این را که زاییده ای بزرگ کن:
اگر راست میگویی همین کاری را که در دست داری انجام بده و ببین از عهده اش بر می آیی یا نه.
این را ننه خانم شله پز هم بلد است:
به قدری کار ساده و آسانی است که هر کسی از عهده اش بر می آید.
این قافله تا به حشر لنگ است:
مشکلات وگرفتاریهای پی در پی تمام شدنی نیست.
اینقدر لی لی به لالاش نگذار:
قابل این همه توجه و اعتنا نیست،این قدر بزرگش نکن.
این کار دل است نه خشت و گل:
مطلبی نیست که کسی از آن سر در بیاورد،مذهب عاشق ز مذهبها جداست.
این کلاه برای سرش گشاد است:
توانایی چنین کاری را ندارد،لقمه به اندازه دهنش نیست.
این یک دهن را بد خواندی:
اگر این حرف را نمی زدی بهتر بود،این بار حرف درستی نزدی،
این توقعی را که کرده ای درست نبود.
ارزان خری ،انبان خری:
چیز خوب را ارزان نمی دهند.
از آب و گل درآمدن:
به حد مردان رسیدن.
از آنجامانده از اینجا رانده:
ازهر دو طرف زیان دیده.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )