نمایش پست تنها
  #15  
قدیمی 02-08-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

Amidst flowers, wine in hand, my lover I embrace
King of the world is my slave on such a day in such a place.
Bring no candles to this, our festive feast, tonight
Full moon is pale beside the light of my lover's face.
Drinking of wine, our creed has sanctified
Yet without you, drinking wine is disgrace.
My ears only hear the song of the harp and the reed
My eyes see your ruby lips, and the cup chase.
Keep perfumes away from our feast tonight
The fragrance of your hair, our feast will grace.
Speak not to me of sweetness of candy and sugar;
Since my lips, sweetness of your lips, did once trace.
Your treasures are hidden in the ruins of my heart
And my path to the tavern has now become sacred space.
Speak not of disgrace; that's my fame and my base
And fame and high place, I despise and debase.
Drunk and disconcerted and demented and deceived
Show me one who's not, within our town and our race.
Fault not the pious one, because he, also, like us,
Is seeking love and grace, in his own way, at his own pace.
Hafiz, wine in hand, always your lover embrace
'Cause flowers and joy fill this festive time and space.






گـل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلـطان جهانـم بـه چـنین روز غلام است
گو شـمـع میارید در این جمع که امـشـب
در مـجـلـس ما ماه رخ دوست تمام اسـت
در مذهـب ما باده حـلال اسـت ولیکـن
بی روی تو ای سرو گـل اندام حرام اسـت
گوشـم هـمـه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمـم همـه بر لعل لب و گردش جام است
در مـجـلـس ما عـطر میامیز کـه ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام اسـت
از چاشـنی قـند مـگو هیچ و ز شـکر
زان رو کـه مرا از لـب شیرین تو کام اسـت
تا گـنـج غـمـت در دل ویرانه مقیم اسـت
هـمواره مرا کوی خرابات مـقام اسـت
از نـنـگ چـه گویی که مرا نام ز ننگ اسـت
وز نام چـه پرسی که مرا ننـگ ز نام اسـت
میخواره و سرگـشـتـه و رندیم و نـظرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است
با محـتـسـبـم عیب مـگویید کـه او نیز
پیوسـتـه چو ما در طلب عیش مدام اسـت
حافـظ مـنـشین بی می و معشوق زمانی
کایام گـل و یاسـمـن و عید صیام اسـت
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید