پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   موسیقی ایرانی (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=59)
-   -   خاطره سرودن «بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک» (http://p30city.net/showthread.php?t=636)

دانه کولانه 09-26-2007 03:20 PM

خاطره سرودن «بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک»
 
خاطره سرودن «بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک»

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک...http://jour4peace.com/img/ket/moshiri.jpg
J4p- این شعر سخت به گوش ما، همه، آشناست. بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک؛ می بردمان تا افق های کودکی ها که پشت سر جاگذاشتیم. یا برای آن دیگری، یاد جوانی و عشق ورزی و دلدادگی اش را زنده می کند. خاطرات خانه، خانواده، پدر، مادر، برادر، دوست و... را. و خلاصه هرکس، از ظن خود با این ترانه نوستالژیک یار می شود.
اما بیش از همه - چنان که در خود شعر هم آمده- یادآور بهار است و خوشی های پررنگ نوروزی. «سرود بهار» سروده مرحوم «فریدون مشیری» است که در ادامه، خاطره سرایش این ترانه جاودانه را به قلم خود شاعر می خوانید.

***
بیست و چند سال پیش، ده- دوازده روزی به نوروز مانده، شبی تا صبح باران بارید و بامدادان، آفتابی درخشان، آخرین روزهای زمستان رفتنی و نخستین نشانه‌های فرا رسیدن فروردین را بشارت داد.
دو كبوتر سپید داشتیم كه در هوای صبح، نشاط می‌كردند و چند گلدان میخك، كه دانه‌های باران، بر برگ‌هایشان در نور آفتاب می‌درخشید.
همه چیز در حال شكفتن بود. صبح را تماشا می‌كردم، آسمان ‌آبی را، ابرهای سپید را، برگ‌های تازه از جوانه بیرون آمده بید را و بوی بهار را.
بی‌اختیار، آنچه را می‌دیدم و می‌چشیدم و حس می‌كردم، روی كاغذ آوردم:
«بوی باران، بوی سبزه، بوی خاك
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاك...»
یك بار آن را خواندم، دیدم تقریبا به شیوه طراحان - كه با چند خط طرحی می‌ریزند تا شكلی یا حالتی را بیان كنند- من هم با این چند كلمه طرحی از بهار پای در راه، در حقیقت نقاشی كرده‌ام و اگر چه حسرتم را با عبارت «خوش به حال روزگار» گفته‌ام اما هم این طبیعت زیبا و هم آن حسرت باید از احساس فردی و فضای خانه بیرون بیاید و در سطح وسیع‌تری بازتاب داشته باشد، ادامه دادم:
«خوش به حال چشمه‌ها و دشت‌ها
خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها...»
شعر امروز با واقعیات ملموس زندگی سروكار دارد. طبیعت مژده فرا رسیدن نوروز و بهار را می‌دهد و باید به پیشواز نوروز رفت و در حد مقدور، مثل طبیعت نونوار شد، اما...
اما یاد میلیون‌ها نفر كه این نونواری برایشان آرزویی است و با یاد محرومیت‌ها و غم‌های دیگر و بلافاصله با یاد این راز جاودانه هستی كه باید «با دل خونین لب خندان آورد» و در عین تنگدستی باید «در عیش كوشید و مستی» و اینكه بالاخره، با همه بی‌نصیبی‌ها باید پا به پای نوروز شادی را دریافت و لحظه‌ها را رنگین كرد، نوشتم:
«ای دل من، گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی‌پوشم به كام...»
یك بار دیگر شعر را از ابتدا تا پایان خواندم. حرفی بیشتر از این نداشتم. می‌خواستم به همه گفته باشم در نوروز با آفتاب هم می‌توان مست شد...
این شعر، یك هفته بعد، در آستانه نوروز چاپ شد. سادگی و صمیمیت آن نظر عده‌ای را به خود جلب كرد، اظهار لطف‌هایی شد. از آن جمله، استاد «نظام العلما» استاد ممتاز خط، بیت آخر شعر را با خط درشت بر مقوایی كه دور آن تذهیب‌كاری شده بود، نوشتند كه نسخه‌ای از آن به من لطف كردند و گفتند نسخه‌های متعددی از آن نوشته و به دوستان یادگار داده‌اند.
چندی بعد استاد «فرهاد فخرالدینی» گفتند آهنگی به نام «سرود بهار» برای قسمت آغازی این شعر ساخته‌اند و خواستند به جای قسمت‌های بعدی - كه برای سرود طولانی است- چند سطر مربوط به نوروز، بر آن بیفزایم. این شش سطر بر آن مقدمه افزوده شد:
«به گلبانگ عید
گل سرخ شادی دمید
خوشا چهره باشكوه امید
بهاران خوش است
گل روی یاران خوش است
شكست غم روزگاران خوش است...»
این آهنگ، با این شعر با صدای خواننده خوش‌صدا «فریدون فرهی» و گروه كر «رادیو ایران» ضبط شد و بارها و بارها از رادیو پخش گردید. نوار آن موجود است.
اینك سال هاست دوستان ما كه پنجشنبه‌ها به كوه می‌آیند، این شعر و آهنگ را دسته‌جمعی می‌خوانند و خاطره خوش آن نوروز و آن صبح دلپذیر و آن حال و هوا را در من تازه و تجدید می‌كنند



دانه کولانه 09-26-2007 03:32 PM

]درآمد چهارگاهhttp://motamed.persiangig.com/awaz.b...jarian/101.JPG[

بوی باران
بوی سبزه
بوی خاک
شاخه های شسته
باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس
رقص باد
نغمه ی شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگــار



خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتــاب

]گوشه حصار[
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم مسازد آفتاب
ای دریغ از ما دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه ی غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ



برای شنیدن آنلاین این تصنیف با صدای استاد شجریان

در میدیا پلیر آدرس http://motamed.persiangig.com/awaz.b...-shajarian.wma

رو به قسمت url وارد کنید

شاعر:فریدون مشیری
دستگاه:چهارگاه
سال آفرینش:1378
آهنگساز و تنظیم کننده:حسین یوسف زمانی



دانه کولانه 09-26-2007 04:58 PM

زندگينامه و سال شمار زندگي فريدون مشيري


اکنون ساعت 09:12 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)