پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   خواجه مغرور (http://p30city.net/showthread.php?t=15632)

amir ahmadi 10-22-2009 11:08 PM

خواجه مغرور
 
خواجه ای مغرور ومتکبر خواست از رودخانه ای رد شود اما پل خراب شده بود واو از ترس اینکه کفش ولباسش خیس شود جرات رفتن در رودخانه را نداشت چشمش به جوان فقیری افتاد واز ان جوان خواست تا اورا برپشت خود سوار کند وبه اون طرف رودخانه برساند .جوان نیز بدون هوچ چشم داشتی رعایت سن وسال او را کرد واورا برپشت خود سوار کرد .اما خواجه بی شرم که مغرور جاه ومقام وثروت خود بود به هنگام سوار شدن بر پشت ان جوان خوش قلب گفت پاک ومنزه است خدایی که این مرکب را رام ما کرد وگرنه مارا توان ان نبود واین دعایی است که هنگام سوار شدن بر الاغ خوانده می شود .مرد جوان چیزی نگفت ووارد اب شد وهمین که وسط اب رسید زانو بر زمین زد وخواجه را از دوش خود پیاده کرد وگفت پروردگارا مرا به محل مبارکی فرود اور که تو بهترین فرود اورنده ای واین دعایی است که به هنگام فرود امدن از الاغ خوانده می شود

amir ahmadi 10-22-2009 11:10 PM

هر کس در گرو عملیست که انجام می دهد

amir ahmadi 10-22-2009 11:11 PM

هر کس به شما تعدی وستم کرد به همان اندازه تلافی کنید

amir ahmadi 10-22-2009 11:15 PM

شخصی به عیادت عالمی رفت ودید از درد می نالد گفت صبور باش وخدا را شکر کن عالم گفت چطور می توانم خدا را شکر کنم در حالی که خود فرموده اگر شکر کنید بیشتر می گردانم می ترسم خدا را شکر کنم وبیماریم شدیدتر گردد

amir ahmadi 10-22-2009 11:48 PM

من برای گرفتن عطا امده ام نه شنیدن فتوا
 
عربی نزد مامون رفت وگفت من غریبم خلیفه گفت رسولخدا فرموده در دنیا به گونه ای زندگی کن که گویا غریب هستی.عرب گفت فقیر هستم خلیفه گفت خداوند فرموده همه شما انسانها فقیر درگاه خدایید. عرب گفت قصد سفر به خانه خدا دارم خلیفه گفت مبارک باشد کار بسیار خوبی می کنی بر مردم واجب است که به خاطر خدا به زیارت کعبه روند .راه که معلوم است ومقصد نیز مشخص پس درنگ نکن وهرچه زودتر راهی شو .عرب گفت توان مالی ندارم نه چهار پایی دارم که بر ان سوار شوم ونه پولی که خرج سفرم کنم .خلیفه گفت پس حج بر تو واجب نیست چرا خداوند فرموده حج بر کسی واجب است که توان رفتن به مکه را داشته باشد حال اسوده خاطر باش که از رنج سفر خلاص شدی .عرب به تنگ امد وگفت ای خواجه من برای گرفتن عطای تو امده ام نه برای شنیدن فتوای تو .خلیفه خندید وهزار سکه نقره به او داد


اکنون ساعت 12:07 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)