پی سی سیتی - عاشق شدن یک مرد!!!!!!!!!!!!!!!

قصه عشق یک مرد جوان

من سرم توی کار خودم بود ....1

http://f.imagehost.org/0993/001_7.jpg

بعد یه روز یه نفر رو دیدم ....1

http://f.imagehost.org/0889/002_2.jpg

اون این شکلی بود !1

http://f.imagehost.org/0104/005.jpg

من یه کادو مثل این بهش دادم1

http://f.imagehost.org/0494/006_4.jpg

وقتی اون هدیه من رو پذیرفت ، من اینجوری شدم!1

http://i.imagehost.org/0890/007.jpg

ما تقریبا همه شب ها ، با هم گفت و گو می کردیم ....1

http://i.imagehost.org/0007/010_15.jpg

وقتی همکارام من و دوستم رو دیدند، اینجوری نگاه می کردند ....1

http://i.imagehost.org/0906/011_2.jpg

و من اینجوری بهشون جواب می دادم ....1

http://i.imagehost.org/0807/012_8.jpg

اما روز والنتاین ، اون یک گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه..1

http://i.imagehost.org/0212/013_3.jpg

و من اینجوری بودم ....1

http://f.imagehost.org/0810/014.jpg

بعدش اینجوری شدم ....1

http://i.imagehost.org/0046/017.jpg

بعد اینجوری شدم …1

http://i.imagehost.org/0947/018.gif

بله .. آخرش به این حال و روز افتادم …1

http://i.imagehost.org/0847/019_5.jpg

پدر عاشقی بسوزه !1