|
در هوایت بیقرارم روز و شب |
دل در غم عشق مبتلا خواهم کرد |
آمدهام که تا به خود گوش کشان کشانمت |
حق پدید است از میان دیگران |
ماه دیدم شد مرا سودای چرخ |
ای دریغــا عرصــه افهــام خلــق |
بی گاه شد بی گاه شد خورشید اندر چاه شد |
نی تو بودی سالها مهمان من |
برخیز ز خواب و ساز کن چنگ |
ای عشق منم از تو سرگشته و سودایی |
|
مرا عاشق چنان باید که هر بادی که بر خیزد |
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما |
|
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم آمده که رهزنم بر سر گنج شه زنم آمدهام که زر برم زر نبرم خبر برم گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم آنک ز زخم تیر او کوه شکاف می کند پیش گشادتیر او وای اگر سپر برم گفتم آفتاب را گر ببری تو تاب خود تاب تو را چو تب کند گفت بلی اگر برم آنک ز تاب روی او نور صفا به دل کشد و آنک ز جوی حسن او آب سوی جگر برم در هوس خیال او همچو خیال گشتهام وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من گفت بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم |
مستم از بادههای پنهانی |
|
|
نه شرقییم، نه غربییم نه برّیم، نه بحرییم نه از کان طبیعیم، نه از افلاک گردانم نه از خاکم، نه از آبم، نه از بادم، نه از آتش نه از عرشم، نه از فرشم، نه از کونم، نه از کانم نه از هندم، نه از چینم، نه از بلغار و صقسینم نه از ملک عراقینم نه از خاک خراسانم نه از دنیی، نه ازعقبی، نه از جنت، نه از دوزخ نه از آدم، نه از حوا، نه از فردوس رضوانم مکانم لا مکان باشد، نشانم بی نشان باشد نه تن باشد، نه جان باشد، که من از جان جانان |
آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست |
جان جهان |
مولانا خاموش پرگفتار ، اشعار مولانا ، اشعار حضرت مولوی
پیــــر منم جـــوان منم تیـــر منم کمــان منم یار مگو که من منم ،من نه منم ،نه من منم گر تو تویی و من منم، من نه منم ،نه من منم عاشــــ♥ــــق زار او منم ، بی دل و یـــار او منم یـــار و نـــگار او منم ،غنــچه و خــار او منم لاله عــــذار او منم ،چـــاره ی کــــار او منم بر سر دار او منم ، من نه منم ، نه من منم باغ شـــدم ز ورد او ،داغ شـــدم ز پیـــش او لاف زدم ز جـــــام او ،گــــــــام زدم ز گـــــام او عشق چه گفت نام او من نه منم،نه من منم دولـــت شیـــد او منم ، بازِ سپید او منم راه امید او منم ،من نه منم ،نه من منم گفت برو تو شمـــس حق،هیچ مگو ز آن و این تا شودت گمان یقین ،من نه منم ،نه من منم مولانا یکی از طرفداران سرسخت مولانا هم منم :):53:{پپوله} |
8 مهر بزرگداشت مولانا
|
ای قـوم بــه حج رفتـه کجایید کجایید معشــوق همیــن جـاست بیایید بیایید معشــوق تــو همسـایه و دیــوار به دیوار در بادیه ســـرگشته شمـــا در چــه هوایید گــر صـــورت بیصـــورت معشـــوق ببینیــد هــم خـــواجه و هــم خانه و هم کعبه شمایید ده بـــــار از آن راه بـــدان خـــانه بـــرفتیــــد یــک بـــار از ایـــن خانــه بــر این بام برآیید آن خانــــه لطیفست نشانهـــاش بگفتیــد از خــواجــــه آن خــــانـــــه نشانـــی بنماییـــد یک دستـــه گــل کــو اگـــر آن بـــــاغ بدیدیت یک گـــوهر جــــان کـــو اگـــر از بحر خدایید با ایــــن همـه آن رنج شما گنج شما باد افسوس که بر گنج شما پرده شمایید مولوی |
اکنون ساعت 07:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)