نمایش پست تنها
  #18  
قدیمی 01-18-2010
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض اسطوره هايي که چشم ديدن يکديگر را ندارند !

چرا بايد کريمي، دوباره سهم عرب ها شود؟؛ اسطوره هايي که چشم ديدن يکديگر را ندارند !


- فوتبال ايران در دل خود حاوي عيب و اشکالهاي بي شماري است که نور تاباندن به آنها، عمدتاً جزو دلمشغولي ها و دغدغه هاي منتقدان و کارشناسان به شمار مي آمده است. البته فهرست کردن اين قبيل کاستي ها، نمي تواند کار چندان سختي باشد. نگاهي به محتواي آنچه در پيرامون جريان نقاد فوتبال کشور مي گذرد، به راحتي نشان مي دهد مسايلي همچون بي کفايتي مديران، کاستي در زيرساختها، افول فني باشگاه ها و تيم ملي، نقصان در فرهنگ فوتبال و... در زمره مسايلي بوده است که منتقدان مي کوشيده اند با مانور دادن روي آنها، گامي در راستاي بهبود اوضاع بردارند.
با اين همه، رنج بزرگ و درد عظيم، درست زماني شروع مي شود که فوتبال ضعيف و مملو از اشکال ايران، حتي در موزه ثروتها و دارايي هايش نيز طعم تلخ بي کفايتي و نابساماني را مي چشد. وقتي وارد مبحث ستاره ها و اسطوره ها مي شويم، درمي يابيم فوتبال کشورمان چگونه اسير سؤرفتارهاي آدمهايي است که قرار است چراغ سقفش باشند، اما با کژرفتاري هاي خود آرامش را بر آن حرام مي کنند؟

2 - اسطوره هاي فوتبال ايران نمي توانند يکديگر را تحمل کنند؛ اين جانمايه کلامي است که شرحش مي دهيم. اگر به محض ورود علي دايي به پرسپوليس، احمدرضا عابدزاده از اين باشگاه جدا مي شود، اگر علي پروين در هيچ يک از روزهاي پرشمار سلطنتش در سراي سرخ، نمي تواند سايه سنگين علي دايي را تحمل کند، اگر ناصر حجازي هميشه با امير قلعه نويي سر ناسازگاري دارد و هزار اگر و اماي ديگر، ريشه را بايد در همان فرهنگ معيوبي جست که باعث مي شود ستاره هاي فوتبال ايران، توان تعامل با يکديگر را نداشته باشند و هر يک، محبوبيت و مقبوليت ديگري را زنگ خطري بزرگ براي خود قلمداد کنند. آيا مايه تأسف نيست که انرژي بزرگ حاصل از همزيستي دو فوق ستاره، هيچ گاه در فوتبال ايران شکل نمي گيرد؟

3 - وقتي مي شنويم با حضور ناگهاني علي دايي در پرسپوليس، پروژه خروج علي کريمي از کشور يک بار ديگر - و اين بار جدي تر از گذشته- کليد خورده است، افسوس مي خوريم که چطور سقف کوتاه فوتبال ما، نمي تواند دو اسطوره را بر دوش يکديگر تاب بياورد؟ علي دايي پرسپوليس را مي خواهد که علي پروين گرد آن نباشد، اثري از عقاب آسيا در آن به چشم نخورد و البته جادوگر خوش نقش و نگار فوتبال کشور نيز سهمي از آن نخواهد!
درست مثل خود علي کريمي که ترجيح مي دهد تک ستاره تيم محبوبش باشد و بر همين اساس، نه معاونت با علي دايي را مي پذيرد- چنان که در تيم ملي هم نپذيرفت- و نه علاقه اي به همزيستي با پروين دارد. واقعاً ظرفيت فوتبال ما کم است يا ستاره هايمان آن قدر بزرگند که با هم جمع نمي شوند؟ هيچ کدام؛ ظاهراً اينجا هم درگير بي تدبيري ها و بدرفتاري هايي هستيم که اجازه نمي دهند انرژي بالقوه بزرگ اين فوتبال، به فصل درآيد.

4 - شايد بشود از جام ملتهاي 2004 آسيا در چين، به عنوان آخرين تورنمنتي ياد کرد که در آن، ستاره هاي فوتبال ايران تقريباً به همگرايي رسيده بودند. نه خبري از پاس ندادن باند علي کريمي به دايي وجود داشت و نه چيزي راجع به پشت چشم نازک کردن شهريار براي مهدوي کيا شنيده مي شد. نتيجه چه بود؟ تيم ملي فوتبال ايران با ارايه درخشان ترين بازي هاي خود در يک دهه اخير، تا يک قدمي قهرماني در اين تورنمنت هم پيش رفت، اما به واسطه ناداوري، از فتح طلاي آسيا ناکام ماند.
نمايشهاي جذاب ملي پوشان درچين، در شرايطي همچنان در ذهن هواداران هميشگي فوتبال مي درخشد که تيم ملي دو سال بعد در مرحله نهايي جام جهاني 2006 آلمان، به معناي واقعي کلمه مفهوم انشقاق ستاره ها را درک کرد و به تمام وجود قرباني خودخواهي اسطوره هايش شد. همين حالا وقتي مي شنويم خداداد عزيزي مي گويد «اگر الان به هشت آذر 76 برگرديم، دايي آن پاس را به من نمي دهد» معلوم مي شود اختلاف نظرها بين آقايان اسطوره تا کجا پيش رفته و چطور بوده که علي دايي در قامت سرمربي تيم ملي، تا لحظه آخر در برابر دعوت از مهدوي کيا مقاومت کرد و البته در مورد علي کريمي حاضر شد سقوط کند، اما آقاي شماره هشت را در اقليمش راه ندهد...!

5 - پرسپوليسي ها که پس از ناکامي در جذب علي کريمي در مهلت نقل و انتقالات نيم فصل، سخت اميدوار بودند با آغاز فصل جديد مانعي در راه انتقال ستاره مورد علاقه شان وجود نداشته باشد، حالا احتمالاً مجبورند به تماشاي نمايشهاي جادوگر خود، از طريق کانالهاي عربي حاشيه خليج فارس بسنده کنند و براي هميشه رؤياي تماشاي کريمي در ورزشگاه آزادي را از ياد ببرند. آنچه بر اين روزهاي پرسپوليس مي گذرد، البته، ترجمان ناتواني فوتبال ايران است؛ فوتبالي که ستاره کم دارد و متأسفانه توان گرد هم جمع کردن همين اسطوره هاي انگشت شمار را هم در خودش نمي بيند!
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید