پادشاهی بکشتن بیگناهی فرمان داد. گفت ای ملک بموجب خشمی که ترا بر منست آزار خود مجوی، که عقوبت بر من به یک نفس بسر آید و بزه آن بر تو جاوید بماند.
دوران بقا چو باد صحرا بگذشت***تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت
پنداشت ستمگر که جفا بر ما کرد***در گردن او بماند و بر ما بگذشت
ملک را نصیحت او سودمند آمد و از سر خون او برخاست.