولا اوضاع همان است كه بود و هيچ تغييري صورت نگرفته و دوم اين كه هر كدام از آدمهاي اين جمع داراي يك قصه‌اند. قصه هاي زيبا و يكه. ايوب و ميرزا دو قصه از اين هزاران هستند. مردمان روستاهاي مرزنشين شهرهايي نظير نقده، پيرانشهر، مريوان، بانه ، سردشت، اكثرا به كار باربري قاچاق اشتغال دارند. زنان و دختران اين منطقه براي رسيدن به حداقل حقوق خود اجناسي همچون چاي و … قاچاق مي‌كنند. آنها كيلومترها راه پياده مي‌آيند به همين منظور تا پول كرايه ندهند. در مسيرشان هزاران خطر از جمله مين، راهزن و … وجود دارد.
 در اكثر و شايد تمام فيلم‌هايي كه تاكنون در ايران با موضوع كردها و كردستان ساخته شده كوهستان و اماكن خشن طبيعي، لوكيشن مشترك بوده‌اند. فكر نمي‌كنيد بتوان چنين موضوعي را در شهر روايت كرد ؟
 من جنس آن نوع سينما را خوب نمي‌شناختم ولي با گفته شما كاملا موافقم. موضوع فيلم سوم من پيشتر داراي چنين فضايي بود. يعني قصه مردي شصت ساله كه در شهر زندگي مي‌كند. برايم فيلم‌برداري از گروه عظيمي از مردم در شهر كار دشواري است. پس منصرف شدم و تصميم گرفتم به دلايل شخصي قصه‌ام را باز در كوهستان روايت كنم. اما قطعا فيلم چهارم من شهري خواهد بود. در آوازهاي سرزمين مادري‌ام چندين داستان كوتاه را مد نظر داشتم كه ساختاري واحد داشتند. من اين داستان‌ها را با خط روايي جست‌و‌جوي هناره به هم پيوند دادم. مي‌خواهم بگويم كه داستان‌هاي زيادي هستند كه بايد آن‌ها را در ساختار درستي عرضه كرد. در حال حاضر در فيلم‌هاي شهري همه چيز كليشه شده و تكراري است داستانهاي مشابه، فضاهاي آشنا، تيپ‌هاي بسيار تجربه شده … در صدد هستم تا با پيدا كردن چند فيلمساز جوان، آن‌ها را به ساخت فيلم‌هاي كوتاه در مورد اقليم‌شان تشويق كنم و در اين راه مصمم هستم. حداقل حسن اين كار تنوع تجربيات فيلمسازان است كه آزادانه و با شناخت از منطقه‌شان تلاش كرده‌اند. با تحقق اين پروژه ما فيلم‌هايي اصيل از فيلمسازان يزدي، بلوچ، گيلاني، شيرازي، لر، بوشهري و… خواهيم داشت.
 نسخه مونتاژ شده اين فيلم صدوسي دقيقه بود كه بسياري از سكانس‌هاي آن را حذف كردم تا رسيد به اين نسخه نود و هفت دقيقه‌اي اكران شده. دوسكانس طولاني كوره پزخانه و عروسي را مجددا در تدوين حذف كرديم.
 اين فيلم در چه شهرهايي فيلم‌برداري شد؟
 اطراف شهرهاي سنندج، ديوان دره، مريوان، اورامانات ايران و عراق و …
 و جشنواره شيكاگو…
 چندان علاقه‌اي به مطرح كردن دوباره اين موضوع ندارم. من به دلايل شخصي جايزه نگرفتم. به دليل اين كه به كيارستمي بي‌حرمتي شد. من به احترام او اين كار را كردم كه چندان هم مهم نبود. من شخصا دوبار براي همين جشنواره به دبي و ابوظبي رفتم و تمام برنامه‌هايم به هم ريخت. همان طور كه گفتم عمل من يك اعتراض شخصي بود و انتظار نداشتم كه بازتاب سياسي پيدا كند.
 آخرين موفقيت فيلم هم كه به سائوپائولو بر مي‌گردد.
 بله. جايزه بزرگ سائوپائولو به آوازهاي سرزمين مادري‌ام تعلق گرفت. البته در سال2000 هم من اين جايزه را براي زماني براي مستي اسب‌ها دريافت كرده بودم.




__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید