پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   فرهنگ (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=24)
-   -   پاتوق متولدین دهه پنجاه و دهه شصت، اگر متولد دهه پنجاه و دهه شصتی بیا تو (http://p30city.net/showthread.php?t=28225)

امیر عباس انصاری 09-15-2010 04:54 PM

http://iranarena.com/ppicads/1273673004.jpg

کی یادشه این شاهکار ایرانی رو
سریال سربداران

امیر عباس انصاری 09-15-2010 05:10 PM

تیتراژ صوتی و تصویری قدیمی شبکه دو سیما که کمی به خاطره ها پیوسته بود رو می توانید در ادامه مطلب با کیفیت خوب دریافت نمایید.
--------------
--------------
.: تیتراژ ابتدایی برنامه :.
تصویری با فرمت avi و حجم 5.55 مگابایت:
لینک کمکی: Rapidshare| megaupload| Mediafire
----
صوتی با فرمت mp3 و حجم 634 کیلوبایت:
لینک کمکی: Rapidshare| megaupload| Mediafire
-----
بر گرفته شده از شبکه http://www.irtvi.com/files/pic/chnnel2.gif



باتشکر از حامد نجفی


امیر عباس انصاری 09-15-2010 05:15 PM

Videos for تیتراژ برنامه کودک

http://p30city.net/data:image/jpeg;b...Ju9/vvb5WP/9k=تیتراژ برنامه کودک
34 sec - 15 Mar 2009
Uploaded by 25mordad

youtube.com
http://p30city.net/data:image/jpeg;b...Td7/fe3yP/2Q==تیتراژ برنامه کودک
6 Oct 2009
vidoemo.com

یک یوتیوب باز بیاد اینو دانلود کنه بذاره تو فروم واسه بقیه
یک جوانمرد یا شیرزن آی پی مجاز بره اینو از یوتیوب بیار پی سی تیوب!!

niyaz 09-15-2010 05:25 PM

امیوارم این بشه

http://www.youtube.com/watch?v=0oua8OJ_tPU

من با فروم آشنایی ندارم اگه حوصله اش رو داشتین برام توضیح بدین شاید بتونم کمک کنم

shokofe 09-15-2010 10:00 PM

سلام به همه من این جا رو تا حالا ندیده بودم

وای خدا من همه اینا یادمه
چرا یادم نیاد
سال آخر جنگ موشک بارون تهران
شیر شیشه ای، 2 تومن
من چیزی که خیلی خوب یادمه اینه که خیلی راحت خوشحال میشدیم مثلا" با یه پفک.
مثل بچه های الان نبودیم
ساعت 5 برنامه کودک کانال 1 ،ساعت 6 کانال 2 ،همین.
خیلی هم با همین کیف می کردیم.
قدر پدر ومادرو بیشتر میدونستیم
من همه چیز یادمه
ولی وقتی فکر میکنم دلم میگیره چون خیلی خوب بود وصفای اون موقع رو بیشتر دوست داشتم.
حتی بی برقی هاشو که باعث میشد همه دور یک چراغ گرد سوز بشینیم و رادیو گوش بدیم وبابام خاطره بگه
من دلم گرفت خیلی خیلی _:2:

امیر عباس انصاری 09-15-2010 10:18 PM

دانلود تیتراژ برنامه دیدنی ها
 
دانلود تیتراژ برنامه دیدنی ها

نوشته شده توسط محمد علی حسین زاده یزدی
سه شنبه ، 12 خرداد 1388 ، 17:35 نوع فایل:MP3
حجم: 1982 کیلوبایت
مدت: 4 دقیقه و 13 ثانیه
Bit Rate: 64 KB

امیر عباس انصاری 09-15-2010 10:33 PM

ياد و خاطره «آرايشگاه زيبا»
http://img.tebyan.net/big/1387/03/90...4314216345.jpg


چند هفته پيش دوباره تلويزيون "آرايشگاه زيبا" مرضيه برومند رو پخش مي كرد. همون موقع وقتي آخرين قسمتش رو صبح تو نگهباني روزنامه ديدم، تصميم گرفتم حتما چيزي درباره اش بنويسم اما انقدر مشغوليات و گرفتاري ريخت روي سرم كه فرصتشو پيدا نكردم . بعد از سه چهار هفته كه اين موضوع رو به امير گفتم، آن قدر گير داد كه ديگه نتونستم از خيرش بگذرم و پشت گوش بندازم. حالا خوشحالم كه مي خوام درباره يكي از بهترين سريالهايي كه تا به حال ديدم ، بنويسم.
مرضيه برومند و كارهايش رو ما همه دوست داريم . غير از دوست داشتن، حالا ديگه يه حس نوستالژي نسبت به سريالهاش داريم و اونقدر جاي پاي اونا توي دل ماعميق هست كه نتونيم، فراموششون كنيم و وقتي دوباره پخش مي شن نبينيمشون. .
اين دفعه فقط تونستم دو سه قسمت از"آيشگاه زيبا" رو ببينم. با اين كه خيلي وقت ازآخرين باري كه اين سريال رو مي ديدم، مي گذشت اما به خوبي اكثر صحنه ها و ديالوگاش يادم مونده بود، چيزي كه سركمترسريالي پيش مياد . خلاصه هر دفعه كه سريال رو ديدم به سرم زد به سروش سيما زنگ بزنم و همش رو بخرم . يادش به خير اون موقع ها چقدر با اصلان و بي بي اش وآدم بايد منطق داشته باشه ، آق ناصر و مغازه ساده آقا اسد و بقيه چيزا حال مي كرديم .
http://img.tebyan.net/big/1387/03/20...1503839495.jpg اين دفعه خيلي ها ديگه زنده نبودند حسين كسبيان، اسماعيل داورفر، سروش خليلي و قديمي ترها مثل رقيه چهره آزاد و چند تاي ديگه كه حالا اسمشون رو يادم رفته . وقتي "آرايشگاه زيبا" رو ديدم، ياد مرضيه برومند افتادم كه با ديدن اين سريال خاطره چه روزا و چه كساني كه حالا ديگه نميتونه ببينتشون، براش زنده مي شه. از اين كه خيلي از دوستاش رو از دست داده و فقط تصويري از اونا باقي مونده دلم براش سوخت .
مطمئنم هيچكدوم از ما بازي ايرج طهماسب در نقش يه دزد، حميد جبلي در نقش معلمي كه انگشتش توي شيشه نوشابه گير كرده بود، مريم سعادت در نقش دختر خل و چل معتقد به طالع بيني ، رقيه چهره آزاد در نقش مادر بزرگ همين دختره، پري اميرحمزه در نقش مادر اسد، راضيه برومند شكمو و حسين كسبيان پدرش رو يادمون نميره. حتي من شخصيت بهرام شاه محمدلو رو كه صاحب يه روزنامه فروشي بود هم خيلي دوست داشتم.
به قول برومند چيزي كه اكثر سريالهاي اونو از بقيه متمايز مي كرد ، واقعي بودن آدمهاش بود.همه به خوبي تمام شخصيت هاش رو باور مي كردند و از خودشون مي دونستند. هر كدوم از بازيگرهاش نماينده يك قشر، يك تفكر و يك فرهنگ بودند كه هنوزهم در كنارما هستند. به خاطر همين بود كه واقعا سريالهاش به دل همه مي نشست از"خوردو تهران 11 گرفته تا "هتل" تا "خونه مادر بزرگه" و "زيزگولو"(قصه هاي تابه تا) و…
با اينكه "كارگاه شمسي و مادام" و "كتابخانه هدهد" چندان به دلم ننشست اما اين دو تا نمي تونه چيزي از توانايي هاي مرضيه برومند كم كنه. هممون مي تونيم ضعف هاي اين دو تاي آخري رو به حساب گرفتاري هاي كاري يا حتي بالا رفتن سن برومند بگذاريم. به نظر من فكر كردن به پيدا شدن موش توي هتل، مسابقات شطرنج، كشمش پلو به همراه ثريا قاسمي در نقش يك پيرزن كرد كه مي خواست كوه جمشيديه رو پياده بالا بره ، بازي ژاله صامتي، محبوبه بيات، سيامك انصاري، رامبد جوان و گربه اش و … در "هتل مرواريد" و محبوبه خانوم، حميد جبلي، مهتاب نصيرپور، جواد داداش غيرتي محبوبه و… در "خودرو تهران "11 و هزار هزار تا سكانس و شخصيت خوب، جذاب و واقعي ديگه سريال هاي برومند مي تونه كم و كسري هاي "كتابخانه هدهد" و سريال قبلي اش رو بپوشونه. هر چند كه اين دو تا هم چيزاي خوب كمي نداشتند.
http://img.tebyan.net/big/1387/03/93...2855129170.jpgخلاصه اون وقت ها كه تلويزيون فقط دو تا كانال داشت اگه درست يادم بياد، شب هاي سه شنبه همه توي خونه هاشون منتظر آقا اسد و خانواده اش و كاسب هاي محل مي نشستند تا سريال محبوبشون رو ببينند. موسيقي تيتراژ اول و آخرش رو هم كه يادتونه؟ پر بود از صداي زنگ تلفن و به هم خوردن قيچي كه فكر مي كنم فردين خلعتبري هوشمندانه ساخته بودتش.
قسمت آخر سريال طبق سليقه برومند پر بود از خنده و شوخي و خوشي. اون هيچوقت سريال ها و فيلم هاش رو با غم، حسرت، بدبختي و بيچارگي تموم نمي كنه. هميشه تماشاگر به همراه شخصيت هاش مي خنده و دلش خوش مي شه و در حالي سرش رو روي بالش مي گذاره كه كمي سبك و شاد شده و چند ساعتي از غم و غصه هاي زندگيش فاصله گرفته. توي سكانس آخر"آرايشگاه زيبا" آق ستون همه كاسب ها و چندتا از فك و فاميل آقا اسد رو برده توي يك جاي خوش آب و هوا مثل فرحزاد و بهشون به مناسبت ازدواج آقا اسد نهار مي ده. همون وليمه اي كه قولش رو به همه داده بود. اصلان بي بي رو هم با خودش آورده و همه با هم خوشند و مي خندن.
آق ناصر(حسن پورشيرازي كه اون موقع جوونتر بود) براي رو كم كني مي خواد ده تا پرس غذا بخوره، بقيه هم با گفتن اينكه تلفن كارش داره، سر به سرش مي گذارن. آق ستون ميگه خودم كردم كه رحمت بر خودم باد و … همه با هم خوشند. نور آفتاب، سبزي برگ درختان پس زمينه، بشاش بودن صورت آدم ها و رنگارنگي ميز، روح، انرژي و موج برومند همه چيز رو براي خوب كردن حال تماشگر فراهم كرده. با اينكه هميشه از تموم شدن سريال هاش ناراحت مي شدم اما انرژي قسمت آخر آنقدر بود كه خيلي مجالي به ناراحتي نمي داد.
خوشحالم كه اين زن باحال، خوش سرو زبون و پر انرژي بهترين سريال هاش رو توي بچگي و نوجواني من ساخت. اميدوارم بتونه دوباره خاطره خوش اون كارها رو توي بزرگسالي ما هم تكرار كنه. ما هوز هم به اون و تواناييش ايمان داريم.
اين مصاحبه قديميه، اما مخصوصا گذاشتمش تا با خوندن اون به گوشه اي از شخصيت برومند پي ببريد. خيلي خوب از دوران بچگي و جوونيش تعريف كرده. هرچند كه به نظر من اون هيچوقت پير نمي شه و هميشه همون جوون زبل و شيطونيه كه همه رو اذيت مي كنه و مي خندونه.
گلاويز نادري


تبیان


امیر عباس انصاری 09-15-2010 10:35 PM


امیر عباس انصاری 09-15-2010 10:38 PM


امیر عباس انصاری 09-15-2010 10:51 PM

یادش بخیر شعر باز باران با ترانه

باز باران

باز باران، با ترانه
با گوهر های فراوان
می خورد بر بام خانه

من به پشت شيشه تنها
ايستاده :
در گذرها
رودها راه اوفتاده.

شاد و خرم
يک دوسه گنجشک پرگو
باز هر دم
می پرند اين سو و آن سو

می خورد بر شيشه و در
مشت و سيلی
آسمان امروز ديگر
نيست نيلی

يادم آرد روز باران
گردش يک روز ديرين
خوب و شيرين
توی جنگل های گيلان:

کودکی دهساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک
چست و چابک

از پرنده
از چرنده
از خزنده
بود جنگل گرم و زنده

آسمان آبی چو دريا
يک دو ابر اينجا و آنجا
چون دل من
روز روشن

بوی جنگل تازه و تر
همچو می مستی دهنده
بر درختان می زدی پر
هر کجا زيبا پرنده

برکه ها آرام و آبی
برگ و گل هر جا نمايان
چتر نيلوفر درخشان
آفتابی

سنگ ها از آب جسته
از خزه پوشيده تن را
بس وزغ آنجا نشسته
دمبدم در شور و غوغا

رودخانه
با دوصد زيبا ترانه
زير پاهای درختان
چرخ می زد ... چرخ می زد همچو مستان

چشمه ها چون شيشه های آفتابی
نرم و خوش در جوش و لرزه
توی آنها سنگ ريزه
سرخ و سبز و زرد و آبی

با دوپای کودکانه
می پريدم همچو آهو
می دويدم از سر جو
دور می گشتم زخانه

می پراندم سنگ ريزه
تا دهد بر آب لرزه
بهر چاه و بهر چاله
می شکستم کرده خاله

می کشانيدم به پايين
شاخه های بيدمشکی
دست من می گشت رنگين
از تمشک سرخ و وحشی

می شنيدم از پرنده
داستانهای نهانی
از لب باد وزنده
راز های زندگانی

هرچه می ديدم در آنجا
بود دلکش ، بود زيبا
شاد بودم
می سرودم :

" روز ! ای روز دلارا !
داده ات خورشيد رخشان
اين چنين رخسار زيبا
ورنه بودی زشت و بی جان !

" اين درختان
با همه سبزی و خوبی
گو چه می بودند جز پاهای چوبی
گر نبودی مهر رخشان !

" روز ! ای روز دلارا !
گر دلارايی ست ، از خورشيد باشد
ای درخت سبز و زيبا
هرچه زيبايی ست از خورشيد باشد ... "

اندک اندک ، رفته رفته ، ابرها گشتند چيره
آسمان گرديده تيره
بسته شد رخساره خورشيد رخشان
ريخت باران ، ريخت باران

جنگل از باد گريزان
چرخ ها می زد چو دريا
دانه های گرد باران
پهن می گشتند هر جا

برق چون شمشير بران
پاره می کرد ابرها را
تندر ديوانه غران
مشت می زد ابرها را

روی برکه مرغ آبی
از ميانه ، از کناره
با شتابی
چرخ می زد بی شماره

گيسوی سيمين مه را
شانه می زد دست باران
باد ها با فوت خوانا
می نمودندش پريشان

سبزه در زير درختان
رفته رفته گشت دريا
توی اين دريای جوشان
جنگل وارونه پيدا

بس دلارا بود جنگل
به ! چه زيبا بود جنگل
بس ترانه ، بس فسانه
بس فسانه ، بس ترانه

بس گوارا بود باران
وه! چه زيبا بود باران
می شنيدم اندر اين گوهرفشانی
رازهای جاودانی ،پند های آسمانی

" بشنو از من کودک من
پيش چشم مرد فردا
زندگانی - خواه تيره ، خواه روشن -
هست زيبا ، هست زيبا ، هست زيبا ! "

قيصرامين پور- روحش شاد


اکنون ساعت 01:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)