12-22-2009
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267
508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خانم معلمامون انقدر دوست داشتیم که همه کاراشون ما براشون انجام می دادیم دخترا ظرفاشون را براشون می اوردند سر تلنبه و می شستند پسرا هم براشون اب می اوردند اگر چیزی لازم داشتند براشون می خریدند. یکی از خانم معلما خیلی رابطش با من خوب بود خیلی هم به من اعتماد داشت همیشه نامه هاش را می داد من براش می بردم از اون هم نامه هاش می گرفتم برای خانم معلم می اوردم پسره می گفت میخواهی برات بخونم چی نوشته من می گفتم برا تو نوشته برا من که ننوشته فقط زود جوابش بنویس تا ببرم.باور کنید وقتی مدرسه تعطیل می شد تا هفته ها ما دچار افسردگی می شدیم.
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|