اسماعیل خوئی سروش
اسماعیل خوئی در سال 1317 در مشهد چشم به جهان گشود.
دوره آموزش دبستانی ودبیرستانی خود را در زادگاهش به پایان رساند و سپس وارد دانشسرای عالی تهران شدو در رشته فلسفه و علوم تربیتی موفق به دریافت درجه لیسانس گردید.
از دانشگاه لندن درجه معادل دکتری در رشته فلسفه را گرفت.
در سال 1344 به ایران بازگشت و دردانشسرای عالی تهران کار میکرد.
وی پس از انقلاب ایران به لندن رفت.
دفترهای شعر
1.بی تاب نادری مشهد 1355
2.بر خنگ راهوار زمین توس 1346
3.بر بام گردباد رز 1349
4.زان رهروان دریا رز 1349
5.از صدای سخن عشق رز 1349
6.فراتر از شب کنونیان رز 1351
7.گزینه شعرها سپهر جیبی 1352
8.ما بودگان جیبی 1357
در من امشب ترنم غرلی است
دلم امشب ستاره باران است
واژه ها را خبر کنید
واژه ها را خبر کنید
تا که با کوزه های خالی خویش
بشتابند سوی من
کامشب
در من است آن چه در دف باران
و آن چه در نای چشمه ساران است
عشق پیدا شده ست
پرنیان وزیدنش در باد
گونه ام را نواخت
عطر او بود در طراوت صبح
عشق پیدا شده ست
می دانم
عشق پیدا شده ست بار دگر
ای دل !ـ
ای خاکستر غریب
وزش شعله را بنوش
بنوش
مژده پاییز جان
کان پرستوی رفته برگشته ست
باز دردشتهای خاکستر
جام آلاله شعله ور گشته ست
مژده شب جان !ـ
بال بگشوده نور
همه آفاق پرشور گشته ست
مژده خاموشی لطیف
شعر سرشار
در من امشب ترنم غزلی است
دل من شده ست دیگر لاز
ازلی دیگر است این پیوند
پرتو حسن تو است
و تجلی و نردبام سرور
دیگر آن به که هیچ دم نزنم
اشکم دمید
گفتم نه پای رفتن نه تاب ماندگاری
درد خزه ی کف جوی این است
گفت آری اما دگانه تا کی ؟
یا موج وش روان شو
یا در کنار من باش
گفتم دلم گرفته ست
مثل سکون ملولم
گیسو فشانده در باد
آشفت
کای پریشان
منشین فسرده چون یخ
در تاب شو چو آتش
هان ! بی قرار من باش
پرواز گفت
گفتم
آری خوش است پرواز
اما سب است و طوفان وین بالهای خونین
چتر نوازش افشانده
کای سایه سار پربرگ
ز آرامش یقینت سرشار کرد خواهد
تا بامداد پرواز
ای خوب خسته من
بر شاخسار من باش
گفتم شب ارچه تاریک
زنگار جانم اما
تاریکی درون است
خورشید رخ برافروخت
کایینه دار من باش
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )