ساکت و تنها چون کتابی در مسیر باد
میخورد هر دم ورق اما
هیچ کس او را نمیخواند
برگ ها را میدهد بر باد
میرود از یاد
هیچ چیز از او نمیماند
بادبان کشتی او در مسیر باد
مقصدش هر جا که بادا بادا
بادبان را ناخدا باد است
لیک او را هم خدا و هم ناخدا باد است
__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ...
مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
|