پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   پارسی بگوییم (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=63)
-   -   غنچه در اشعارپارسی (http://p30city.net/showthread.php?t=24254)

behnam5555 04-02-2010 12:07 PM

غنچه در اشعارپارسی
 


غنچه در اشعارپارسی


درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
جهان جوان شدوياران به عيش بنشستند
سعدي

نسيم صبح،ندانم به گوش غنچه چه گفت
كه سر ز جيب برآورد و پيرهن بدريد
دكتر صدرات

از تنگي دل است كه كم گريه مي‌كنم
ميناي غنچه زودنريزدگلاب را
صائب تبريزي

گوش اگرداري دراين بستان سراهرغنچه اي
مي كند با صد زبان تلقين خاموشي ترا
صائب تبريزي

من كزپيام عام تويك گل نچيدهام
دستم كجابه غنچةمكتوب مي‌رسد
صائب تبريزي

چون غنچه زجمعيّت دل انجمني ساز
برگ طرب خويش ز رنگين سخني ساز
صائب تبريزي

همچوگل‌يك‌چندخنديديم‌درگلشن بس است
مدّتي چون غنچه سررادرگريبان مي‌بريم
صائب تبريزي

گرچه من چون غنچه دارم مهرخاموشي به لب
نكهت گل مي‌كندتفسيرفريادمرا
صائب تبريزي

دهانت غنچه چشمت نرگس ورخ لاله حيرانم
كه‌دريك‌شاخ چون‌پيداشداين‌گلهاي‌گوناگون
اميرهمايون

به گلشن رفتم ودرخون نشستم
كه هرجاغنچه اي ديدم دلي بود
ميرظهيرالدّين

تنها شدم تنها شدم آسوده از غوغا شدم
از بس‌كه‌خوردم‌خون‌دل‌چون‌غنچه ‌ازهم وا شدم
ابوالحسن ورزي

بد عهدي عمربين كه يك هفته ز شاخ
گل سر زدو غنچه كرد و بشكفت و بريخت
كوكب خراساني

دلا چوغنچه شكايت زكاربسته مكن
كه بادصبح،نسيم گره‌گشاآورد
حافظ

نيست اين غنچةخندان كه شكفته است به باغ
دل خونين جگران است پريشان از تو
هلالي جغتائي

زبس چون غنچه از پاس حيا سردرگريبانم
نگاه من به چشم آن سهي بالا نمي افتد
رهي معيّري

داني چراچوغنچه درنوبهارعمرت
پيراهن صبوري بر تن دريده بودم؟
لساني

آنكه خونين دل از آن غنچه دهان است منم
وآنكه چون بلبل ازآن گل به فغان است منم
نيكي اصفهاني


اکنون ساعت 04:33 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)