پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   یک قطعه ادبی به مادر عزیز خودتان تقدیم کنید (http://p30city.net/showthread.php?t=9900)

mohammad.90 05-08-2012 04:26 PM

مادر! درستایش دنیای پرمهرت ، ترانه ای از اخلاص خواهم سرود وگلدسته ای از مهر بر گردنت خواهم آویخت.
شکوه عشق را در زمزمه های مادرانه ات می یابم وانگیزه خلقت را از قلب پرمهرت می خوانم.
مادر، بوسه بر دستان خسته تو جانم را زنده می کند و دیدار تو عشق را در دلم به ارمغان می آورد.
ایمانم از دعای توست وخدایم را از زبان تو شناخته ام ، عبادت را تو به من آموخته ای ، مادر! ای الهه مهر.
تو گلی خوشبو از بهشت خدایی که گلخانه دلم از عطرتو سرشار است ، از تبار فاطمه ای وگویی وجود تو را با مهر فاطمه سرشته اند پس همیشه دعایم کن چراکه دعایت سرمایه فردای من است.
... مادرم ! به پاس آنچه به من داده ای ، به ستایش محبتهای بی اندازه ات ، و به وسعت همه خوبیهایت دوستت دارم

mohammad.90 05-08-2012 04:37 PM

پیشاپیش روز مادر را به همه مادران عزیز و دوست داشتنی به معنای واقعی فرشته روی زمین تبرک عرض میکنم
:53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53: :53::53::53::53::53::53::53::53::53::53:



مخصوصا مادران سایت رزیتا خانم شراره افسانه شکوفه فرشته خانم و................ تبریک می گویم.

{پپوله}{پپوله}{شیت شدن}{پپوله}{جشن پتو}{شیت شدن}:21::41:
مادر بودن سخت ترین و پرمشقت ترین کار دنیا است که تا آخر عمر هم بازنشستگی ندارد و تنها حقوقی که بابت آن طلب میکند اندکی عشق است، مادرم تورا عاشقانه دوست دارم و با تمام وجودم به تو عشق میورزم روزت مبارک باد.

رزیتا 05-08-2012 09:10 PM

عشق یعنی مادر..
صبر یعنی یک زن..
مهر یعنی دختر..
نور یعنی خواهر..

هرجه هستی، عشق یا صبر، مهر یا نور
پیشاپیش روزت مبارک..!:53::53::53:

گمشده.. 05-09-2012 12:13 AM

میخوام روز مادر بهترین لباسم را بپوشم خود را اراسته وزیبا کنم یه سبد گل رز ومریم همونی که دوست داره براش بگیرم. برم وخودمو در اغوشش رها کنم تمام دلتنگی هامو براش کادو ببرم وبگم مامان بی تو قامتم شکسته. بی تو گمشده ای در میان اشنایانم .اگر میدونستم بی تو اینقدر غریب میشوم خودم سنگ قبرت میشدم اینجوری لااقل تا همیشه کنارت بودم
مامان روزت مبارک.

ترنم 05-09-2012 01:46 AM



شعر مادر


زنم از دیده بر دل روی مادر
منم مست کمان ابــروی مادر
گل از خجلت نقابی بر رخش زد
چو آمد عطر مشکین بــوی مادر
ز رنج بی حد و این خرمن غم
سپیدی خیمه زد بر موی مادر
به پروازم به دشت آرزوها
روم از بیکران ها سوی مادر
بسی آواره گشتم سوی هر کوی
ندیدم خوش تر از این خوی مادر
هزاران روی و لعل لب چه خواهم
چو دارم روی این دل جوی مادر
ز هر خار مغیلش گر رسد زخم
به تیماری روم بر کوی مادر
اسیری گشته ای ای طفل امید
اسیری در خم گیسوی مادر
شاعر: رامین امید

mary.f 05-09-2012 06:49 AM

بهشت در دستان مادرم بود
وقتی من به دنیا آمدم،
مادرم آن را زمین گذاشت
تا مرا در آغوش بگیرد

از آن زمان بهشت زیر پای اوست
.
.
.
پیشاپیش روز مادر مبارک

mohammad.90 05-09-2012 08:41 AM

وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد. مادر عزیزم روزت مبارک ...........................

mohammad.90 05-11-2012 12:11 AM

تو ای مادر که یک عمره دلت با غصه دم سازه
صبوری های تو مادر ، منو به گریه می اندازه
مثل یک طفل خواب آلود ، من محتاج آغوشم
از آن لالایی هات مادر ، بخون بازم توی گوشم
برای سرنوشت من ، تو دلواپس ترین بودی
برای اشک های من ، همیشه آستین بودی
تو ای همیشه غم خوارم ، تو ای محرم ترین یارم
به نام نامی مادر ، همیشه دوستت دارم
نوازش کن مرا با دست که فرزند تو غمگینه
کی می خواد بعد از این تو قلب من جای تو بنشینه
گل من روزگار روزی تو رو از شاخه می چینه
در آغوشم بگیر مادر که رسم روزگار اینه
که رسم روزگار اینه
گل من روزگار روزی تو رو از شاخه می چینه
در آغوشم بگیر مادر که رسم روزگار اینه
که رسم روزگار اینه
برای سرنوشت من ، تو دلواپس ترین بودی
برای اشک های من ، همیشه آستین بودی
تو ای همیشه غم خوارم ، تو ای محرم ترین یارم
به نام نامی مادر ، همیشه دوستت دارم
نوازش کن مرا با دست که فرزند تو غمگینه
کی می خواد بعد از این تو قلب من جای تو بنشینه
تو ای مادر که یک عمره دلت با غصه دم سازه
صبوری های تو مادر ، منو به گریه می اندازه
مثل یک طفل خواب آلود ، من محتاج آغوشم
از آن لالایی هات مادر ، بخون بازم توی گوشم

mohammad.90 06-18-2012 07:12 PM

تقدیم به همه ی مادران دنیا:
 
روشن ترین آیینه ام
ای بهترین ترانه ام
ای تکیه گاه گریه ام
گریه بی بهانه ام
ابریشم نوازشی، باران خوب قصه ها
ای از تبار عاطفه، دریای تلخ غصه ها
روشن تر از ستاره ای / در شام تار بی کسی
گل می دهد در دست تو / شاخه ی سبز اطلسی
من از حضور سبز تو / با بوی گل همخانه ام
با من بگو از غصه ات / بگذار سر بر شانه ام
ای مادرم آیینه ام / سر تا به پا می خواهمت
در هر شکفتن هر خزان / چون یک غزل می خوانمت
بانوی خوب شعر من / ای بهترین الماس ها
ای خنده های روشنت / آواز خوب یاس ها
ای کوه ساکت و صبور / ای گریه ات بغض زمین
از پشت اشک آینه / باغ بهارم را ببین
ای مادرم آیینه ام / سر تا به پا می خواهمت
در هر شکفتن هر خزان / چون یک غزل می خوانمت

mohammad.90 06-25-2012 11:17 AM

مـــــادرانـــه!!
بی محبت مادر/ یک قنات بی آبم
مثل راه بی مقصد / مثل عکس بی قابم
بی محبت مادر / از شکوفه ها دورم
یک کبوتر بی بال / یک چراغ بی نورم
بی محبتِ مادر / چون لبان بی لبخند
ساکتم و غمگینم / مثل بلبلی در بند
بی محبت مادر / در دلم صفایی نیست
از بهار در قلبم / هیچ رد پایی نیست

Saba_Baran90 06-25-2012 02:05 PM

من همین که کاری نکنم حالش گرفته شه هنره!
نمی دونم چرا اما همیشه این احساسو داشتم و دارم که همیشه با کارام اذیتش می کنم
خیلی وقتا خودش میگه اینطور نیست، اما من حس می کنم که هست!
دیگه نمی دونم چی درسته چی غلط نمی خواهم هم بدونم چون وقتی من خطاکارم و بی توجه، بدونم هم درست چیه، بازم اشتباه انتخاب می کنم و باعث میشم ناراحت شه!
بدم دیگه!
سعی می کنم درست شم
ایشالا روزی برسه که ازم راضی باشه
دوست دارم مامانی
چون با اینکه من بدم، من اشتباه می کنم، توخوبی، تو درستو می دونی
ایشالا که منم خوب شم:53::53::53:

پریشان 06-26-2012 10:34 PM

بدون شرح!
 
http://www.asriran.com/files/fa/news...229173_183.jpg

افسون 13 06-28-2012 09:29 PM

به یاد می آورم لحظه های فراز را
که صدای او اعتبارم می بخشید
و لحظه های نشیب را که اعتمادم
به یاد می آورم افرای افراشته ایی را
به یاد می آورم ... مادرم را

mohammad.90 06-28-2012 10:52 PM


http://blogfa.com/images/smileys/24.gifپسربچه ای از مادرش پرسید:چرا تو گریه می کنی؟http://blogfa.com/images/smileys/24.gif




مادر جواب داد برای اینکه من زن هستم.



او گفت: من نمی فهمم!مادرش اورا بغل کرد و گفت: تو هرگز نمی فهمم



بعد پسربچه از پدرش پرسید:چرا به نظر می آـید که مادر بی دلیل گریه می کند.



همه زنها بی دلیل گریه می کنند!این تمام چیزی بود که پدر می توانست بگوید.



پسربچه کم کم بزرگ و مرد شد.اما هنوز درشگفت بود که چرا زنها گریه می کنند؟



سرانجام او مکالمه ای با خدا انجام داد و وقتی خدا پشت خط آمد،او پرسید:



خدایا چرا زنها به آسانی گریه می کنند؟



خدا پاسخ داد:وقتی من زن را آفریدم،گفتم او باید خاص باشد



من شانه هایش را آنقدر قوی آفریدم تا بتواند وزن جهان را تحمل کند



و در عین حال شانه هایش را مهربان آفریدم تا آرامش بدهد.



من به او یک قدرت درونی دادم



تا وضع حمل و بی توجهی که بسیاری اوقات از جانب بچه هایش به او می شود را


تحمل کند.من به او سختی را دادم که به او اجازه می دهد وقتی که همه تسلیم شدند او


ادامه بدهدو از خانواده اش به هنگام بیماری و خستگی و بدون گله و شکایت مراقبت کند.



من به او حساسیت عشق به بچه هایش را در هر شرایطی حتی وقتی بچه اش او

را به شدت آزار داده است ارزانی داشتم.


من به او قدرت تحمل اشتباهات همسرش را دادم و او را از دنده همسرش آفریدم تا

قلبش را حفظ کند.


من به او عقل دادم تا بداند که یک شوهر خوب هرگز به همسرش آسیب

نمیرساند.
اما گاهی اوقات قدرتها و تصمیم گیری هایی را برای ماندن بدون تردید در کنار او

امتحان می کند.
سرانجام اشک را برای ریختن به او دادم.



این مخصوص اوست تا هروقت که لازم شد از آن استفاده کند.



پسرم می بینی که زیبایی زن در لباسهایی که می پوشد



ودر شکلی که دارد یا به طریقی که موهایش را شانه می زند نیست.



زیبایی زن باید در چشمانش دیده شود.



چون درچه ای است به سوی قلبش، جائیکه عشق سکونت دارد.


کم کم داریم به روز مادر نزدیک میشیم...
امیدوارم فقط تو این روزا قدر مادرامونو ندونیم و براشون کادو نخریم و بهشون تبریک نگیم ...
امیدوارم همیشه قدرشونو بدونم...
اونا تنها کسایی هستند که نگران ما هستند...
چقدر قدرشون را میدونیم؟




افسون 13 06-29-2012 10:14 AM

آسمان را گفتم
مي تواني آيا
بَهرِ يک لحظه ي خيلي کوتاه
روح مادر گردي
صاحب رفعت ديگر گردي
گفت ني ني هرگز
من براي اين کار
کهکشان کم دارم
نوريان کم دارم
مه و خورشيد به پهناي زمان کم دارم

خاک را پرسيدم
مي تواني آيا
دل مادر گردي
آسماني شوي و خرمن اخترگردي
گفت ني ني هرگز
من براي اين کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم

اين جهان را گفتم
هستي کون و مکان را گفتم
مي تواني آيا
لفظ مادر گردي
همه ي رفعت را
همه ي عزت را
همه ي شوکت را
بَهرِ يک ثانيه بستر گردي
گفت ني ني هرگز
من براي اين کار
آسمان کم دارم
اختران کم دارم
رفعت و شوکت و شأن کم دارم
عزت و نام و نشان کم دارم

آن جهان را گفتم
مي تواني آيا
لحظه اي دامن مادر باشي
مهد رحمت شوي و سخت معطر باشي
گفت ني ني هرگز
من براي اين کار
باغ رنگين جنان کم دارم
آنچه در سينه ي مادر بود آن کم دارم

روي کردم با بحر
گفتم او را آيا
مي شود اين که به يک لحظه ي خيلي کوتاه
پاي تا سر همه مادر گردي
عشق را موج شوي
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوي
گفت ني ني هرگز
من براي اين کار
بيکران بودن را
بيکران کم دارم
ناقص و محدودم
بهر اين کار بزرگ
قطره اي بيش نيم
طاقت و تاب و توان کم دارم

صبحدم را گفتم
مي تواني آيا
لب مادر گردي
عسل و قند بريزد از تو
لحظه ي حرف زدن
جان شوي عشق شوي مهر شوي زرگردي
گفت ني ني هرگز
گل لبخند که رويد زلبان مادر
به بهار دگري نتوان يافت
در بهشت دگري نتوان جست
من از آن آب حيات
من از آن لذت جان
که بود خنده ي او چشمه ي آن
من از آن محرومم
خنده ي من خاليست
زان سپيده که دمد از افق خنده ي او
خنده ي او روح است
خنده ي او جان است
جان روزم من اگر، لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر، روح و روان کم دارم

کردم از علم سؤال
مي تواني آيا
معني مادر را
بهر من شرح دهي
گفت ني ني هرگز
من براي اين کار
منطق و فلسفه و عقل و زبان کم دارم
قدرت شرح و بيان کم دارم

در پي عشق شدم
تا در آئينه ي او چهره ي مادر بينم
ديدم او مادر بود
ديدم او در دل عطر
ديدم او در تن گل
ديدم او در دم جان پَرور مشکين نسيم
ديدم او در پَرش نبض سحر
ديدم او درتپش قلب چمن
ديدم او لحظه ي روئيدن باغ
از دل سبزترين فصل بهار
لحظه ي پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگيزترين زيبايي
بلکه او در همه ي زيبايي
بلکه او در همه ي عالم خوبي ، همه ي رعنايي
همه جا پيدا بود
همه جا پيدا بود

پریشان 06-29-2012 11:37 AM

وقتی در بازی کودکانه، گفتم: مامان پر، خندیدی و گفتی: « من که پر ندارم » . بزرگتر که شدم فهمیدم ، تو هم پر داشتی ...

yad 07-15-2012 05:02 PM

مادر، تو کتاب نامکتوب مرارت هایی، تو دیوان محبت هایی، تو ناب ترین واژه ی شعر خلوصی؛ .....

تو بلندترین داستانِ حماسیِ ایثاری.

ای قصیده بلند عشق؛ .......

ای عاشقانه ترین غزل؛ ای مثنوی رنج ها؛ تو بیت الغزل از خودگذشتگی هستی؛ .......

تو قافیه ی احساس قلب منی؛ ......

تو منظومه بلند فضیلت هایی تو بهترین بیت رباعی محبتی.

مادر، شعر وجود تو را، واژه واژه می نوشم و رعناترین غزال غزل هایم را به سویت روانه می کنم.

دو بیتی های احساسم را همراه با شادمانه ترین ترانه ی فصل های زندگی ام، نثار دل بهاری ات می کنم.

ای بهترین شعر زندگی، ....

.....................
{پپوله}:53::53:{پپوله}

افسون 13 07-20-2012 11:59 AM

درنگاه بی ریایت میتوان
پاکی آیینه را تفسیرکرد
در زلال آبی چشمان تو
میتوان خورشید را تعبیر کرد

«مادر» ای زیباترین آهنگ عشق
تا غروب دشتها با ما بخوان
میرود صد کاروان اما بیا
ای"بهارخوب من" با ما بمان ...

افسون 13 11-09-2012 08:01 AM

چه فریبانه ...
بهشت را زیر پایت خواندند !
و زمین را بر سرت خراب کردند ... !
زیباترین و بهترین لبخندی که ...
در تمام طول زندگی ام دیدم ...
لبخندی بود که "مــــــــــــــادرم" ...
در پس دنیایی درد و اشک ...
برای چشم باز کردنم به دنیا ...
به من هدیه کرد !
و این شروع لبخندهایی بود ...
برای همیشه راضی نگه داشتن من !!


shokofe 12-14-2012 10:25 PM

آنجهان راگفتم

می توانی آیا

لحظه یی دامن مادر باشی

مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی

گفت نی نی هرگز

من برای این کار

باغ رنگین جنان کم دارم

آنچه در سینه ی مادر بود آن کم دارم


افسون 13 12-18-2012 08:03 AM

مادرم ، پیامبری بود ، با زنبیلی پر از معجزه ...
یادم نمی رود ، در اوّلین سوزِ زمستانی ...
النگویش را ، به بخاری تبدیل کرد !!

مستور 01-17-2013 12:54 PM

به پاس زحماتی که برایم کشید

مستور 01-18-2013 09:55 AM

به پاس زحماتی که برایم کشید
یاد مادر

آن که دست مهربانی بر سر من می کشید
انکه قلب نازنینش از برایــــــــــم می تپید

مادرم آن مونس و آن جلوه امیـــــد من
مادرم ان همـــــــدم و گرماده خورشید من

آن که با لبخند خود شادی برایم میخرید
آنکه در اندوه مــــن رنگ محبت می کشید

مادرم ای کوه صبر و مـــادرم ای با صفا
مادرم بیــــــــداری شب مادرم رسم وفــا

خانه هر جایش نــوای بانگ مادر میدهد
خانه نه، کوچه، که شهرم بوی مادر می دهد

من چگونه می توانم بی حضورت سر کنم
من خدایا کــــــــی توانم هجر تو باور کنم

کاش میشد لحظه های بودنت رجعت کند
کاش می شد دست پر مهرت مرا قسمت کند

کاش می شد فرصتی دیگر تورا گیرم به بر
بازوانت را بسان کودکـــــــــی هایم به سر

لحظه های با تو بودن حیف بارانــی شدند
دیده هایم ، مادرم بی تو چــــه گریانی شدند

گر چه در پیشم نه ای امـــا نگاهت مادرم
موج خــــــــواهد زد بروی دیدگانم مادرم

یاد تو همــــواره در روح و روانم حک شده
درس ایمان تو در کنج دلــــم سر خط شده

ای محمد(ص) تو دعــــــا کن روح مادر شاد باد
او به آرامش رسید و راه او پر یــــاد بـــاد


اکنون ساعت 03:30 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)