پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   مطالب آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=11)
-   -   ازدواج، انتخاب یکی از مسیرهای سرنوشت (http://p30city.net/showthread.php?t=15877)

Knazari 08-06-2008 08:31 PM

ازدواج، انتخاب یکی از مسیرهای سرنوشت
 


مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید.


تا معجزه ای شگفت انگیز را متوجه شوید.


(این مطلب برگرفته از اساطیر چینی است)


1. ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ



و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید.


2. چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید


3. به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند .




4. سعی کنید انگشتان شصت را از هم جدا کنید.


انگشت شصت نمایانگر والدین است.


انگشت های شصت می توانند از هم جدا شوند زیرا تمام انسان ها روزی می میرند .


به این صورت والدین ما روزی ما را ترک خواهند کرد.


5. لطفا مجددا انگشت های شصت را به هم متصل کنید .


سپس سعی کنید انگشت های دوم را از هم جدا نمائید.


انگشت دوم (انگشت اشاره) نمایانگر خواهران و برادران هستند.


آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند .


این هم دلیلی است که انها ما را ترک کنند.


6. اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های کوچک را از هم جدا کنید.


انگشت کوچک نماد فرزندان شما است.


دیر یا زود آنها ما را ترک می کنند تا به دنبال زندگی خودشان بروند.


7. انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. سعی کنید انگشت های چهارم


(همان ها که در آن حلقه ازدواج را قرار می دهیم) را از هم باز کنید.


احتمالا متعجب خواهید شد که می بینید به هیچ عنوان نمی توانید آنها را از هم باز کنید.


به این دلیل که آنها نماد زن و شوهرهاي عاشق هستند که برای تمام عمر با هم می مانند.


عشق های واقعی همیشه و همه جا به هم متصل باقی می مانند.


انگشت شصت نشانه والدین است .


انگشت دوم خواهر و برادر .


انگشت وسط خود شما .


انگشت چهارم همسر شما .


و انگشت آخر هم نماد فرزندان شما است.

SonBol 08-06-2008 09:15 PM

خيلي جالب بود مرسي از مطلب عاليت:41:

دانه کولانه 08-06-2008 09:29 PM

جالبه مرسی ولی این عکس هم داره فکر کنم قبلا توی سایت بود فکر کنم

Knazari 08-06-2008 10:18 PM

خواهش می کنم ممنونم....:);)
بله عکس هم داره....
این هم عکسش متاسفانه در اون لحظه که این پست رو دادم خیلی وقتم کم بود و فرصت نشد عکس رو بزارم....



behnam3638 10-15-2008 04:18 PM

فاصله سني زیاد ميان زوجين
 

خانمي مي گفت با اينكه چند ماهي از مرگ همسرش نگذشته بود، و چندان متأثر هم به نظر نمي رسيد. وقتي از اختلافات خانوادگي و تأثيرات منفي آن بر روي فرزندانش سخن مي گفت، به تفاوت سني زياد خود با همسرش اشاره كرد و گفت : روزي كه ازدواج كردم سيزده سال بيشتر نداشتم، در حالي كه شوهرم در آن روزها سي ساله بود و من از ديدن او سخت دچار وحشت شده ، پيوسته از او مي ترسيدم و اين ترس و ناامني تمامي وجودم را پر كرده بود و تا زمان مرگ او نيز وجود داشت، اين ترس شديد همه ي آرامش مرا سلب كرده بود.
پس اگر فاصله سني ميان زوجين زياد نباشد، اين گونه ترسها كمتر ديده مي شود.
10- نتايج نامطلوب ديگر
تفاوت سني زياد بين زوجين مشكلات ديگري نيز در پي دارد كه در دوره هاي پاياني زندگاني رخ مي دهد و از آن ميان مي توان به موارد ذيل اشاره كرد:


الف- احساس پشيماني
در غالب موارد ، اين نوع ازدواجها با پشيماني همراه مي شود، زيرا مشكلات فراوان ناشي از اين نوع ازدواجها به قدري زياد و غير قابل تحمل است كه در اكثر موارد موجبات پشيماني را فراهم مي كند.


ب- بروز مشكلات غير منتظره
پيدايي مشكلات غير قابل انتظار، پيامد نامطلوب ديگر چنين ازدواج هايي است. خانمي كه همسرش را از دست داده بود و با او تفاوت سني زيادي هم داشت، اظهار مي كرد : به دليل عدم درك يكديگر، زندگاني ما سراسر پر ازمشاجره و دعوا بود. او در مورد عاقبت زندگاني اش با همسر بزرگتر از خود مي گفت: حالا كه او مرده ، پسر بزرگم مرا رها نمي كند و پيوسته به من مي گويد: بالاخره با آن همه دعوا و جار و جنجالهايي كه به راه مي انداختي كاري كردي كه پدرم بميرد و در واقع تو پدرم را كشتي ومن هر چه مي گويم مرگ پدر به دعواهاي ما ربطي ندارد از من نمي پذيرد و با من سر اين موضوع درگيري پيدا كرده است، يعني تا وقتي كه همسرم بود ، با او دعوا مي كرديم و حالا پسرم جاي او را در دعوا و مشاجره گرفته است.


ج- جرم زايي فرزندان
مشكل ديگري كه در اين گونه ازدواجها ديده مي شود ، اين است كه امكان جرم زايي در فرزندان آنها بيشتر از مواردي است كه زوجين فاصله سني مناسبي با يكديگر دارند.


د- طلاق
معضل ديگري كه گاه در خانواده هايي كه تفاوت سني زوجين زياد است ديده مي شود ، مسئله عدم تحمل يكديگر و وقوع طلاق است و در نهايت مي توان گفت كه مشكلاتي نظير عدم درك يكديگر ، نداشتن تفاهم ، عدم انعطاف پذيري كافي و عدم ارضاي غرايز ، گاه به عنوان موانعي جدي بر سر راه تداوم زندگي تلقي مي شوند و طلاق كه مرگ اجتماع كوچك خانواده است ، رخ مي دهد.


توجه
با بررسي سن ازدواج در ميان قشرهاي مختلف و جوامع گوناگون در مي يابيم كه غالبا ًسن مردان در جريان ازدواج بيش از زنان است. آلن ژيرار مي نويسد : آگاهي هاي جمعيت شناسانه درباره سن همسران به هنگام ازدواج آموزنده است و مي دانيم كه بيشتر اوقات ، افرادي با هم پيوند زناشويي مي بندند كه از لحاظ سني به هم نزديك باشند. از اين رو تناسب سني را بايد به عنوان يك ضريب مهم همسان همسري كه در جامعه از اهميت والايي برخوردار است، در نظر بگيريم.


ديدگاه ديني
از نظر اسلام ازدواج كردن با تفاوت سني زياد ، امر نامشروعي نيست و آنچه در سنت پيامبر ديده مي شود، حكايت از مشروعيت اين نوع ازدواج دارد. كمالات پيامبر به عنوان انساني كامل به حدي بود كه به خوبي با حضرت خديجه (س) زندگاني كرد و در آن زندگاني معضلي به خاطر تفاوت سن و سال ديده نمي شد و از سوي ديگر خديجه (س) نيز زني با كمال و بي نظير بود. تمامي ثروت فراوان خود را در راه تبليغ اسلام صرف نمود و اولين زني بود كه به پيامبر ايمان آورد، در شعب ابيطالب با ديدن تمامي مشقت ها، به دليل علاقه اي كه به اسلام و پيامبر داشت، همه آنها را تحمل كرد و فاطمه (س) را براي پيامبر به يادگار گذاشت. پيامبر نيز به عنوان همسري باوفا هر گاه كه نام خديجه (ع) را مي شنيد اشك در چشمان مباركش حلقه مي زد، به نحوي كه اطرافيان آن حضرت ، تأثر او را به خوبي حس مي كردند.
نتيجه آن كه فقط كساني مي توانند در اين نوع ازدواج ها موفق باشند كه از رفتار پيامبر (ص) و خديجه (ع) به خوبي متأثر باشند.

امام صادق ( ع ) مي فرمايند :
العارفه لاتوضع الا عندالعارف
زن فهميده ي فرزانه بايد در كنار مرد فهميده قرار گيرد نه غير آن .
در پايان تأكيد مي كنيم كه ضمن رفع مشكلات چنين خانواده هايي از طريق مشاور خانواده بايد به دختران و پسراني كه قصد ازدواج دارند ، آموزش داد كه فاصله سني بين آنان بين سه يا چهار سال و حداكثر هفت سال باشد و اين چيزي است كه بايد در موقع راهنمايي قبل از ازدواج براي آنان تشريح نمود تا دريابند كه با فاصله سني كمتر ، مشكلات كمتري خواهند داشت، مشروط بر اين كه به ساير جنبه هاي لازم براي ازدواج موفق نيز توجه كافي مبذول دارند.

تذكر
شايد يكي از خوانندگان اين مطلب شما برادر يا خواهر گرامي باشيد كه تفاوت سني زياد با همسر خود داشته باشيد و ذهن شريفتان مشغول گردد كه اين مشكلات در زندگي ما هم بروز خواهد كرد. پس چه بايد كرد و راه حل چيست؟ نگران نباشيد ، زيرا شما با پيامدهاي تفاوت سني زياد آشنا شده ايد و با اراده و كسب راهنمايي مي توانيد از بروز مشكلات جلوگيري نماييد.

deltang 07-19-2009 11:06 PM

برای ازدواج ” زن زببا ” بهتر است یا ” زن باهوش” ؟
 
مردها از ازدواج خود چه می‌خواهند؟

محققان اعتقاد دارند که مردها به خاطر دلایل بیولوژیکی طالب زیبایی هستند. درست است که هنوز کمی در ابراز احساساتشان سرسخت هستند اما به دنبال کسی هستند که بتوانند آزادانه با او مسائل احساسی و روحی-روانی خود را در میان بگذارند.

مردها چطور انتخاب می کنند؟
آشکار است که نقش زنان در جامعه رشد کرده و مردها هم می بایست خود را این تغییر وفق دهند. مطمئناً، برخی از محرکات قدیم—مثل کشش و جذب به زیبایی—هنوز هم در انتخاب های آنان تاثیر می گذارد. اما امروز، مردانی راحت تر هستند که همسرانشان شغلی برای خود داشته باشند و همینطور توقع داشته باشند که شوهرشان در کارهای خانه به آنها کمک کند. و با هرچه برابر شدن نقش زن و مرد، آنچه مردها از زن زندگیشان می خواهند به آنچه زنها از شوهرانشان توقع دارند شبیه شده است—یعنی محبوب و معشوقی که همه ی نیازهای احساسی و فکری آنها را برآورده کند.
مردها هنوز هم به همان میزان سابق خواستار ازدواج هستند. درواقع، ۹۴ درصد از نوجوانان امریکایی در ذهن خود برنامه دارند که روزی ازدواج کنند و ۹۲ درصد از آنها به بچه دار شدن هم علاقه مندند.
این آمار از سال ۱۹۷۷ حتی از میزان دخترهایی که برای ازدواج برنامه ریزی می کنند هم بالا زده است (درواقع ۶۹ درصد از همه ی افراد بزرگسال در امریکا متاهل هستند و فقط ۸ درصد از آنها طلاق گرفته اند).
اما این روزها مردها دیرتر ازدواج می کنند. امروزه سن متوسط ازدواج برای آقایان ۲۷ است درحالیکه در سال ۱۹۶۰، ۲۳ بوده است. اما چرا؟ دکتر دیوید پوپنو روانشناس و مدیر پروژه ی ازدواج ملی در دانشگاه راجرز نیو جرسی، یکی از دلایل آن را وجود *** و رابطه ی جنسی قبل از ازدواج در جوامع غربی می داند. اما وقتی نوبت به انتخاب همسر می رسد، مردهای جوان بسیار با احتیاط عمل می کنند.
دکتر پوپنو توضیح می دهد، “خیلی از این جوانان والدینی دارند که از هم طلاق گرفته اند یا دوستانی دارند که پدر و مادرشان از هم جدا شده است. به همین خاطر دوست ندارند این تجربه دوباره تکرار شود.”
فراتر از این، مردها امروزی در مقایسه با پدرانشان به دنبال نوع متفاوتی از زن ها هستند. و دیگر آن زمان که مردها فقط نان آور خانه بودند و وظیفه ی زنها خانه داری و بچه داری بود به سر آمده است.
وقتی در سال ۱۹۳۹ از مردها سؤال شد که آیا قبول می کنند همسرانشان با حقوقی معادل ۵۰ دلار در هفته (که آن زمان درآمد خوبی به شمار می رفت) به کار مشغول شوند، پاسخ ۶۳ درصد از آنها منفی بود.
حتی در سال ۱۹۷۷ هم تقریباً %۷۰ از مردها احساس می کردند که برای زنانشان بهتر است در خانه بمانند. اما پروژه ی تحقیقاتی ازدواج ملی در سال ۲۰۰۱ تغییر شگرفی در این اعتقادات را نشان داد: %۴۲ از مردان مجرد ۲۰ تا ۲۴ ساله اظهار داشتن که برای آنها داشتن همسری که خود شغل و درآمد دارد بسیار بهتر از زنی است که فقط به کارهای خانه داری مشغول است.
و در سال ۲۰۰۲، ۵۵ درصد از مردان ادعا کردند که از نظر آنها کار کردن خانمشان در خارج از منزل حتی باوجود بچه عاری از اشکال است.
این روزها مردها نه تنها خوشحال می شوند که همسرشان هم بتواند در درآمد زایی با آنها شریک باشد بلکه اینکه همسرشان بتواند درآمدی به اندازه آنها یا حتی بیشتر داشته باشد، را تحسین می‌کنند. براساس تحقیقات انجام گرفته تعداد زوج هایی که در آن درآمد زن بیشتر از شوهر بوده از ۱۶ درصد در سال ۱۹۸۱ به ۲۳ درصد در سال ۱۹۹۶ افزایش داشته است. سامان می گوید، “این روزها اگر همسرمان بتواند به اندازه ما یا بیشتر درآمد داشته باشد، دیگر به حس مردانگی ما لطمه ای نمی زند.” (البته تحقیقات نشان میدهد که مسائل مالی زنان را هم نگران نمی کند و تقریباً ۸۰ درصد از زنان بین ۲۰ تا ۲۹ سال تصور می کنند شوهرشان بهتر است درک و فهم بالا داشته باشد تا وضعیت مالی عالی).
در عین حال، مردها دیگر چندان گرفتار طلسم کار نیستند و برای تکمیل خوشبختی خود به دنبال زندگی خانوادگی هستند.
طبق تحقیقات انجام گرفته در سال ۱۹۹۷ در نیویورک، ۷۰ درصد از مردان متاهل درمورد میزان ساعاتی که در محل کار می‌گذرانند و میزان ساعاتی که با خانواده سپری می‌کنند، در کشمکش هستند. پدر بودن این روزها مفهوم تازه ای پیدا کرده است. ۹۳ درصد از پدرای که بچه های مدرسه ای دارند حداقل هفته ای یکبار فرزندانشان را بغل می‌کنند (که در مقایسه با دهه ی قبل این آمار ۹۰ درصد افزایش داشته است.) و با وجود اینکه مردان حداقل نیمی از کارهای خانه را با همسرشان شریک می‌شوند، نسبت به سال ۱۹۶۵ که فقط یک ششم کارهای خانه بر عهده ی مردان بود، پیشرفت زیادی صرت گرفته است. سامان می گوید، “چون این روزها هر دو طرف شغل دارند و سر کار می روند، مردها دیگر نمی توانند از بهانه ی “من نان آور خانه هستم” استفاده کنند. ما خودمان همه ی سعیمان این است که کارها را ۵۰-۵۰ تقسیم کنیم. خانمم آشپزی می‌کند و من ظرفها را می‌شویم و از این قبیل…”
یافتن همسر و همدم واقعی
بالاتر رفتن زمینه ی بازی در مورد کار و مراقبت از بچه ها، باعث شده است که مردها بیشتر به مسائل احساسی گرایش پیدا کنند.
در پروژه ی تحقیقاتی که در سال ۲۰۰۱ انجام گرفت، مشخص شد که ۹۴ درصد از مردان بین ۲۰ تا ۲۹ سال می خواهند با کسی ازدواج کنند که فراتر از هر چیز دیگر بتواند نیازهای احساسی آنها رابرآورده کند. دکتر پوپنو اعتقاد دارد، “مردها می گویند که به یک همراه و همدم روحی و روانی نیاز دارند—کسی که بتواند احساسات و آرزوهایشان را با آنها سهیم شود. آنها کسی را نمی خواهند که فقط بتواند کهنه ی بچه عوض کند یا ظرف ها را بشوید. آنها یک همدم و محبوب واقعی می‌خواهند.”
در واقع تعداد مردانیکه این روزها به دنبال یک همسر و معشوق واقعی هستند به اندازه خانم ها شده است. دکتر نِیل کلارک وارن، روانشناس بالینی که بر روی هزاران زوج تحقیق و بررسی انجام داده است می گوید، “فکر نمی‌کنم این چیزی باشد که مردها به اجبار به آن رسیده باشند. به نظر من به این دلیل است که مردها هم مثل زنان به دنبال مفهوم بیشتری از زندگی هستند.”
دکتر پوپنو نگران این است که مردهای امروزی برای پیدا کردن همسری که بتواند به طور کامل نیازهای عاطفی و احساسی آنها را برآورده کند، فشار زیادی به خود می آورند. در تحقیقی که سال گذشته بر روی ۶۰ مرد مجرد در ۲۰ تا ۴۰ سالگی انجام گرفت، دلایل این مردان برای ازدواج نکردن و مجرد ماندن مشخص شد—ترس از تسالم و سازش، خطرات مالی طلاق، میل به ادامه ی لذات زندگی مجردی—اما خیلی از آنها هم ادعا کردند که هنوز نتوانسته اند زوج مناسب خود را پیدا کنند و درصدد یافتن آن هستند.
دکتر پوپنو اعتقاد دارد که مردها خیلی توقعشان را بالا نگه داشته اند. و در مقایسه با آشپزی و تمیزکاری، نیازهای روحی-روانی پیچ و خم بیشتری دارد.
زیبایی در مقابل هوش
هیچ شکی نیست که مردها هنوز هم به دنبال صورت زیبا هستند. در تحقیقی که سال ۱۹۹۹ انجام گرفت مشخص شد که ۴۳ درصد از مردها قبول کرده اند که قبل از هر چیز به خاطر مسائل ظاهری مجذوب زنان می‌شوند، و ۳۵ درصد از آنها نیز ادعا کردند که به دنبال زنان باهوش هستند. (اما در تحقیق مشابهی که روی زنان انجام گرفت مشخص شد که فقط ۲۴ درصد از آنها به دنبال ظواهر هستند و برای ۶۰ درصدشان هوش و ذکاوت طرفشان حرف اول را می زند.)
زیبایی حتی پول را هم جذب خود می کند. وقتی در تحقیقی از مردان سؤال شد که آیا دوست دارند با زنی زیبا اما فقیر ازدواج کنند یا زن زشت اما ثروتمند، ۵۵ درصد از آنها مورد اول و فقط ۲۳ درصد از آنها مورد دوم را انتخاب کردند. (اما وقتی همین سؤال از زنان پرسیده شد، مشخص شد که ۲۸ درصد از آنها زیبایی را به ثروت ترجیح می دهند و ۳۷ درصد اعتقاد داشتند ثروت مهمتر از زیبایی ظاهری است).
محققان اعتقاد دارند که مردها به خاطر دلایل بیولوژیکی طالب زیبایی هستند. و مردها حتی وقتی پا به سن می‌گذارند هم به دنبال زنانی جوانتر و زیباتر از خودشان هستند. پروفسور جان مارشال تونسند در این زمینه می‌گوید، “می‌دانم شاید خانم ها دوست نداشته باشند این را بشنوند، اما در جوامع غربی یک مرد—حتی مردهای تک همسری—وقتی یک زن زیبا و جذاب را می‌بیند، به داشتن رابطه با آن زن فکر می‌کند!”
در واقع، طبق تحقیقی که در سال ۲۰۱ در دانشگاه ورمونت انجام گرفت، اینطور دریافت شد که ۹۸ درصد از مردان متاهل در آمریکا در مورد داشتن رابطه با کسی غیر از همسرشان رویاپردازی می‌کنند (درمقابل ۷۸ درصد از خانم ها که به کسی غیر از همسرشان فکر میکنند).
مغلوب وسوسه ها شدن هم مسئله ای دیگر است. در واقع، کمتر از ۵ درصد از مردها در جوامع غربی در یکسال، روابط خارج از ازدواج دارند (درمقایسه با آمار خانم ها که ۲ درصد است) و نزدیک به ۸۰ درصد از مردان طی دوران ازدواج به همسرانشان وفادار می مانند (درمقایسه با ۹۰ درصد خانم ها).
اما گرایش بیولوژیکی مردها به سمت زیبایی آنقدرها هم که فکر میکنیم در انتخاب آنها تاثیر نمی گذارد. مثلاً تاثیر زیبایی در انتخاب های مردان بسیار به سطح تحصیلات آنها مرتبط است؛ مردهایی که تحصیلات متوسطه دارند، ۲/۲۱ مرتبه بیشتر از آنها که تحصیلات دانشگاهی دارند به زیبایی اهمیت می‌دهند. رابرت گلاور، روانشناس، در این رابطه می گوید، ” اینکه کسی دوستتان بدارد مطمئناً مهمتر از زیبایی و قیافه ی اوست.”
مردها همچنین به زنانی که از رابطه زناشویی لذت می برند هم گرایش دارند. طبق تحقیقی که در سال ۲۰۰۰ انجام گرفت، اینطور استنباط شد که ۸۰ درصد از مردان جوان میخواهند شریک زندگیشان شور و حرارت زیادی در روابط زناشویی داشته باشد (۷۳ درصد از خانم ها هم همین را می خواستند). اما مردها، مثل زنان، درمقابل کسانی که بیش از اندازه فعال باشند، محتاط عمل میکنند.
در تحقیقی که در سال ۱۹۹۷ انجام گرفت مشخص شد که هر دو جنس، میزان کم تا متوسط از دانش زناشویی را در فرد مقابلشان ترجیح داده اند—که متخصصین عقیده دارند این نشانه ی ترس آنها از بی وفایی همسرانشان بوده است.
بیولوژی در مقابل واقعیت
مردهای امروزی معمولاً به روشی عمل میکنند که مخالف محرک های تکاملی است. دکتر نیل کلارک وارن، که یک بنگاه زوجیابی را هدایت می کند، خاطرنشان می کند که بسیاری از مراجعین مرد او به دنبال زنانی هم سن خودشان هستند.
بعلاوه، او به تجربه دریافته است که مردها، برخلاف امر بیولوژیکی برای تولید مثل، زنانی را ترجیح می دهند که خود صاحب فرزند باشند. وارِن می گوید، “ما دریافته ایم که مردها هرچه سنشان بالاتر می رود، میل و علاقه اش برای ناپدری شدن بیشتر می شود. واقعیت این است که وقتی سنتان بالای ۳۵ باشد، زنانی که برای ازدواج با شما مناسب باشند کسانی هستند که بچه دارند.”
و مسئله ی تجربه ای مطرح می شود که مردها با بالا رفتن سنشان به دست می آورند، و تاثیری که این تجربیان می تواند بر طرز تفکرشان داشته باشد. جان گاتمن محقق دانشگاه واشنگتن میگوید، “مردان جوان به دنبال زنان زیبا و جذاب هستند، اما مردهای میانسال به دنبال همسری مهربانند.”
مورگان کِنِی ۵۸ ساله که مدیر موزه ای در چاپِل هیل در کارولینای شمالی است میگوید، بعد از دو ازدواج و چند رابطه که هیچکدام به ثمر ننشسته، او دریافته است که آنچه که او واقعاً آرزویش را داشته، همسری بوده که از نظر احساس صادق و عمیقاً روحانی باشد.
او بالاخره این خصوصیات را در همسر سومش پیدا می کند که زنی ۴۴ ساله و دلال املاک است. این دو علایقی مشابه در هنر و عکاسی دارند اما به عقیده خودش آنچه واقعاً در آن مشترک اند، همراهی و وفاداریشان به همدیگر است.
خوشبختانه، مردهای امروزی به دنبال کسی هستند که در همه ی مسئولیت های ازدواج، از پول درآوردن گرفته تا بزرگ کردن بچه ها، با آنها شریک باشد. درست است که هنوز کمی در ابراز احساساتشان سرسخت هستند اما به دنبال کسی هستند که بتوانند آزادانه با او مسائل احساسی و روحی-روانی خود را در میان بگذارند

سمیرا_25 09-17-2009 10:13 AM

ازدواج بدون عشق معنا ندارد
 
ازدواج از نظر اسلام پيمان مقدسي است كه برترين آن بر اساس مقررات، آداب و رسوم، تشريفات، سنن و قوانين خاصي صورت مي گيرد. معمولا مي گويند كه خانواده مسئول بسياري از عيوب و بدبختي هاي جامعه است.
بسياري از جوانان با افكار از پيش ساخته و انديشه هاي رويايي وارد زندگي زناشويي مي شوند و مي خواهند از راه تصادف و شانس، زمينه را براي داشتن يك كانون سالم پديد آورند، در حالي كه تن دادن به ازدواج بدون هدف و روش سنجيده همانند قرار دادن اساس ساختمان بر روي زمين سست و لرزان است كه محلي براي زندگي اطمينان بخش نخواهد بود.انتخاب همسر، بلوغ فكري، نقش خانواده در راهنمايي فرزندان براي تشكيل خانواده و ...

ازدواج مي تواند هم عاقلانه و هم عاشقانه باشد. هيچ ازدواجي بدون دوستي يعني عشق معنا ندارد. يعني اگر چه قرآن مي گويد خداوند بين زن و شوهر رحمت و مودت ايجاد كرده است ولي به اين معنا نيست كه دو نفري كه همديگر را نمي شناسند و مهري نسبت به هم در دلشان ندارند ازدواج كنند، چون مهر و محبت خودش ايجاد مي شود!

شايد مراد اين آيه قرآن اين است كه خداوند مهر و محبت و مودت را ايجاد مي كند و مهر طرفين را به دل هم مي اندازد و هنگامي كه شناخت طرفين به مرحله معاشقه و محبت متقابل رسيد، آنگاه براي حلال كردن اين محبت و رابطه بايد عقد ازدواج صورت بگيرد.

اين صفات در كنار دو صفتي كه در آيه 34 سوره نساء به آن اشاره شده و شامل نيكوكاري و امانت داري است، مي تواند انسان را در جمع بندي اين مطلب كه ويژگي هاي يك همسر خوب چيست؟ كمك نمايد.

- به تعويق انداختن ازدواج تبعاتي دارد كه مي تواند بستري براي آسيب پذيري شخص ايجاد كند. توصيه هاي قرآن نيز در اين بخش زياد است. قرآن خطاب به خانم ها مي گويد:
زينت هايتان را آشكار نكنيد! در حرف زدن خضوع نداشته باشيد چرا؟ چون بيماردلان به طمع مي افتند و تعبيراتي از اين قبيل كه قرآن تاكيد مي كند، محرك هاي بيروني فراوان است يعني هنگامي كه زمان ازدواج طرف برسد و از ازدواج خودداري كند احتمال اين كه به معصيت بيافتد زياد است. آمار و تجربيات نشان مي دهد والديني كه اختلاف سني زيادي با فرزندشان دارند غالبا نمي توانند شرايط و مقتضيات سني فرزندان را درك كنند.


ازدواج در سنين پايين به گونه اي كه طرفين آمادگي پذيرفتن نقش و مسئوليت هايي را كه خانواده براي آنها بوجود مي آورد نداشته باشند مشكلاتي را بوجود مي آورد. من با كاهش سن ازدواج موافق هستم به شرطي كه آن آمادگي لازم را در جوانان ايجاد كنيم كه متاسفانه امروزه اين آمادگي وجود ندارد. تا آنجايي كه مي دانم هيچ متولي خاصي براي ارائه آموزش هاي مطلوب قبل از ازدواج به دختران و پسران وجود ندارد و طرفين بطور آزمون و خطا با هم ازدواج مي كنند.

از اينرو بعد از مدتي با هم درگير و با دخالت اطرافيان راهي دادگاه مي شوند.
در واقع شيرين ترين لحظات زندگيشان صرف بگو و مگو مي شود. اگر شانس بياورند و متاركه نكنند، به آهستگي تعامل كردن با يكديگر را فرا مي گيرند. از جمله اين آمادگي ها برخورداري مرد از توان مالي است كه با توجه به مشكلات اقتصادي و مساله بيكاري خود اين قضيه نيز مي تواند سبب تنش در خانواده شود. بنابراين ازدواج در سنين پايين به شرط آمادگي لازم مي تواند كانون خانواده را پايدار نگه دارد.


¤چه راهكارهايي براي ايجاد آمادگي ازدواج در جوانان پيشنهاد مي شود
به عقيده من از سال آخر دبيرستان يا مقطع پيش دانشگاهي بايد درسهاي زندگي و تشكيل خانواده را به جوانان آموزش دهيم و دختر و پسر را با حقوق خود در خانواده يا مسائل اخلاقي كه ممكن است در زندگي مشترك با آن مواجه شوند آشنا سازيم.
همانطور كه مي دانيد بسياري از مشكلاتي كه دو طرف بعد از ازدواج با آن مواجه مي شوند و برخورد منطقي نسبت به آن ندارند بدليل آن است كه از قبل نحوه تعامل مثبت و حل مشكلات خانوادگي را نياموخته اند و مشكل بزرگتر اينجاست كه در چنين شرايطي ديگران به خود اجازه دخالت در زندگي خصوصي آنان را مي دهند.


پس بهتر است زن و شوهر بياموزند تا خود مشكلاتشان را حل نمايند و تنها از مشورت و راهنمايي بزرگترها استفاده كنند.
¤دقت در انتخاب ممكن است به يك وسواس تبديل شود تا آنجايي كه گاهي طرفين متوسل به خرافات مي شوند. آيا اينهمه حساسيت ضروري است؟


يك زوج هرگز از تمامي جهات هم كفوهم نمي شوند دوئيت هميشه تفاوت و اختلاف را در خودش دارد. اگر دو چيز عيناً مثل هم باشند دو چيز نيستند در حقيقت يك چيزند. وسواس در حقيقت ناشي از همين نكته است. طرف دنبال كسي است كه دقيقاً معيارها و خواسته هاي او را در وجودش جمع كرده باشد چنين آدمي وجود ندارد لذا اين وسواس به خرج دادن ها هم راه به جايي نخواهد برد. وقتي شخص قصد ازدواج با فردي را دارد كه داراي خصوصيات موردپسند او نمي باشد دو حالت وجود دارد:

يا اساساً نبايد با چنين فردي ازدواج كند يا اگر ازدواج كرد بايد با آن خصوصيت نيز خو بگيرد. اما نبايد با خود بگويد كه بعد از ازدواج او را تغيير خواهم داد. زيرا اينكار امكانپذير نمي باشد.

گاهي تلاش براي تغيير طرف مقابل به شكستن و گاهي به رنجاندن و حتي گاهي به از دست دادن طرف مقابل منجر مي شود. بنابراين توصيه ما به دختران و پسران اين است كه قبل از ازدواج وقتي معيارهايي برايشان از اهميت زيادي برخوردار است آنها را ملاك قرار دهند و تفاوتهاي جزيي را ناديده بگيرند كه در اين صورت ديگر نيازي به تلاش براي تغيير طرف مقابل وجود نخواهد داشت.چه كسي گفته است دو نفري كه مي خواهند ازدواج كنند بايد از هر نظر شبيه هم باشند و مثل هم فكر كنند.
¤در دوران نامزدي و عقد طرفين هماني مي شوند كه طرف مقابلشان دوست دارد. اما پس از مدتي همه چيز به حالت طبيعي خود بازمي گردد كه خود مي تواند سرآغاز يك تنش باشد. اين مسئله را چگونه ارزيابي مي كنيد؟


آنچه اشاره كرديد، «مدارا» نام دارد. يعني شخص ناچار شده كه با طرف مقابلش زندگي كند و يا ممكن است آگاهانه تصميم گرفته باشد! يعني وقتي انتخاب طرف مقابل مزاياي فراواني داشته باشد توصيه اين است كه در مقابل برخي ضعف ها مدارا شود.

يعني در مواردي كه رفتار طرف مقابل را نمي پسندند صبر و حوصله پيشه كنند. اما ممكن است اختلافات به قدري زياد باشد كه اگر شخص بخواهد مدارا كند بايد عمري بسوزد و بسازد كه در حقيقت چنين شخصي گرفتار يك نوع جدايي خاموش است. طلاق براي همين موارد است!
طلاق اگرچه مغبوض است ولي برخي مواقع واجب مي شود.


توصيه اين است تا جايي كه امكان دارد زمينه هاي اختلاف يا به تعبير قرآن زمينه هاي شقاق از بين برود ولي اگر شقاق به شكاف تبديل شد آخر دنيا كه نيست و طرفين مي توانند با جدا شدن از يكديگر زندگي جديدي را آغاز كنند.

¤گذشت در استمرار زندگي مشترك تا چه اندازه مي تواند ادامه داشته باشد؟
وقتي از گذشت حرف زديد ياد آيه اي از قرآن افتادم؛ اي اهل ايمان بدانيد كه برخي از زنان و فرزندان شما دشمن شما هستند! از آنان حذر كنيد، و اگر عفو و چشم پوشي كنيد، خدا هم (در حق شما) بسيار آمرزنده و مهربان است.آيه بسيار زيبايي است كه اگر سرلوحه زندگي قرار بگيرد زندگي را بطور كلي متحول خواهد كرد.


اولين خصوصيت اين آيه اين است كه بيان داشته برخي از همسران و فرزندان شما نه همه آنها. خصوصيت ديگر اينكه دشمن هميشه آگاهانه دشمني نمي كند گاهي يك دوست به علت ناآگاهي و علي رغم داشتن نيت خير باعث آسيب رساندن به دوست خود مي شود. قرآن مي گويد: از عداوت آنها حذر كنيد يعني احتياط! نبايد از آنها فاصله گرفت؛ فقط از عداوتشان نبايد غافل شد ولي در مقابل خطاهاي آنها توصيه قرآن به گذشت است.

قرآن مي گويد هنگامي كه برخي از همسران و فرزندان شمابه شما بدي كنند اولاً نسبت به آنها عفو داشته باشيد يعني ببخشيد ثانياً صحف پيشه كنيد يعني هيچ وقت به خاطر خطاهايشان آنها را سرزنش نكنيد و ثالثاً اصلاً فراموش كنيد! اگر در يكي زندگي مشترك دو طرف روي خطاهاي يكديگر حساسيت نشان بدهند و آن را در صفحه يادشان حك كنند و مدام بخواهند به يكديگر سركوب بزنند چه اتفاقي خواهد افتاد؟! هيچ زندگي مشتركي بدون گذشت دوام نمي آورد چرا كه هيچ وقت دو نفر پيدا نمي شوند كه از هر جهت مثل هم باشند.
¤ نقش بزرگترهاي خانواده مخصوصاً پدر و مادر را در يك انتخاب آگاهانه همچنين پس از شكل گيري زندگي مشترك چگونه مي بينيد؟


ازدواج دختر حتي اگر به سن بلوغ هم رسيده باشد تا زماني كه سابقه ازدواج قبلي نداشته باشد منوط به اذن پدر يا جد پدري است. اين يك اقدام محدودكننده نيست بلكه يك اقدام حمايتي است و اساساً حقوقدانان معتقدند ازدواج يك عقد فردي نيست. از اين جهت كه آثار و عوارضش خانوادگي است، از آنجا كه قرار است يك فرد جديد وارد خانواده بشود بنابراين خانواده حق دارند نسبت به اين عضو جديد اظهارنظر كنند.

در فقه و قوانين ما خصوصاً در قانون مدني به صراحت ازدواج دختر را موكول به اجازه پدر و جدپدري دانسته است كه البته اگر مخالفتش دليل موجهي نداشته باشد بي اعتبار خواهد بود. بنابراين از جهت فقهي و حقوقي خانواده در مرحله پيش از ازدواج مي تواند نسبت به انتخاب دخترشان اظهارنظر كند. اما پس از ازدواج وقتي زندگي زن و شوهر خوب است دليلي ندارد كسي دخالت كند.
اما قرآن يك فضايي را ترسيم مي كند و مي فرمايد اگر از شقاق زن و شوهر بيم داشته باشيد يعني نگران اين بوديد كه بين زن و شوهر شكاف ايجاد شود اقدام كنيد به انتخاب حكم؛ يعني يك نفر از خانواده مرد و يك نفر از خانواده زن. در مورد اينكه مخاطب قرآن كيست و چه كسي بايد اقدام به انتخاب حكم نمايد اختلاف نظر وجود دارد. برخي گفته اند مخاطب دادگاه است. برخي گفته اند مخاطب خانواده ها و برخي ديگر هم زن و شوهر را مخاطب اين آيه دانسته اند.


به نظر من دادگاه نمي تواند مخاطب باشد چون قرآن مي فرمايد اگر از شقاق و شكاف اين دو بيم داشتيد، بيم شقاق معمولاً با ديدن نشانه هاي اختلاف بوجود مي آيد والا تا قبل از اينكه يكي از زن و شوهر راهي دادگاه شوند دادگاه از اختلاف و منازعه بين آنها آگاه نمي شود.

بنابراين توصيه اين است كه اگر اختلاف در مراحل اوليه بود، اجازه بدهند زن و شوهرها خودشان با گفتگو و مذاكره مسئله شان را حل نمايند و اگر اختلاف جدي بود توصيه قرآن انتخاب حكم است.
__________________
لطفا نظر یادتون نرهhttp://www.online-dl.com/forum/image...oticons/53.gif

dear59 09-23-2009 12:38 AM

ماشين عروسهاي تماشايي درايران ....
 
ماشین عروس های ایرانی

http://www.3jokes.com/images/2008/Da...%20%281%29.jpg

http://www.3jokes.com/images/2008/Da...%20%282%29.jpg


http://www.3jokes.com/images/2008/Da...%20%283%29.jpg

http://www.3jokes.com/images/2008/Da...%20%284%29.jpg

http://www.3jokes.com/images/2008/Da...%20%285%29.jpg

http://www.3jokes.com/images/2008/Da...%20%286%29.jpg

http://www.3jokes.com/images/2008/Da...%20%287%29.jpg


http://www.3jokes.com/images/2008/Da...%20%288%29.jpg

http://www.3jokes.com/images/2008/Da...%20%289%29.jpg

http://www.3jokes.com/images/2008/Da...20%2810%29.jpg

http://www.3jokes.com/images/2008/Da...20%2811%29.jpg
http://www.3jokes.com/images/2008/Da...20%2813%29.jpg
http://www.3jokes.com/images/2008/Da...20%2812%29.jpg


http://www.3jokes.com/images/2008/Da...20%2814%29.jpg


http://www.3jokes.com/images/2008/Da...20%2815%29.jpg

dear59 09-23-2009 12:40 AM

شما كدومو مي پسندي؟

dear59 09-23-2009 04:45 PM

من دوميرو ترجيح ميدم و پنجمي

deltang 09-29-2009 03:15 PM

مجردهای عاشق، بخوانند!
 
مجردهای عاشق، بخوانند!


ازدواج ، يکي از موضوع‌هاي اساسي زندگي هر فرد است و در اين ميان، افرادي که با تدبيري مناسب به ‌اين سنت الهي عمل مي‌کنند ‌، شاهد پيامدهاي بسيار مثبتي در زندگي خواهند بود و آرامشي عميق در زندگي‌شان جاري مي‌گردد. اما متأسفانه بايد بگوييم که براساس آمار و ارقام رسمي کشورمان در سال1386 ، حدود صدهزار مورد طلاق در جامعه‌ي ما اتفاق افتاده ‌که هر شنونده‌اي را بي‌درنگ به تأمل در اين‌خصوص ، وا‌مي‌دارد. آيا اين افراد، قبل از ازدواج فکر مي‌کردند روزي با دنيايي از اندوه ، مي‌بايست از هم جدا شوند؟

‌با بررسي بسيار ساده و گذرا در زندگي بسياري از زوج‌هاي جوان که به‌ظاهر روزي عاشق يکديگر بودند و اينک از هم نفرت دارند ، در‌مي‌يابيم که آنان مفهوم عشق را اشتباه در ذهن و کالبد وجودشان ، تعبير کرده و بر‌اساس اين اشتباه ، تصوير رنگي و زيبايي از طرف مقابل در ذهن‌شان ترسيم و زندگي مشترک خود را بدون هيچ پشتوانه‌ي منطقي و عقلي آغاز نموده‌اند.
در اين مقاله سعي مي‌شود برخي از مشکل‌هاي عشق‌هاي زودگذر و سطحي بيان شود تا دست‌کم افرادي که گرفتار چنين عشق‌هايي شده‌اند ، با بررسي اين نکته‌ها ، نگاه عميق‌تر و عاقلانه‌تري به موضوع ازدواج داشته باشند:

چهره‌هاي تکراري:
‌يکي از جذابيت‌هايي که در عشق‌هاي زودگذر وجود دارد ، چهره و ظاهر فرد مقابل است. آنان شيفته‌ي زيبايي ظاهرهم ‌مي‌شوند و با گفتن کلمه‌هاي عاطفي و عاشقانه ، تظاهر به علاقه‌مندي به خصلت‌هاي ارزشي يکديگر مي‌کنند اما بعد از گذشت مدتي از ازدواج ، با فروکش کردن هيجان‌هاي کاذب‌‌ از درون ، به سراغ ارزش‌هاي فرد مقابل مي‌روند چرا‌که در اين زمان ، چهر‌ه‌ي او ديگر عادي و شايد هم تکراري شده است و اکنون ويژگي‌هاي دروني و معنوي همسر براي‌شان مهم و جدي گشته و در صورتي‌که با نظام ارزشيِ مورد قبول آنان سازگار نباشد ،‌ شروع به بهانه‌گيري و پرخاشگري مي‌کنند و زندگي را تبديل به جهنمي سوزان و پراضطراب مي‌نمايند.
«چهره و ظاهرِ مورد پسند ، در ازدواج مهم است اما شرط کافي براي يک زندگيِ خوب نيست.»

‌سوء‌ظن‌هاي مکرر:
از آسيب‌هاي بسيار جدي عشق‌هاي زودگذري که منجر به ازدواج مي‌شود ‌، سوء‌ظن‌هاي مکرر در زندگي زناشويي ‌مي‌باشد. افرادي که به‌راحتي با يک لبخند و يا با يک گفت‌وگوي ساده در يک ميهماني و بدون هيچ پشتوانه‌ي منطقي ، دل به هم مي‌سپارند ،‌ پس از زماني اندک بعد از ازدواج ، دچار ترديد مي‌شوند که چنين فردي‌که به اين راحتي با من بناي دوستي و محبت را گذاشت ، ممکن است با فرد ديگري هم چنين بوده باشد و يا در آينده‌اي نزديک ، چنين رابطه‌اي را با ديگري داشته باشد. بنابراين ، مدام دچار ترديد و بدبيني نسبت به همسر شده و هميشه به ديده‌ي يک متهم به او ‌مي‌نگرد و همين سوء‌ظن‌هاي مکرر ، زندگي را آشفته و دچار بحران مي‌کند. هر چه‌قدر يک خانم در ارتباط‌ها و محاوراتش با مردان غريبه ، راحت‌تر باشد ، به همان ميزان ، ارزش و قيمتش ‌نزد آنان پايين‌تر مي‌آيد و فقط زيبايي‌هاي ظاهري آن زن براي آنان جلب توجه مي‌کند و جوهر وجودي و ارزشي آن زن ، مورد بي‌مهري قرار‌مي‌گيرد.
يادتان باشد که‌: «مردان خوب و مهربان، دنبال تشکيل خانواده با دختراني هستند که به‌راحتي در دسترس نباشند.»

‌عدم پشتوانه‌ي خانواده‌:
يکي از معضل‌هاي بيش‌تر زوج‌هايي که با عشق‌هاي خياباني ، زندگي مشترک‌ خود را آغاز مي‌کنند ‌، عدم حمايت خانواده‌هاي‌شان مي‌باشد. پدر و مادر که سال‌ها فرزندان را در چتر حمايتي خود قرارداده‌اند و آرزوي يک زندگي خوب را براي فرزندان‌شان داشته‌اند ، ناگهان ‌‌با انتخابي از طرف فرزندشان مواجه مي‌شوند که شايد به هيچ‌وجه تناسبي با خانواده‌ي آنان نداشته باشد. بنابراين ، تنها با اصرار و پا‌فشاري فرزندشان ، تن به رضايت به ‌اين ازدواج مي‌دهند و گاهي هم هيچ‌و‌قت چنين ازدواجي را حتي به‌ظاهر ، تأييد نمي‌کنند.

چنين زوج‌هايي که مورد حمايت مادي و معنوي خانواده قرار‌نمي‌گيرند ‌، به‌طور معمول ، بعد از زمان کوتاهي از زندگي مشترک ، دچار طوفان‌هاي شديدي در عرصه‌ي زندگي مي‌شوند و چون تکيه‌گاه محکمي ندارند ، گاهي بادبان‌هاي کشتي زندگي‌شان در اين بحران‌ها مي‌شکند و بازسازي اين بادبان شکسته ، شايد بسيار سخت و گاهي هم غير‌ممکن باشد.
«خانواده ،مهم‌ترين پشتوانه‌ي يک زوج جوان در عرصه‌ي زندگي خواهد بود‌. سعي کنيد همواره از حمايت آنان در تصميم‌ها برخوردار باشيد.»

‌کاهش احساس‌هاي عاشقانه:
زوج‌هايي که با عشقي کاذب و بدون منطق ، زندگي مشترک خود را آغاز مي‌کنند ، به دليل طغيان بي‌اساس احساس‌‌هاي‌‌شان در ابراز علاقه در ابتداي آشنايي ، پس از ازدواج ، به‌طور طبيعي اين معاشقه و فوران احساس‌ها، رو به تنزل مي‌رود و اين در حالي‌ست که انتظارها و توقع‌هاي گذشته هم‌چنان باقي‌ست و در اين شرايط ، طرفين احساس‌هاي خود را با قبل از ازدواج مقايسه کرده و دچار تناقض مي‌شوند و چنين برداشت مي‌کنند که طرف مقابل ، تمام آن‌چه را که در گذشته بيان داشته ، دروغ گفته است. در زندگي منطقي، اين نکته قابل توجه است که زوجين هر روز نسبت به يکديگر عاشق‌تر مي‌شوند و حرارت احساس‌ها و عواطف‌شان نسبت به هم بيش‌تر و عاشقانه‌تر مي‌شود ‌، در صورتي‌که در زندگي غير‌منطقي ، زندگي روز‌به‌روز غير‌قابل‌ تحمل‌تر مي‌شود و زن و شوهر از يکديگر دورتر مي‌شوند.

‌به‌راحتي دل داده و به راحتي دل از دست مي‌دهند:
ازدواج‌هاي بي‌منطقي که بر پايه‌ي تدبير بنا نشده و زوجين به‌راحتي به يکديگر دل مي‌سپارند و مسير مشترک يک زندگي را آغاز مي‌کنند ، بعد از گذشت مدتي ، دچار بحران‌هاي شديد عاطفي ، روحي و خانوادگي مي‌شوند. آنان تازه به سراغ ارزش‌ها مي‌روند و متوجه مي‌شوند اصول مهمي در زندگي هست که مي‌بايست در طرف مقابل وجود داشته باشد و اکنون همسرشان فاقد آن‌هاست. اين‌گونه افراد به‌طور معمول بدون هيچ منطقي ، ساز جدايي را سر مي‌دهند و به‌راحتي دم از طلاق‌ مي‌زنند. آنان که در فاصله‌اي نه چندان دور، به‌راحتي دل به محبوب‌شان دادند ، اينک نيز به‌ همان راحتي از او مي‌گذرند و عشق خويش را در جايي ديگر جست‌وجو و به‌سادگي ، يک زندگي مشترک را نابود مي‌کنند.

به‌طور حتم بايد توجه داشته باشید که زندگي مشترک‌، يک شوخي نيست و طرفين مي‌بايست با يک بررسي دقيق و مشاوره‌هاي مختلف ، اين مسير را آغاز نمايند و افراد قبل از اين‌که گرفتار احساس‌هاي عاطفي با کسي شوند‌، معيارها و ويژگي‌هاي مورد‌ نظرشان را در زندگي ، مشخص و بر آن اساس ، اقدام نمايند تا لحظه‌هاي زيبايي در زندگي براي‌شان رقم بخورد.

با آرزوي خوشبختي براي همه‌ي دخترها‌ و پسرهاي ايراني
نظرتون رو بگید

SonBol 10-08-2009 10:52 PM

ازدواج کنید تا پولدار شوید!
 
ازدواج کنید تا پولدار شوید!
۵ تاثیر مثبت در ازدواج زندگی، تلاشی برای رویاندن بذر وجود و شکوفاندن غنچه فطرت در مزرعه حیات است . آرامش روح ، در زندگی آمیخته به معنویت و خداجویی است .
زندگی هشیاران ، اندیشه درباره سرمایه و سود ماندگار و نتیجه اخروی است ، سرمایه شان امید و ایمان و سودشان ، آرامش روح و روان است . زندگی غافلان به دو بخش تقسیم می شود: نیمه اول به امید نیمه دوم ، نیمه دوم به حسرت نیمه اول ! آیا حیف نیست که زندگی بگذرد ، بی آنکه به بلوغ انسانی برسیم ؟ ازدواج ، سازنده و رشد دهنده است و روح تعاون و احساس مسئولیت را بر می انگیزد وخداوند به اقدام کنندگان به ازدواج ، وعده ی توسعه رزق می دهد . در این مقاله قصد داریم با آوردن مقدمه ای کوتاه ، به تاثیرات مثبت ازدواج ، که راهی جهت رسیدن به بلوغ انسانی است اشاره کنیم :

۱) آرامش : ازدواج ، مایه ی آرامش فکری و روحی جوان و احساس شخصیت و اعتماد به نفس می شود و او را از بی عاری و بیکاری و بی برنامگی و ناامیدی می رهاند و جلوی برخی گناهان را می گیرد و موجب صیانت روحی و اخلاقی جوان می شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) نیز فرموده است : من تزوج فقد احرز نصف دینه فلیتق الله فی النصف الباقی (۱) : هر کس ازدواج کند ، نیمی از دین خود را نگه داشته است ، پس در نیمه باقی مانده ، از خداوند پروا کند و تقوا بورزد.
وقتی اصل ازدواج تا این حد مهم ، کارساز ، گناه سوز ، مصلحت آفرین و مفسده زداست ، کمک به آن نیز اهمیت می یابد و برای پدر و مادر، تلاش در این راه و فراهم کردن مقدمات و زمینه ی آن ، یک تکلیف محسوب می شود و زدودن موانع و برطرف کردن دشواری های ازدواج ، و ترویج آسان سازی ازدواج و آسان گیری در این زمینه به عنوان یک فرهنگ عمومی ، وظیفه به شمار می آید. کسی که از بیم فقر و تنگدستی ازدواج نکند ، به خداوند بدگمان شده است ، خدایی که فرماید: اگر فقیر باشند ، خدا از فضل خویش ‍ آنان را بی نیاز و غنی می سازد.

۲) تلاش معاش : ایجاد بستر مناسب و انگیزه ی قوی تر برای تامین معاش و در آمد ، از آثار مثبت دیگر ازدواج است . گرچه نباید بی حساب و بدون سنجش دست به ازدواج زد و لازم است که شرایط اقتصادی و توانایی های مالی هم لحاظ شود ، ولی وعده ی خداوند را نیز نباید فراموش کرد که قول داده است تنگدستی را به غنا تبدیل کند و جایی برای بیم از فقر باقی نگذارد. پس ایجاد روحیه ی توکل و اعتماد به لطف الهی ، بعد مثبت دیگری از تشکیل خانواده است . خداوند متعال ، ضمن دستور به ازدواج با دختران و جوانان شایسته و صالح می فرماید: ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم (۲): چنانچه تنگدست و فقیر باشند ، خداوند آنان را از فضل خویش بی نیاز و توانگر می سازد ، خداوند وسعت بخش و داناست.
از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله ) روایت است که فرمود: من ترک التزویج مخافه العیلهٔ (الفقر) فقد ساء ظنه بالله عزوجل ان الله عزوجل یقول : ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله (۳) : کسی که از بیم فقر و تنگدستی ازدواج نکند ، به خداوند بدگمان شده است ، خدایی که فرماید: اگر فقیر باشند ، خدا از فضل خویش ‍ آنان را بی نیاز و غنی می سازد. در حدیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) نیز توصیه شده که ازدواج کنید ، زیرا که برای شما روزی آورتر است: اتخذوا الاهل فانه ارزق لکم .(۴)

۳) احساس مسئولیت : کسی که ازدواج نکرده است ، خود را آزاد حس می کند و مسؤول نمی شناسد. در نتیجه ، استعدادها و خلاقیت های انسانی او هم بروز نمی کند. اما با ازدواج ، بار اداره ی زندگی را بر دوش می کشد. این تعهد و احساس مسئولیت ، سازنده است . کلا هر نوع مسئولیت پذیری ، انسان را به تلاش و آشکار ساختن استعداد و توانایی خویش وا می دارد.

۴- برنامه ریزی : از سوی دیگر، حسابگری ، نظم ، برنامه ریزی و به تعبیر روایات ، تقدیر معیشت لازمه به دوش کشیدن تعهد اداره یک زندگی مشترک و تامین همسر و فرزندان و تربیت شایسته اولاد است .
از آنجا که تربیت نسلی با ایمان ، مؤدب ، سالم و موفق ، برای خود انسان نیز مایه ی آبرو و حیثیت اجتماعی است ، این رسالت سنگین نیز به نوع دیگری توانایی های شخص را به مرحله ی ظهور و بروز می رساند.

۵- حق شناسی : ازدواج ، سبب می شود که حقوق متقابل میان دو انسان پدید آید. این سازنده است . ارتباط های خانوادگی و پیوندهای فامیلی ، دامنه این حقوق و وظایف اخلاقی و اجتماعی را گسترده تر می سازد و سامان بخش روابط انسانی می گردد. کمک به ازدواج جوانان و تشکیل خانواده ، کمک به ساخته شدن انسان های مسئولیت پذیر ، مدیر و صالح است و یکی از راه های عمده و موفق مبارزه با گناه در جامعه ، تسهیل ازدواج است . این، هم تکلیف والدین و افراد خیر و توانمند را سنگین می سازد ، هم روشنگر راهی برای آنانی است که در اندیشه صلاح و سلامت قشر جوان جامعه اند ، هم وظیفه خود جوانان را در این زمینه روشن می کند. با تقویت و ترویج و تسهیل این سنت نبوی ، بهتر می توان با منکرات مقابله کرد و سدی در برابر هجوم فساد فرهنگی بیگانه پدید آورد.
--------------------------
پی نوشت ها :
۱- بحار الانوار، ج ۱۰۰، (ص ) ۲۱۹.
۲- نور، آیه ۳۲.
۳- وسائل الشیعه ، ج ۱۴، ص ۲۴.


hamed95 10-12-2009 01:21 PM

جزئیات خواستگاری کردن
 
: بايستي خواستگار با خود گل ببرد، ترجيحاً گل صورتي رنگ ( علامت حيات، لذت و زندگي) و از يك نوع و به تعداد فرد مثلاً 9 ، 11 يا 13 در منزل عروس خانم روي يك ميز كوچك گلدان با آب آماده بايد باشد.
2: قبل از رفتن به خواستگاري و با ايجاد كافي براي خواستگاري شونده به او و خانواده اش اطلاع مي دهيم.
3: هنگام خواستگاري فقط پدر و مادر و پسر با هم بروند ( يا جايگزين پدر و مادر و قيم پسر اينكار را در غياب والدين انجام مي دهند.)
4: خواستگاري حتماً‌بايد بعد از ظهر باشد ( 7-4 بعد از ظهر).
5: لباس سنگين و محترمانه بايد بر تن كرد. لباس آستين كوتاه، مدل هاي جلف و تركيب رنگ هاي كودكانه علامت نفص عقل پسر و خانواده اوست.
6: اتاق انتخاب شده از طرف خانواده دختر بايد كوچك و محدود باشد مثلاً 3*3 ( و مسافت راه رفتن تا حد امكان كوتاه شود.)
7: پدر و مادر يا جانشينان آنها حتماً بايد در منزل باشند و عدم شركت آنها علامت نوعي مقاومت است. حضور بچه ها كلاً ممنوع است.
8: هرگز نبايد از شيريني تر استفاده كرد و يك بشقاب كوچك شيريني خشك نقلي روي ميز يا محل پذيرايي قرار داده مي شود و يك ظرف ميوه قابل خوردن، به نحوي كه بدون آب ريزي، كثيف شدن سر و صورت باشد نظير نارنگي، كيوي، گيلاس، آلبالو، زردآلو و ... و نه ميوه هايي نظير انار، هندوانه، خربزه، پرتقال، گريپ فروت، آناناس، يك نوشيدني مناسب فصل و فرهنگ نظير چاي، قهوه، شير قهوه، نسكافه، آب ميوه مثل آب پرتقال يا شربت معمولي نيز بايد براي پذيرايي آماده باشد. دستمال براي تميز كردن سر و صورت و دست ها، سطل زباله، وسايل قابل دسترس، نزديك و جاي راحت براي شستن لازم است.
9: عروس خانم آينده بايد حتماً‌ براي دقايقي حضور پيدا كند و غيبت كامل او علامت بدي است.
10: حتي در جوامع غربي نيز در اين مراسم الكل سرو نمي شود. اساساً نوشيدني مسكر علامت تمدن و تعقل نمي باشد. در خانواده هايي كه الكل مي خورند (غير مسلمان) در اتاق جداگانه الكل سرو مي شود.
11: عروس و داماد در روز خواستگاري مضطرب و پرفشار هستند. توصيه مي شود قبل از مراسك تكنيك تن آرايي را به كار گيرند.
12: عروس و داماد بايد لباس گشاد و راحت بپوشند.
13: بسيار خوب است كه دختر خانم قبل از آمدن ميهمان ها براي پذيرايي كمي تمرين كند.
14: بهترين تكنيك اين است كه بعد از احوال پرسي خواستگار و خواستگاري شونده، چند لحظه سكوت سنگين پيش بيايد. و معمولاً مادر عروس خانم سكوت را مي شكند و مي گويند كه خيلي خوش آمديد.
15: آقاي داماد آينده و خانم عروس آينده بايستي خود را معرفي كنند.
16: خانواده داماد و خانواده عروس هر كدام جداگانه چند دقيقه اي در مورد خصويات فرزندان خود سخن مي گويند.
17: بعد از معرفي مي توان چيزي خورد بايد نوشيدني را آرام نوشيد،جرعه جرعه و نه يكباره.
18: در مراسم خواستگاري نبايد شيريني بزرگ خورده شود. ميوه هاي راحت الحلقوم بايد مورد استفاده قرار گيرد.
19: بعد از تمام شدن صحبت ها لحظاتي سكوت برقرار مي شود.
20: يك تا چهار هفته بعد مي توان فرصت داشت كه جواب را اعلام نمود يا تلفني خبر داد. خانواده عروس خانم تلفن مي زنند و مي گويند كه چه شده كه خبري نشده و مسئوليت را به گردن طرف مقابل مي اندازند.
21: در مرحله بعد بازديد صورت مي گيرد و خانواده عروس به ديدن خانواده داماد مي روند.
22: خواستگاري شونده بايد آرام و با طمأنينه راه برود و آرام صحبت كند و آرام چيز بخورد و تعجيلي نداشته باشد. عجله عروس و خانواده اش علامت علاقه به راحت شدن از وضع فعلي و صورت گرفتن ازدواج است و علامت بسيار بدي است و داماد سالم در همين جا مي تواند رابطه را قطع كند.
23:درجلسات دوم به بعدفقط بزرگترها حضوردارند ودخترخانم وآغاپسرحق شركت ندارندوفرست مي دهندكه تصميمات لازم گرفته شود.
24: قدري از صحبتها در مورد مهريه، جهيزيه، اعتقادات و مراسم و خواسته هاي متقابل مي باشد.
25: بعد از مراحل فوق مشاوره صورت مي گيرد بهتر است بعد از مراسم عقد باشد و عاقد به خانه بيايد.
26: در لحظات خواستگاري نبايد موزيك پخش شود و محيط بدون محرك باشد تزئينات زياد و موزيك و آرايش و پذيرايي و نيز علامت بعدي براي خانواده دختر است.
27: خانواده عروس و داماد بايد در تمام لحظات توسط خودي ها بررسي شوند تا ايرادات ظاهري لباس و چهره اي خود را برطرف كنند. مثلاً دم در منزل عروس خانم آقاي داماد توسط مادر كنترل مي شود كه مرتب و منظم باشد.
28:بايد دختر و پسر توسط والدينشان از نظر ظاهر، بيان، مكالمه و فرصت صحبت كنترل شوند. زيرا احتمال جذاب كردن رابطه از طرف هر دو نفر زياد است.
29: اولين ديدار و رابطه رسمي ماندني است. بايستي اولين ديدار را با توفيق و دقت بيشتري پشت سر گذاشت.
30: ميزبان ميهمان را در صدر مجلس مي نشاند و خود در پايين مجلس و بايد هر جا را ميزبان تعيين كرده ميهمان اطاعت كند.
31: در لحظات اول ملاقات داغ و سنگين مي شود و گاهي به اجبار سكوت ديده مي شود و به كرات تكرار ميشود و خانواده ميزبان هستند كه سكوت را مي شكنند. اصولاً زنها به دليل نياز به حرف زدن زودتر سكوت را مي شكنند.
32: در اساسي ترين مرحله iprs در خواستگاري خانواده داماد علت آمدن خود را توضيح داده و توجيح كنند.
33 : در موقع پذيرايي، عروس خانم آينده بايد به نكات زير توجه كند:
سيني نبايد زياد سنگين باشد و روپوش پلاستيكي مخصوص داشته باشد. فاصله محل سرو تا محل پذيرايي بايد خيلي كوتاه باشد. در بعضي موارد امكان ريزش چاي و نوشيدني وجود دارد بايد سيني را دو دستي گرفت. بايد اول به مادر داماد تعارف كرد و لبخندي برلب داشت و نه به شكلي كه از روي اجبار باشد دختر خانم قبلاً بايستي اين نوع لبخند را در مقابل آيينه امتحان كند. نبايد دختر خانم زياد بخندد و نبايد لبخند ژوكوند بزند. هر وقت دختر خانم احساس كرد كه تحت فشار خنده پرسر و صدايي است دهان را كاملاً باز كند حمله خنده تمام مي شود. هر سيني بايد حاوي شش نوشيدني باشد و نوشيدني بايد بدون صدا و به مقدار كم در دهان كشيده شود. مي توان از ني استفاده كرد. افراد فرصت دارند يك ليوان شربت را جرعه جرعه تا آخرين لحظات گفتگو بنوشند و قدري ته ليوان باقي بگذارند.
34: اساساً وسايل خوردن و نوشيدن، كمكي هستند براي مشغول شدن و كم كردن اضطراب و استرس و آرام شدن.
35: وقتي زنگ در مربوط به خواستگاران، خانواده عروس خانم با يك بار كوبيدن درب را باز نمي كنند زيرا علامت عجله و اشتياق و ترشيدن دختر آنها كمي باشد در ضربات دوم و سوم درب باز مي شود و اگر دركاملاً باز باشد( از قبل ) معني بسيار بدتري دارد. زياد معطل كردن آنها پشت در كار غلطي است.
36: اعضاي خانواده بايد آنها را راهنمايي كند و دم در حضور داشته باشند. اگر خانواده محترمي هستند و با فرهنگ بالا، بايد گل را داد به دختر خانم نيز گل را در گلدان آماده مي گذارد و سپس آن گلدان روي ميز مي آيد.
37: وقت جلسة اول خواستگاري محدود است از 45 دقيقه تا يك ساعت و كمتر و بيشتر از آن نتيجه بخش نمي باشد. همواره صحبت هاي مهم در فرصت نه خيلي كوتاه و نه زياد ارائه مي شود.
38: پاسخ خانواده ي عروس از طرف پدر و مادر مي باشد و مي گويند ما از اين ملاقات خوشحال هستيم. اميدواريم كه اين اتفاق بوقوع بپيوندد و اگر ازدواج انجام شد اثر مثبت باقي مي ماند. بعد نوبت عروس است كه خودش را معرفي كند و اسم خود را بگويد. سن و شغل و تحصيلات و موقعيت خود را بيان كند( بعد از معرفي آقا پسر) سپس به مدت كوتاهي سكوت معني داري حاكم مي شود. دراين زمان همة افراد مي توانند خود را تنظيم كنند.
39: در جلسه اول خواستگاري درباره ي عقد، مهريه، مسائل اقتصادي و مادي هيچ صحبتي نمي شود و بسيار خوب است كه محيط و صحنه شاد باشد.
40: در حالتي كه افراد در نهايت شادي هستند پذيرايي با شيريني بهترين كاري است كه علامت دو چيز است:
الف ـ پذيرايي از ميهمان ب ـ پذيرفتن خواستگار
41: اساساً خداحافظي زماني صورت مي گيرد كه بزرگتر ها در خواست كرده باشند و حالتي خوش بر ارتباط حاكم باشد. اگر ميهماني خيلي گرم باشد فوراً جلسه را خاتمه دهيد در غير اين صورت سنگيني و وقار از بين خواهد رفت.
42: بايد در انتظار ميزبان بود و اگر تا دو هفته خبر ندادند اشكالي ندارد و چه خوبست كه پاسخ مثبت يا منفي را بدهند. اگر جواب و پيام مثبت بود خيلي راحت مي توان راحت مي توان آن را اعلام كرد اگر پاسخ مثبت بود بايد ساعت ملاقات تعيين شود تا آنها براي ملاقات بيايند و اگر منفي بود نبايد بحث كرد و خداحافظي حتمي است. اگر چه دو يا سه بار سماجت كافي اشكالي ندارد. در زندگي نبايد به كسي آويزان شد زيرا در تمامي زندگي بعدي فرد سايه مي اندازد به خصوص خانم ها نبايد سماجت كنند. اگر همان فرد دوباره سراغ دخترت آمد به او بايد جواب منفي داد ولي نبايد غرور كسي در اين ميان شكسته شود. صحبت در مورد مهريه طبق ضوابط تمام دنيا مي باشد. چه خوب است كه زوجين و خانواده آنها مهريه را با مقايسه الگوي تمام زوجين مسلمان برا يازدواج يعني حضرت علي(ع) و حضرت زهرا(س) مقايسه كرده وتعيين نمايند.
43:مهريه هاي سنگين نشان عدم لحاظ اعتقادات و مسايل شرعي مي باشد در اديان ديگر مناسب اعتقاد و عرف آنها خواهد بود.
44: بعد از اين ديدارها كه نتايج مثبت داشته، ارتباط رسميت پيدا كرده و مدت طولاني از شش ماه تا يكسال نامزدي (محرميت) صورت مي گيرد. نامزدي به معني عقد نمي باشد. آقايان بايد اصول اخلاقي را در دوران نامزدي (محرميت) رعايت كرده و مسئله جنسي و عاطفي براي دختر بوجود نياورند و هميشه تا موقع اجازه رابطه جنسي به شخصيت و آقا باقي بمانند اگر نامزدي ( محرميت) بهم خورد بگويند كه چه مرد آقايي بود كه دختر سالمي را پس داد. اين رابطه بايد مطابق فرهنگ و اعتقادات باشد. بهترين روش اين است كه يكديگر را به تنهايي ملاقات كنند. البته در يك رابطه اخلاقي و بايد تعهدات اخلاقي رعايت شود. بعضي از مردان بسيار بد تربيت هستند مثلاً در دوران محرميت حريم انساني را مي شكنند. در ايران دختر خانم بايد مثل يك دختر خانم باقي بماند و اتفاق جنسي براي او بوقوع نپيوندد احترام به دختر خانم در دوران نامزدي احترام به خود مي باشد و بعداً كه ازدواج كرد احساس خوبي نسبت به مرد خود خواهد داشت . جشن نامزدي بايد خيلي خصوصي باشد زيرا ممكن است بعداً به هم بخورد و بايد خانواده در درجه اول دو طرف باشند(حدود20نفر) و هيچگاه نبايد تصور كرد كه اين حلقه نامزدي حلقه دائمي مي باشد. نبايد روي يك فرد خيلي زود سرمايه گذاري عاطفي داشت زيرا كه بايد بتوان بعد از شش ماه از او جدا شد. در پديده عشق چسبندگي مرضي رخ مي دهد كه زير شش ماه جدايي مرضي اتفاق خواهد افتاد.

تاري 10-17-2009 05:08 PM

مراحل يك ازدواج آبرومندانه در ايران
 
مراحل يك ازدواج آبرومندانه در ايران خودمون

اون دوستانی که دختر هستند فرض کنند با داشتن تمامی شرایط یعنی خوشگل بودن، تحصیل کرده بودن و داشتن بابای پولدار ، توی این وانفسای بی شوهری موفق می شن پسر محبوبشون را با انجام عملیات مختلف (که خود خانوما بهتر در جریان چند و چون کار هستند!) به دام بندازند و بکشونند به مجلس خواستگاری.

اون دوستانی هم که پسر هستند فرض کنند با داشتن تمامی شرایط یعنی کار خوب، خونه ،ماشین ، کارت پایان خدمت ، یک قلب عاشق و .... و بعد از شنیدن جملاتی نظیر: نخیر پسر جان تو هنوز خیلی بچه ای ، ببین بایرام جان اگر یه بار دیگه اسم این دختره رو بیاری شیرمو حلالت نمی کنم ببم جان!، پسرم مادرت راست میگه ، این کار خیلی خطرناکه ، من دختر خاله ت رو واست در نظر گرفتم و ... و پس از اینکه شما نیز جملات زیر را بیان کردید:

یا جیران یا هیچکی ،

اگه واسم این دختره رو خواستگاری نکنید خودمو میکشم،

بابا من می خوام خودم آینده مو بسازم ،

هیشکی منو دوست نداره ،

ببخشید آقا این مرگ موش ها چنده

و ...

موفق میشید مامان و باباتون رو به خواستگاری دختر مورد علاقه تون بکشونید.

یک ساعت پس از خواستگاری


در خانه دختر:


مادر دختر که به شدت خوشحاله و از اینکه برای دخترش یه خواستگار دهن پر کن و شاخ اومده توی پست خودش نمیگنجه ، منتظره تا فردا زنگ بزنه به مهسا و مینا و ژینا تا حسابی بهشون فخر بفروشه و به دخترش این جملات رو میگه:« وای دخترم خیلی خوشحالم که بالاخره یه مرد خوب گیرت اومد.الهی خوشبخت بشی!» و در ادامه میگه : « فردا باید زنگ بزنم به خاله مینا و خاله مهسا تا بهشون بگم برن لباس بخرند! »

دختر خانواده: «نه مامان هنوز که هیچی معلوم نیست!»

پدر خانواده که تا الان کلی داشت ذوق میکرد و یه لبخند حاکی از پیروزی گوشه لبش نقش بسته بوده با شنیدن این حرف دختر خانوم خنده روی لباش خشک میشه و می خواد که دخترشو بلا نسبت مثل یه کاغذ تیکه و پاره کنه .ولی به سرعت به خودش مسلط میشه و میگه: « بله خانوم.جیران درست میگه.باید اول تحقیق کنیم در باره این خانواده .تو هم نمی خواد بری همه شهر رو پر کنی که چی شده.بذار یه کم بگذره »



در خانه پسر:


مادر پسر در حالیکه توی دلش خیلی خوشحاله و کلی به خاطر بر و روی عروسش ذوق کرده ولی سعی میکنه قیافه سردی به خودش بگیره به پسرش میگه:« این دختره چی داشت آخه؟ دختر خاله ت ، سایه خیلی بهتر بود » و در ادامه توی دل خودش میگه :مرده شور این خواهرمو ببره با اون دختر فیس و افاده ایش!

شاه داماد قصه ما که خبر نداره در دل مادرش چی می گذره ، وقتی این حرف مادرش رو می شنوه در حالیکه به شدت عصبانی شده تمام عقده هایی که توی این مدت از دختر خاله اش یعنی سایه خانوم رو در دلش انباشته کرده یک دفعه بیرون میریزه و میگه:« آخه اون دختر افاده ای با اون دماغ عملی مزخرفش به درد زندگی مشترک نمی خوره و تازه آمارشو دارم و می دونم با چند تا پسر دوسته و چی کارا میکنه و ...» خلاصه یه سری از این حرف ها و دروغها که خود پسره هم نمیدونه از کجاش در میاره.

بابای خانواده هم که تا حالا نظاره گر بوده یک دفعه میاد وسط حرفشون و میگه: « خانم چیزی واسه خوردن نداریم؟!»




در دوران نامزدی:


در خانه دختر:


مادر دختر :« ببین دخترم تو متولد هزار و سیصد و شصت و دو هستی.که اگر در دو ضرب کنیم و به علاوه عدد جهارده بکنیم میشه ده هزار تا سکه! که چون من مامانتم و 46 سالمه باید ده هزار رو به علاوه 1460 بکنیم که میشه پونزده هزار تا و روندش که بکنیم سر راست میشه بیست هزار سکه ناقابل!یه وقت کوتاه نیای مامان ها! میگیم بیست هزار تا که به هیجده هزار تا راضی بشن!»

دختر در حالیکه به شدت نگران پریدن خواستگار ها و پشیمون شدنشونه میگه:« نه مامان.من اصلاً مهریه نمی خوام»

مادر دختر کهاز شنیدن این حرف نزدیک است منفجر شود در حالیکه به 14000 سکه مهریه دختر مینا و 15000 سکه دختر مهسا فکر میکنه می گوید « نخیر! من یه دختر که بیشتر ندارم که.یعنی من به عنوان یه مادر که تمام جوونیمو پای دخترم ریختم حق ندارم خوشبختی دخترمو ببینم ؟»

پدر خانواده هم در چنین مواقعی سعی می کنه اون دور و ور آفتابی نشه!


در خانه پسر


مادر پسر : « ببین پسرم تو جوونی ،خامی ،تجربه نداری.اگه گفتن صد تا سکه مهریه باشه یه وقت نگی باشه ها! داداش بزرگترت همش 5 سکه واسه زنش مهریه زد تو هم 5 سکه میزنی!»

پسر در حالیکه می خواد هم مامانشو ناراحت نکنه هم توجیحش کنه میگه:« آخه مامان جون داداش کمبوجیه دوازده سال پیش عروسی کرد.الان تورمه، گرونیه ، تازه یارانه ها رو هم دارند حذف میکنند .اگه بگیم 5 تا سکه مهر میدیم که جا میزنند و دخترشون رو بمون نمی دند! بابا تو یه چیزی بهش بگو»

مادر پسر :« ای بابا تو چقدر ساده ای بایرام! الان پسر خوب و درست و حسابی پیدا نمیشه.از خداشون هم باشه که دخترشون رو بدند به پسر من.همون 5 تا سکه!»

پدر خانواده هم در چنین مواردی با گفتن جمله« مامانت راست میگه پسرم » سعی میکنه غائله رو ختم به خیر کنه.


پس از این جدال و کشمکشی سخت بین دو خانواده آغاز میشه و عروس و داماد که شخصیت های اصلی داستان هستند مثل هویج و سیب زمینی تنها شاهد بکش بکش و جنگ خونین پدر و مادر هاشون هستند! در نهایت دو تیم بر سر تاریخ تولد عروس خانوم به عنوان تعداد سکه های مهریه به توافق میرسند!






مراسم عقد


خانه دختر


بر اساس توافقی که بین خانواده ها گرفته می شه برگزاری مراسم عقد به عهده خانواده عروس و برگزار مراسم عروسی به عهده خانواده داماد می باشد.

مادر دختر که عقد دختر مینا و دختر مهسا یادشه تمام تلاششو میکنه تا عقد دخترش تک باشه و حسابی پوز مهسا و مینا رو بزنه.

مادر دختر:« دخترم امروز هر کاری داری عقب بنداز چون قراره بریم پیش مادام ژودا تا یه لباس خوشگل واسه عقدت بدوزه»

دختر میدونه چندرغاز حقوق کارمندی باباش نمیتونه از پس خرید یه لباس 3 میلیون تومنی مادام ژودا بربیاد ولی از طرفی هم خودش بدش نمیاد جلوی شبنم و تبسم (دوستای دوران دانشگاهش) حسابی پز مراسم عقدش رو بده و چشاشون کور بشه برای همین با لحنی که مامانش پشیمون نشه میگه: « وای مامان چرا آخه اینقدر خودتو تو زحمت میندازی و خرج میکنی.من لباس عقد خودتو که مامان بزرگ واست دوخت رو هم میتونستم بپوشم.» و بعدش زورتمه کنان میره به سمت مامانش و بوسش میکنه و میگه:«تو بهترین مامان دنیایی!»

فقط یه نفر این وسط دهنش صاف میشه و جرئت اعتراض هم نداره و اون هم قاسم آقا پدر بدبخت عروسه!


خانه پسر


اوضاع عادیه و خانواده داماد همه سرشون به کار خودشون گرمه و مشغول خریدن لباس مراسم هستند.




مراسم عروسی


پدر داماد که در مرحله قبل فشار وارد آمده بر پدر عروس رو مشاهده کرد در این قسمت ابتدا دو هفته قبل از عروسی خانواده عروس دعوت می کنه خونشون و میگه: « به سلامتی و میمنت هدف ما رسیدن این دو تا جوون به هم بود که محقق شد. خود این دو تا هم الان بیشتر به فکر این هستند که هر چی زودتر برن سر خونه و زندگیشون.منم فکر کنم نیازی نباشه الکی بریز و بپاش بکنیم و یه عروسی آنچنانی بگیریم که 4 روز بعدش هم همه مهمونا فراموش میکنند.یه مراسم ساده میگیریم و فامیل های نزدیک رو دعوت میکنیم و اینشالله پولی رو که می خوایم خرج عروسی کنیم توی زندگی به این دو تا جوون کمک می کنیم .نظر شما چیه قاسم خان؟»

پدر عروس هم که همه جوره خلع سلاح شده میگه:«بله خوب منم باهاتون موافقم»و زیر چشمی مادر عروس رو نگاه میکنه که سوزن که هیچی میخ هم بزنی خونش در نمیاد!


خلاصه در نهایت هم مراسم عروسی برگزار میشه و عروس و دامادی که در هیچ کدوم از مراحل قبل از ازدواج تصمیم گیرنده نبودند به میمنت و خوشی میرن سر خونه و زندگیشون

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

بیست و پنج سال بعد:


ــــ بابا بایرام .مامان جیران من زن میخوام!

ــــ چی؟غلط کردی .تو هنوز بچه ای.تازه زنتم خودم انتخاب میکنم.من از وقتی کوچیک بودی با آبجی شهینم سر تو و شیلا قرار مدار گذاشتیم!

ــــ مامانت راست میگه پسرم!

تاري 10-27-2009 08:35 AM

نحوه خواستگاري .... ( قابل توجه اونايي كه بله ميخوان بگيرن )....
 
نحوه خواستگاري .... ( قابل توجه اونايي كه بله ميخوان بگيرن )....
http://www.birtak.com/img/khastgari.jpg
: بايستي خواستگار با خود گل ببرد، ترجيحاً گل صورتي رنگ ( علامت حيات، لذت و زندگي) و از يك نوع و به تعداد فرد
مثلاً 9 ، 11 يا 13 در منزل عروس خانم روي يك ميز كوچك گلدان با آب آماده بايد باشد
.
2: قبل از رفتن به خواستگاري و با ايجاد كافي براي خواستگاري شونده به او و خانواده اش اطلاع مي دهيم.
3: هنگام خواستگاري فقط پدر و مادر و پسر با هم بروند ( يا جايگزين پدر و مادر و قيم پسر اينكار را در غياب والدين انجام مي دهند.)
4: خواستگاري حتماً‌بايد بعد از ظهر باشد ( 7-4 بعد از ظهر).
5: لباس سنگين و محترمانه بايد بر تن كرد. لباس آستين كوتاه، مدل هاي جلف و تركيب رنگ هاي كودكانه علامت نفص عقل پسر و خانواده اوست.6
6: اتاق انتخاب شده از طرف خانواده دختر بايد كوچك و محدود باشد مثلاً 3*3 ( و مسافت راه رفتن تا حد امكان كوتاه شود.)

7: پدر و مادر يا جانشينان آنها حتماً بايد در منزل باشند و عدم شركت آنها علامت نوعي مقاومت است. حضور بچه ها كلاً ممنوع است
.
8: هرگز نبايد از شيريني تر استفاده كرد و يك بشقاب كوچك شيريني خشك نقلي روي ميز يا محل پذيرايي قرار داده مي شود و يك ظرف ميوه قابل خوردن، به نحوي كه بدون آب ريزي، كثيف شدن سر و صورت باشد نظير نارنگي، كيوي، گيلاس، آلبالو، زردآلو و ... و نه ميوه هايي نظير انار، هندوانه، خربزه، پرتقال، گريپ فروت، آناناس، يك نوشيدني مناسب فصل و فرهنگ نظير چاي، قهوه، شير قهوه، نسكافه، آب ميوه مثل آب پرتقال يا شربت معمولي نيز بايد براي پذيرايي آماده باشد. دستمال براي تميز كردن سر و صورت و دست ها، سطل زباله، وسايل قابل دسترس، نزديك و جاي راحت براي شستن لازم است
.
9: عروس خانم آينده بايد حتماً‌ براي دقايقي حضور پيدا كند و غيبت كامل او علامت بدي است
.
10: حتي در جوامع غربي نيز در اين مراسم الكل سرو نمي شود. اساساً نوشيدني مسكر علامت تمدن و تعقل نمي باشد. در خانواده هايي كه الكل مي خورند (غير مسلمان) در اتاق جداگانه الكل سرو مي شود
.
11: عروس و داماد در روز خواستگاري مضطرب و پرفشار هستند. توصيه مي شود قبل از مراسك تكنيك تن آرايي را به كار گيرند
.
12: عروس و داماد بايد لباس گشاد و راحت بپوشند
.
13: بسيار خوب است كه دختر خانم قبل از آمدن ميهمان ها براي پذيرايي كمي تمرين كند
.
14: بهترين تكنيك اين است كه بعد از احوال پرسي خواستگار و خواستگاري شونده، چند لحظه سكوت سنگين پيش بيايد. و معمولاً مادر عروس خانم سكوت را مي شكند و مي گويند كه خيلي خوش آمديد
.
15: آقاي داماد آينده و خانم عروس آينده بايستي خود را معرفي كنند
.
16: خانواده داماد و خانواده عروس هر كدام جداگانه چند دقيقه اي در مورد خصويات فرزندان خود سخن مي گويند
.
17: بعد از معرفي مي توان چيزي خورد بايد نوشيدني را آرام نوشيد،جرعه جرعه و نه يكباره
.
18: در مراسم خواستگاري نبايد شيريني بزرگ خورده شود. ميوه هاي راحت الحلقوم بايد مورد استفاده قرار گيرد
.
19: بعد از تمام شدن صحبت ها لحظاتي سكوت برقرار مي شود
.
20: يك تا چهار هفته بعد مي توان فرصت داشت كه جواب را اعلام نمود يا تلفني خبر داد. خانواده عروس خانم تلفن مي زنند و مي گويند كه چه شده كه خبري نشده و مسئوليت را به گردن طرف مقابل مي اندازند
.
21: در مرحله بعد بازديد صورت مي گيرد و خانواده عروس به ديدن خانواده داماد مي روند.
22: خواستگاري شونده بايد آرام و با طمأنينه راه برود و آرام صحبت كند و آرام چيز بخورد و تعجيلي نداشته باشد. عجله عروس و خانواده اش علامت علاقه به راحت شدن از وضع فعلي و صورت گرفتن ازدواج است و علامت بسيار بدي است و داماد سالم در همين جا مي تواند رابطه را قطع كند.
23:درجلسات دوم به بعدفقط بزرگترها حضوردارند ودخترخانم وآغاپسرحق شركت ندارندوفرست مي دهندكه تصميمات لازم گرفته شود
24: قدري از صحبتها در مورد مهريه، جهيزيه، اعتقادات و مراسم و خواسته هاي متقابل مي باشد
.
25: بعد از مراحل فوق مشاوره صورت مي گيرد بهتر است بعد از مراسم عقد باشد و عاقد به خانه بيايد
.
26: در لحظات خواستگاري نبايد موزيك پخش شود و محيط بدون محرك باشد تزئينات زياد و موزيك و آرايش و پذيرايي و نيز علامت بعدي براي خانواده دختر است
.
27: خانواده عروس و داماد بايد در تمام لحظات توسط خودي ها بررسي شوند تا ايرادات ظاهري لباس و چهره اي خود را برطرف كنند. مثلاً دم در منزل عروس خانم آقاي داماد توسط مادر كنترل مي شود كه مرتب و منظم باشد
.
28:بايد دختر و پسر توسط والدينشان از نظر ظاهر، بيان، مكالمه و فرصت صحبت كنترل شوند. زيرا احتمال جذاب كردن رابطه از طرف هر دو نفر زياد است
.
29: اولين ديدار و رابطه رسمي ماندني است. بايستي اولين ديدار را با توفيق و دقت بيشتري پشت سر گذاشت
.
30: ميزبان ميهمان را در صدر مجلس مي نشاند و خود در پايين مجلس و بايد هر جا را ميزبان تعيين كرده ميهمان اطاعت كند
.
31: در لحظات اول ملاقات داغ و سنگين مي شود و گاهي به اجبار سكوت ديده مي شود و به كرات تكرار ميشود و خانواده ميزبان هستند كه سكوت را مي شكنند. اصولاً زنها به دليل نياز به حرف زدن زودتر سكوت را مي شكنند
.
32: در اساسي ترين مرحله iprs در خواستگاري خانواده داماد علت آمدن خود را توضيح داده و توجيح كنند
.
33 : در موقع پذيرايي، عروس خانم آينده بايد به نكات زير توجه كند:

سيني نبايد زياد سنگين باشد و روپوش پلاستيكي مخصوص داشته باشد. فاصله محل سرو تا محل پذيرايي بايد خيلي كوتاه باشد. در بعضي موارد امكان ريزش چاي و نوشيدني وجود دارد بايد سيني را دو دستي گرفت. بايد اول به مادر داماد تعارف كرد و لبخندي برلب داشت و نه به شكلي كه از روي اجبار باشد دختر خانم قبلاً بايستي اين نوع لبخند را در مقابل آيينه امتحان كند. نبايد دختر خانم زياد بخندد و نبايد لبخند ژوكوند بزند. هر وقت دختر خانم احساس كرد كه تحت فشار خنده پرسر و صدايي است دهان را كاملاً باز كند حمله خنده تمام مي شود. هر سيني بايد حاوي شش نوشيدني باشد و نوشيدني بايد بدون صدا و به مقدار كم در دهان كشيده شود. مي توان از ني استفاده كرد. افراد فرصت دارند يك ليوان شربت را جرعه جرعه تا آخرين لحظات گفتگو بنوشند و قدري ته ليوان باقي بگذارند
.
34: اساساً وسايل خوردن و نوشيدن، كمكي هستند براي مشغول شدن و كم كردن اضطراب و استرس و آرام شدن
.
35: وقتي زنگ در مربوط به خواستگاران، خانواده عروس خانم با يك بار كوبيدن درب را باز نمي كنند زيرا علامت عجله و اشتياق و ترشيدن دختر آنها كمي باشد در ضربات دوم و سوم درب باز مي شود و اگر دركاملاً باز باشد( از قبل ) معني بسيار بدتري دارد. زياد معطل كردن آنها پشت در كار غلطي است
.
36: اعضاي خانواده بايد آنها را راهنمايي كند و دم در حضور داشته باشند. اگر خانواده محترمي هستند و با فرهنگ بالا، بايد گل را داد به دختر خانم نيز گل را در گلدان آماده مي گذارد و سپس آن گلدان روي ميز مي آيد
.
37: وقت جلسة اول خواستگاري محدود است از 45 دقيقه تا يك ساعت و كمتر و بيشتر از آن نتيجه بخش نمي باشد. همواره صحبت هاي مهم در فرصت نه خيلي كوتاه و نه زياد ارائه مي شود
.
38: پاسخ خانواده ي عروس از طرف پدر و مادر مي باشد و مي گويند ما از اين ملاقات خوشحال هستيم. اميدواريم كه اين اتفاق بوقوع بپيوندد و اگر ازدواج انجام شد اثر مثبت باقي مي ماند. بعد نوبت عروس است كه خودش را معرفي كند و اسم خود را بگويد. سن و شغل و تحصيلات و موقعيت خود را بيان كند( بعد از معرفي آقا پسر) سپس به مدت كوتاهي سكوت معني داري حاكم مي شود. دراين زمان همة افراد مي توانند خود را تنظيم كنند
.
39: در جلسه اول خواستگاري درباره ي عقد، مهريه، مسائل اقتصادي و مادي هيچ صحبتي نمي شود و بسيار خوب است كه محيط و صحنه شاد باشد
.
40: در حالتي كه افراد در نهايت شادي هستند پذيرايي با شيريني بهترين كاري است كه علامت دو چيز است:

الف ـ پذيرايي از ميهمان ب ـ پذيرفتن خواستگار
41: اساساً خداحافظي زماني صورت مي گيرد كه بزرگتر ها در خواست كرده باشند و حالتي خوش بر ارتباط حاكم باشد. اگر ميهماني خيلي گرم باشد فوراً جلسه را خاتمه دهيد در غير اين صورت سنگيني و وقار از بين خواهد رفت
.
42: بايد در انتظار ميزبان بود و اگر تا دو هفته خبر ندادند اشكالي ندارد و چه خوبست كه پاسخ مثبت يا منفي را بدهند. اگر جواب و پيام مثبت بود خيلي راحت مي توان راحت مي توان آن را اعلام كرد اگر پاسخ مثبت بود بايد ساعت ملاقات تعيين شود تا آنها براي ملاقات بيايند و اگر منفي بود نبايد بحث كرد و خداحافظي حتمي است. اگر چه دو يا سه بار سماجت كافي اشكالي ندارد. در زندگي نبايد به كسي آويزان شد زيرا در تمامي زندگي بعدي فرد سايه مي اندازد به خصوص خانم ها نبايد سماجت كنند. اگر همان فرد دوباره سراغ دخترت آمد به او بايد جواب منفي داد ولي نبايد غرور كسي در اين ميان شكسته شود. صحبت در مورد مهريه طبق ضوابط تمام دنيا مي باشد. چه خوب است كه زوجين و خانواده آنها مهريه را با مقايسه الگوي تمام زوجين مسلمان برا يازدواج يعني حضرت علي(ع) و حضرت زهرا(س) مقايسه كرده وتعيين نمايند
.
43:مهريه هاي سنگين نشان عدم لحاظ اعتقادات و مسايل شرعي مي باشد در اديان ديگر مناسب اعتقاد و عرف آنها خواهد بود
.
44: بعد از اين ديدارها كه نتايج مثبت داشته، ارتباط رسميت پيدا كرده و مدت طولاني از شش ماه تا يكسال نامزدي (محرميت) صورت مي گيرد. نامزدي به معني عقد نمي باشد. آقايان بايد اصول اخلاقي را در دوران نامزدي (محرميت) رعايت كرده و مسئله جنسي و عاطفي براي دختر بوجود نياورند و هميشه تا موقع اجازه رابطه جنسي به شخصيت و آقا باقي بمانند اگر نامزدي ( محرميت) بهم خورد بگويند كه چه مرد آقايي بود كه دختر سالمي را پس داد. اين رابطه بايد مطابق فرهنگ و اعتقادات باشد. بهترين روش اين است كه يكديگر را به تنهايي ملاقات كنند. البته در يك رابطه اخلاقي و بايد تعهدات اخلاقي رعايت شود. بعضي از مردان بسيار بد تربيت هستند مثلاً در دوران محرميت حريم انساني را مي شكنند. در ايران دختر خانم بايد مثل يك دختر خانم باقي بماند و اتفاق جنسي براي او بوقوع نپيوندد احترام به دختر خانم در دوران نامزدي احترام به خود مي باشد و بعداً كه ازدواج كرد احساس خوبي نسبت به مرد خود خواهد داشت . جشن نامزدي بايد خيلي خصوصي باشد زيرا ممكن است بعداً به هم بخورد و بايد خانواده در درجه اول دو طرف باشند(حدود20نفر) و هيچگاه نبايد تصور كرد كه اين حلقه نامزدي حلقه دائمي مي باشد. نبايد روي يك فرد خيلي زود سرمايه گذاري عاطفي داشت زيرا كه بايد بتوان بعد از شش ماه از او جدا شد. در پديده عشق چسبندگي مرضي رخ مي دهد كه زير شش ماه جدايي مرضي اتفاق خواهد افتاد.برگرفته از کتاب هديه به زوجهاي جوان ....

hamed95 10-27-2009 01:26 PM

ازدواج، انتخاب یکی از مسیرهای سرنوشت
 
وقتی که صحبت از ازدواج و انتخاب همسر می شود ناخودآگاه احساس می کنم که مرحله سخت و خسته کننده ای در پیش است. شاید دلیل این که آن را سخت و دشوار می دانم این است که نیاموخته ام چگونه همسر ایده آل خودم را انتخاب کنم، شاید به وقایای زندگی آشنا نیستم و شاید به قول بزرگترها سرد و گرم زندگی را نچشیدم.
اما، با آن که از مزایای ازدواج مطلعم و به آرامش نسبی و شگفتی های روحانی و احساسی آن اعتقاد دارم، تصور می کنم، ازدواج، انتخاب یکی از شاه راه های سرنوشت است و انتخاب نابه جا و اشتباه در این زمینه نتایج بد و ناگواری بر جای خواهد گذاشت. بنابراین برای رسیدن به انتخاب درست و ایده آل، هوشیاری و آگاهی و چشم انداز مدبرانه ای لازم است تا بتوانم تمام اثرات مثبت و منفی زندگی با همسر مورد نظرم را در جوانب مختلف و زمان های متفاوت بررسی نمایم.
به نظر من پیوند زناشویی به معنی سهیم شدن فرد دیگری از جنس مخالف با گذران زندگی ام است که تحت تاثیر حضور او تمام برنامه ها و اهداف شخصی و عمومی من، تصمیم های بزرگ و کوچک زندگی ام، روابط خانوادگی و عمومی ام، موقعیت های تحصیلی و شغلی و اجتماعی و موفقیت ها و پیشرفت هایم متحول خواهد شد.
اگر بخواهم به درستی زندگی کنم و آداب زندگی زناشویی را به جا آورم و به قوانین تعریف نشده! اما قابل انتظار احترام بگذارم، ناگزیرم که نظر، عقیده و باورهای همسرم را در اتخاذ تصمیماتم شریک نمایم و هم پای خواسته و توان او حرکت نمایم و هنگام درماندگی به احترام او بمانم تا مشکلش رفع شود و هنگام پیشرفت و موفقیت خود را به او برسانم تا از وجود من آزرده نشود و احساس شرم نکند.
همین تصورات و نوع نگاه من است که موجب می شود تا رفتار و اعمال، سطح اجتماعی، شغلی و تحصیلی و خانوادگی طرف مقابل و چگونگی تصورات و نوع خواسته ها و توقعاتش از زندگی زناشویی و نحوه تربیت خانوادگی و اجتماعی او، برای من مهم باشد زیرا زندگی و آینده من را تحت تاثیر قرار می دهد!
به همین دلیل است که وقتی صحبت از ازدواج می شود احساس ناخوشایندی به من دست می دهد زیرا هنگامی که به توقعات اطرافیان و جنس مخالف در دنیای امروز فکر می کنم، این گونه تصور می کنم که معیارهای اولیه طرف مقابل من در موضوعاتی معنا شده است که متاسفانه با معیارهایی من تفاوت عمده ای دارد. نمی دانم افکار من رویایی است یا توقعات طرف مقابل سطحی نگر؟! اما این را می دانم که من همیشه باطن را می بینم و ظاهر را بر حسب آن معنا می کنم، خواه آن ظواهر زیبایی باشد، خواه ثروت و خواه مقام یا تحصیلات!
معیار دختران و پسرهای جوان و خانواده های آن ها معمولا بعد از نجابت و پایبندی به مذاهب، سطح تحصیلی و شغلی و مالی آن ها است و به ظاهر و زیبایی هم توجه خاصی می شود. معمولا این شرایط در اغلب موارد برای یک وصلت توام با رضایت دختر و پسر و اطرافیان کفایت می کند. شاید دلیل آن هم این باشد که فرصت و زمانی که برای انتخاب و شناخت طرف مقابل از سوی خانواده ها(مخصوصا خانواده دختر) گرفته می شود بیشتر از این بضاعت نمی کند یا این که مسایل دیگر کم ارزش هستند و به امید هماهنگی و تفاهم درگذشت زمان، نادیده گرفته می شوند.
اما آن چه را من معیار ازدواج می دانم این است که رفتار و طرز فکر طرف مقابل شبیه من باشد. عقاید و باورهای او با خواسته های من مغایرت نداشته باشد. او و خانواده اش از سطح بالای شعور و درک اجتماعی برخوردار باشند و ریشه خانوادگی شان با اصالت، فرهنگشان متمدن باشد. والدین او به عنوان مشاورهای اصلی همسرم، از تجربه و درایت کافی و مناسب برای یک زندگی خوب و ایده آل برخوردار باشند و تربیت خانوادگی و اجتماعی آن ها در موضوعات مختلف زندگی متعادل و منطقی باشد. دوستان و افرادی که با آن ها ارتباط نزدیک دارد در شان خودش باشند. در رفتار همسرم تعادل و هماهنگی حفظ شود و موقعیت و شرایط مختلف زندگی را به درستی درک کند. آداب و معاشرت اجتماعی و ارتباط جمعی قوی و جذابی داشته باشد. افکار و برنامه هایش واقعی، دست یافتنی و در مرحله اجرا باشند. فکر اقتصادی داشته باشد و در زمینه های متنوع فعالیت کند و سخاوتمند باشد. روحیه شاد و نگاه مثبت داشته باشد و در ارتباط با دیگران کم تر به معایب آن ها توجه کند. برای شرف و آبروی خود و خانواده ارزش قایل باشد و برای حفظ آن تلاش کند. عصبانی نشود و هنگام جرو بحث توهین و دشنام نگوید. با ادب و متین باشد و شرم و حیا را رعایت کند. مشتاق آرامش و محبت در زندگی باشد و میزان علاقه و محبت خود را در رابطه با من به زبان بیاورد و در رفتارش نمایان سازد. صادق، منصف با عدالت و خیرخواه باشد و به عقاید و باورهای دیگران احترام بگذارد و آن ها را مقدم بشمارد. خود او خانواده اش انسانیت داشته باشند و شرافتمند باشند. با یکدیگر با احترام صحبت کنند و برای هم ارزش قایل باشند. قدرشناس باشند و حد توقعات خود را بدانند.

مهم این نیست که سطح تحصیلی وشغلی و مالی ایده آلی داشته باشد، مهم این است که توانایی، لیاقت و ظرفیت رسیدن به این موقعیت ها را داشته باشد و در جهت رسیدن به آن ها صادقانه تلاش کند.
شخصیت و نحوه گفتار، کردار و افکار او برای من از زیبایی ظاهری اش مهم تر است و این که انعطاف داشته باشد و انتقاد پذیر باشد تا بتواند شرایط سخت و دشوار زندگی را تحمل کند و مشکلات را با ملایمت حل نماید.
همین مسایل است که از بروز اختلاف های عمیق و حوادث ناگوار جلوگیری می کند و موجب می شود تا فرد بعد از ازدواج راهش عوض نشود و عقاید و باورهایش به بیراهه نروند. در اداره زندگی و تربیت فرزندان و هدایت خانواده به مشکل نخورد یا همسرش به راهی نرود که در شان او و خانواده اش نباشد. اختلاف های خانوادگی و قهر و قطع رابطه ها کم تر می شود. موفقیت های دو نفره بیشتر و تکروی ها کم تر می گردد. اختلاف های عقیدتی، فرهنگی و نگرشی دیگر وجود نخواهد داشت و همه آن ها به گونه ای زندگی می کنند که مشتاق آن هستند.
عشق واقعی ثروت و مقام و موقعیت نمی شناسد، عشق واقعی آن است که بر اساس معیارهای واقعی و منطقی ازدواج شکل بگیرد و به علاقه تبدیل شود تا پایدار بماند. اگر کسی عاشق صداقت همسرش باشد دوام عشقش بیشتر است تا به خاطر موقعیت مالی و مقام او به وی ابراز علاقه کند.
درست است که معیارهای ازدواج من رویایی است و همه آن ها در وجود یک نفر جمع نمی شوند و یا اگر باشد احتمال دارد خصوصیات من را نپذیرد اما این مهم نیست، مهم این است که من بتوانم قبل از ازدواج (مراسم عقد و عروسی) سر فرصت و با دقت کامل این اولویت ها را در شخصیت طرف مقابلم و خانواده اش جستجو کنم و برای رسیدن به آن ها هوشیار باشم و با معیارها و خصوصیات ظاهری عوضشان نکنم.
این کار با دقت در خصوصیات طرف مقابل تا حدود زیادی قابل تشخیص خواهد بود و هرچه ارتباط در دوران آشنایی در شرایط و موقعیت های مختلف بیشتر باشد، شناخت بیشتری بدست خواهد آمد.
مسایل مربوط به ازدواج را نمی توان در یک مقاله چند صفحه ای خلاصه کرد و برای گفتن تمام جوانب آن نیاز به نگارش کتب متعددی است، اما این گونه مطالب و مقاله های مشابه موجب می شود تا در مورد این موضوع مهم بیشتر بیاندیشیم و با دقت بیشتری تصمیم بگیریم .

تاري 11-02-2009 11:12 AM

تفاوت زندگي مشترك با دوستي هاي عاشقانه
 
در دنیای دوستی همه روابط، عاشقانه و بی عیب و ایراد است اما در زندگی مشترک این عشق ها کم رنگ شده و عیب ها خود را نمایان می‌سازند.

بسیاری از جوانان تصور می‌کنند که زندگی مشترک و شرایط به وجود آمده در زمان ازدواج مانند شرایطی است که در زمان دوستی یا نامزدی بین دو طرف حاکم بوده است و مقایسه بین این دو شرایط برای تعدادی از زوج ها باعث شده تا بدبینی خاصی نسبت به زندگی مشترک داشته باشند. در حالی که دنیای دوستی و نامزدی دنیای بسیار متقاوتی از زندگی مشترک می‌باشد.

دنیای دوستی دنیای رویاها و ایده آل هاست در حالی که زندگی مشترک دنیایی کاملا حقیقی و ملموس است. دنیایی که در آن خوبی ها و بدی ها در کنار یکدیگر است و تنها می‌توان با تلاش و کوشش و صبوری دنیای ایده آلی ساخت. دنیای دوستی سراسر شیرینی، امید و شرایط مطلوب است. اینجا مرد مورد علاقه ات کاملا در اختیار توست. برای با تو بودن به اندازه کافی فرصت دارد تنها به تو می‌اندیشد و به همه خواسته هایت تن در می‌دهد. زن مورد علاقه ات به همان گونه است که تو می‌خواهی، تنها به فکر توست و برای رضایت و خوشنودیت تلاش می‌کند.

در زمان دوستی از گذشته خود به راحتی صحبت می‌کردی، از همه خواسته هایت بی پرده سخن به میان می‌آوردی و احساس می‌کردی که گذشته و حالت از خودت می‌باشد و آزاد هستی تا در انتخاب خود تجدید نظر کنی. همه چیز را عاشقانه می‌نگریستی و از کمی ها و کاستی ها به راحتی می‌گذشتی چون باور داشتی که باید این زندگی رویایی را شیرین نگاه داشت و برای شیرین بودن آن باید از عیب ها گذشت. اما همین که وارد زندگی مشترک می‌شوی شرایط کاملا تغییر می‌کند. اینجا دیگر صحبت از تحمل کردن است. اینجا صحبت از یک عمر زندگی است. اینجا خوبی و بدی، شیرینی و تلخی و زشتی ها و قشنگی ها در کنار همدیگر است. در دنیای دوستی محبوب تو خود را به شکلی ایده ال به تو ارایه می‌کرد اما در زندگی مشترک تو باید از او یاری ایده آل بسازی.

دنیای دوستی دنیای نیاز های عاطفی، و نیازهای غریضی است. در این دنیا برای رسیدن به خواسته هایت باید محبوب و مطلوب دوستدار خود باشی. اینجا رفع نیازهایت در ردیف اول اولویت های زندگیت می‌باشد بنابراین خود را برای برآورده شدن نیاز های عاطفی یا دیگر نیاز های غریضی خود آماده می‌کنی. اما در زندگی مشترک با برآورده شدن این نیازها، مسائل دیگری در اولویت زندگی قرار می‌گیرند. و مردان بر اساس ساختار مغزی و نوع وظیفه ای که در طول تاریخ آفرینش بر عهده آنها گذاشته شده کار و موفقیت های اجتماعی خود را در راس همه امور قرار می‌دهند. اما زنان ایده آل ترین شرایط زندگی برای آنها زمانی بود که مرد مورد علاقه شان تنها به آنها فکر می‌کرد و هیچ چیز جز زن محبوب شان در اولویت کار آنان نبود.

اما با ادامه زندگی و هویدا شدن نیاز های اساسی دیگر مرد، زنان از رابطه معشوقانه خود سر خورده شده و تصور می‌کنند که: محبت و عشق مرد مورد علاقه آنها کم رنگ شده است. بنابراین نسبت به همه روابط مشترک حساس شده که این حساسیت تصور سلطه طلبی و زیاده خواهی زنان را در افکار مردان پرورش می‌دهد و این مسئله خود باعث می‌شود تا در برابر نیاز عاطفی و احساسی زنان واکنش های منفی از خود بروز دهند. اینجا یک رابطه ساده و عاطفی تبدیل به رابطه ای پیچیده و پر از شک و ظن می‌شود که حل آنها تنها به دست روانکاوان متبحر انجام می‌پذیرد. بزرگترین اشتباه زنان در این مرحله از زندگی این است که به حساسیت های خود دامن بزنند یا بین خود و محبوبشان فاصله ایجاد کنند یا تصور کنند که اگر با مردی دیگر ازدواج می‌کردند عشق آنها همیشه پررنگ و ثابت بود.

در حالی که همه مردان برای آشنا شدن به روحیات زنان و تطبیق دادن روحیات خود با زنان مورد علاقه شان نیاز به کسب مهارت عشق ورزی دارند که این وظیفه اصلی هر زنی است که مرد مورد علاقه خود را در مهارت بیان احساسات درونی و عشق ورزی متبحر کند. او باید خود را به مرد مورد علاقه خود نزدیک تر کرده و به او بفهمانند که من یک زنم. من کانون عشق و عاطفه هستم. من دوست دارم وقتی با من زیر یک سقف هستی دنیای مردانه خود را فراموش کنی و چون من تو هم به یک کانون عشق و محبت تبدیل شوی. همچون زمانی که آرزوی با هم بودن را در سر می‌پروراندیم. محبت تو برای من تنها زمانی که نیاز جنسی داری برایم کافی نیست بلکه من باید دایم و پیوسته از تو انرژی محبت و عشق بگیرم تا بتوانم شاداب و با طراوت زندگی کنم.

زنان تصور نکنند که تنها با بیان یک بار این جملات وظیفه آموزش مرد مورد علاقه خود را به پایان رسانده اند. بلکه این کار نیازمند پشتکار و به کار گرفتن فنون و جذابیت های زنانه است. چون مردان وظیفه مهارت عشق ورزی و بیان احساسات خود را فراموش می‌کنند. چون این وظیفه اصلی آنها نیست و نیمکره مغز آنان که وظایف غیر احساسی و عاطفی را به عهده دارد بزرگتر از نیمکره مغزی است که وظیفه عاطفی و احساسی را به عهده دارد. در ضمن مردان موجودات تنوع طلبی هستند که اگر آنان را رها کنید زنی دیگر را همچون شما اسیر نیازهای عاطفی و جنسی خود می‌کنند.

در دنیای دوستی همه روابط عاشقانه و بی عیب و ایراد است اما در زندگی مشترک این عشق ها کم رنگ شده و عیب ها خود را نمایان می‌سازند. در این نوع زندگی باید از خرد و اندیشه کمک گرفت و به خود و محبوبمان بفهمانیم که هر انسانی دارای معایب و محاسنی است و پیدا کردن فردی که فقط خوبی در او باشد محال است همانطور که خودم یا شما دارای نقاط ضعف و عیب هایی هستیم.
................
ویرایش شد
رزیتا

SonBol 11-04-2009 10:45 AM

پرسشهاي قبل از عقد و عروسى
 

زوج‏هاى جوان قبل از مراسم عقد و عروسى بايد درباره چه گفت و گو كنند؟ چه پرسش هايى را مناسب‏تر مى‏بينيد؟
.: پاسخ:
موضوعات قابل طرح در گفت و گوى قبل از مراسم عقد مختلف است زيرا افراد عقيده‏ها، آرمان‏ها، هدف‏ها و خواسته‏هاى گوناگون دارند. البته بعضى از مسائل و موضوعات عمومى است و ضرورت دارد جوانان قبل از ازدواج براى آگاهى يافتن از ويژگى‏هاى جسمانى، روانى، اخلاقى يكديگر مطرح كنند و درباره آن‏ها به گفت و گو بنشينند. ناگفته پيداست، اين گونه جلسات حتماً بايد تحت اشراف خانواده‏هاى دو طرف صورت گيرد زيرا مذاكره مستقيم و بدون اطلاع خانواده دختر و پسر مطلوب عرف و در اكثر موارد مورد پسند شرع و عقل نيست و به جاى اين كه زوج جوان را به حقيقت برساند، مايه انحراف و مشكلات ديگر مى‏شود. در اين جلسات مى‏توان درباره مسائل زير گفت و گو كرد:


1. خط مشى كلى زندگى آينده
مراد تبيين مبناى زندگى آينده است براى مثال جوان متدين مى‏خواهد زندگى اش بر اساس قوانين اسلام بنا شود. در اين جا بايد از ميزان پاى بندى افراد به ارزش‏هاى دينى و اخلاقى سؤال شود.


2. اهداف زندگى
يعنى هدف هايى كه هر كدام قصد دارند در زندگى آينده شان دنبال كنند هدف‏ها و آرمان‏هاى علمى و تحصيلى، اجتماعى، شغلى و براى مثال تا چه اندازه به ادامه تحصيل علاقه‏مند است و مشكلات تحصيل را تحمل مى‏كند. شغل مناسب و مورد علاقه‏اش چيست؟ جايگاه اجتماعى را داراى چه اهميتى مى‏داند؟ از نظر اقتصادى و مالى به چه سطحى مى‏انديشد و حداقل و حداكثر چقدر است؟


3. چگونگى رابطه با خانواده و بستگان
براى مثال به چه اندازه به رفت و آمد با اقوام و خويشان و نيز دوستان اهميت مى‏دهيد و بر آن اصرار مى‏ورزيد؟ به آداب و رسوم فرهنگى و اجتماعى رفتار با بستگان چقدر پايبنديد؟


4. خواست‏ها و انتظارهاى دو طرف از يكديگر


5. شيوه تربيت فرزندان
مسؤوليت تربيت با چه كسى است و چگونه بايد آن را آموخت؟


6. نقص‏هاى جسمانى و بيمارى‏هاى مزمن احتمالى يكديگر
در اين جلسات بايد به نكات زير توجه شود تا به شكل مناسب انجام گيرد و دو طرف به هدف خود دست يابند.
1. گفت و گو بايد خونسردانه و با آمادگى قبلى و در فضايى آرام و بدون خوف و فشار از طرف ديگران صورت گيرد.
2. گفت و گو پس از انجام خواستگارى رسمى از طرف خانوادها و تحقيق و آگاهى از بعضى شرايط كه در مرحله تفحص به دست مى‏آيد، انجام گيرد نه در ابتداى آشنايى به عبارت ديگر، در واپسين مراحل تحقيق و قبل از مراسم عقد بايد گفت و گو تحقق يابد.
3. براى موفقيت بيش‏تر، دو طرف بايد در ابتداى جلسه از يكديگر بخواهند صادقانه به پرسش‏ها و مسائل مطرح شده پاسخ دهند تا از صفات اخلاقى و خصوصيات يكديگر آگاهى يابند.

SonBol 11-05-2009 12:19 PM

حتماً بايد ازدواج كنيم؟... چرا؟
 

بله! واقعاً بايد اين كار بكنيد! خيلي زود! به قول آلماني‌ها: ازدواج زود، عشق پايدار! اما قبل از اينكه به چرا بايد ازدواج كنيم بپردازيم، اول بايد به چرا بايد ازدواج كنيم بپردازيم!
بعضي بايدها، صرفاً يك حكمِ بي‌چون و چراي تخطي‌ناپذير آمرانه‌اند؛ اما هستند بايدهاي ديگري هم كه يك ضرورت را به ياد مي‌آورند. تو بايد غذا بخوري! تو بايد نفس بكشي! تو بايد وقتي به يك ميهماني سرشناس دعوت شده‌اي، كفشهاي يك‌سال‌واكس‌نزده‌ات را بالاخره واكس بزني! اين سه بايد، هيچ كدام، آمرانه نيستند؛ دقيقاً به يك ضرورت اشاره مي‌كنند؛ و تو كاملاً اختيار داري علي‌رغم بايدي كه نويسنده نوشته يا گوينده گفته، غذا نخوري و نفس نكشي و كماكان به صرافتِ واكس زدنِ آن كفش پوسته‌پوسته‌شده‌ي يك‌سال‌واكس‌نخورده‌ات نيفتي! اما... واقعاً بعدش چه مي‌شود؟ كي ضرر مي‌كند؟ گوينده يا نويسنده‌اي كه بايد را گفته و نوشته، يا تو؟!
تو بايد ازدواج كني. اين بايد، يك بايد‌ آمرانه نيست!

ــ چرا بايد ازدواج كنيم؟

v تا دوستِ خدا بشوي! خدا تو را دوست خواهد داشت اگر براي خاطر او ازدواج كني يا براي خاطر او، ازدواج يكي را با يكي ديگر جور كني. تو مي‌تواني و كاملاً مختاري كه ازدواج نكني و غريزه‌ات را رها كني هر كار مي‌خواهد بكند؛ اما تو براي خاطر خدا ازدواج مي‌كني، چون او از تو خواسته و گفته تنها راه درست براي زن و مردهاي عالم، همين يك راه است.

v تا دوست‌داشتني‌ترين چيزي را بسازي كه تا حالا كسي ساخته! خدا ــ كه خداست و اين همه چيز خلق كرده و ساخته ــ‌ از ميان همه‌ي ساخته‌هاش، ازدواج را بيشتر از بقيه دوست دارد و پيش خودش عزيز مي‌دارد. اين، يعني كه به فكر ساختن چيز ديگري نباش! اگر چيز خوب ديگري وجود داشت، خدا حتماً آن را برايت خواسته بود و به زن و مردهاي عالم مي‌گفت كه من آن چيز را عزت داده‌ام!

v تا همين‌طور مجرد نباشي و ببيني كه خدا متأهل‌ها را بيشتر دوست دارد! اين، يك واقعيت است كه خدا متأهل‌ها را بيشتر دوست دارد و بيشتر تحويلشان مي‌گيرد؛ حالا مي‌خواهد توي كَتَت برود يا نرود! و باز چه بخواهي قبول كني چه نه، اين قانون عالم است كه آدم‌هاي عزب بيشتر در معرض بدي و شرّند تا آنها كه زن و شوهر هم‌اند. كار به آنجا كشيده كه حتي خدا آدم متأهلي را كه خوابيده، بيشتر دوست دارد تا مجردِ شب‌زنده‌داري كه همين حالا روزه هم هست! اينها همه به علتِ پرتگاه‌هاي عميقي است كه مجردها خودشان نمي‌دانند و دارند هر روز و هر ساعت و هر آن، بر لبه‌اش راه مي‌روند. خدا متأهل‌ها را بيشتر دوست دارد؛ چون تاب ديدنِ مجردها را كه در پرتگاه‌ها مي‌افتند، ندارد...

v تا مطمئن شوي دينت تا نصف شارژ شده! كسي كه ازدواج مي‌كند، نصفِ دينش را كامل مي‌كند. گفته‌اند نصفِ عبادتي را هم كه بايد مي‌كرده، با ازدواجش كرده. حالا ‌مانده نصفه‌ي ديگر دينش و نيمه‌ي دوم عبادت و اطاعتي كه بايد بكند. او براي اين نصفه و نيمه‌ي اول، ازدواج پيشه كرده بود؛ حالا براي نصفه و نيمه‌ي ديگر بايد تقوا پيشه كند!

v تا داد و فرياد و واي! وايِ!شيطان را درآوري!

v تا برادر شيطان نباشي! البته مهم است كه مجردها شيطان را دوست نداشته باشند؛ اما از آن مهم‌تر اين است كه شيطان مجردها را خيلي دوست دارد! تا حدي كه با آنها در يك جا بخوابد و دست در گردنِ نفسشان بياندازد و بخواند: ما دوتّا داداشيم...! عزبي كه رختِ دامادي/عروسي تن مي‌كند، شيطان را از اينكه برادرش باشد، نااميد مي‌كند. (و به همين علت، چند خط بالاتر نوشتيم كه كارت‌دعوتِ عروسي/ دامادي‌شان، داد شيطان را درمي‌آورد!)

v تا اخلاقت درست شود! كسي كه در فشار باشد، خلقش كه تنگ است هيچ؛ اعصاب و روانش هم شديداً به هم ريخته است. البته كم و زياد دارد. بعضي‌ها چنان اعصابشان قاطي است، كه مدام بهانه مي‌گيرند و قال مي‌كنند و بي‌حوصله و تحمل‌اند؛ بعضي‌ها هم چنان اعصابشان قاطي است كه گوشه‌گيرند و بي‌قيد و اعتنا و از سنگ صدا درمي‌آيد، از اينها نه! ازدواج فشار را از آدم برمي‌دارد و براي گروه اول، مقوّم و براي گروه دوم، مليّن است!

v تا مهرباني ببيني و آرامش بيابي!

v تا جسمت...! بله! بالاخره جسمت! خواست‌هاي منطقي جسمت را بايد جواب بدهي! به همين واضحي! منطقي هم بايد جواب بدهي؛ نه اينكه جوري جواب بدهي كه دست و پا و اندامت را بغلطاني توي فساد و كثيفي، و نه تنها نيازش را جواب نگويي كه پريشانش هم بكني! امام رضا به دختران جوان فرمود كه زود شوهر كنند و دنبال هيچ قرص و دوايي هم نيفتند براي به تأخير انداختن خواست‌هاي غريزي‌شان.

v تا روزي‌ات زياد شود! اين، تضميني است كه هم خدا و هم پيغمبرش داده! اين را آنها كه خيلي از خرج و برج زندگي مشترك مي‌ترسند، دوباره بخوانند!

v تا گوشه‌گير و منزوي نشوي! خدا نمي‌خواهد تو از جامعه‌ات و آدم‌هاي ديگر دور باشي. بنابراين خيال نكن زاهدها و مرتاض‌هايي كه در ديرهاي قديمي و روي رختخواب‌هاي پر ميخ، روز را شب و شب را روز مي‌كنند و قيد زن و فرزند را كلاً زده‌اند، مقرّبان درگاه خدايند! بايد ميان مردم بود؛ همين مردمي كه زشت‌اند و زيبايند و زن‌اند و مردند. پس فرقي نمي‌كند! چه منزوي شده‌اي چون ازدواج نكرده‌اي؛ و چه منزوي شده‌اي چون نمي‌خواهي ازدواج كني و از دير تنهايي‌ات بيرون بزني، سخت در اشتباهي! آقاي راهب! برو خواستگاري! راهبه خانم! در را به روي خواستگارهات باز كن!

زکریا فتاحی 11-10-2009 08:52 AM

کوتاهترین ازدواج های هالیوودی
 
فكر می‌كنید متوسط عمر ازدواج آدم مشهورها چه‌قدر است؟ قطعا نمی‌توان عمر متوسطی برای ازدواج این همه آدم تعیین كرد اما می‌توان چند تا از كوتاه‌ترین آنها را معرفی كرد...




رودولف والنتینو و جین آكر - (سال ازدواج: 1919) - مدت دوام آوردن ازدواج: 6 ساعت

ستاره مشهور سینمای صامت و بازیگر تازه مطرح شده آن دوران، جشن عروسی باشكوهی گرفتند اما صبح روز بعد پس از یك دعوای شدید از هم جدا شدند. كسی علت جدایی این زوج را نفهمید. هر چند پیش‌خدمت هتل محل اقامت آنها ادعا می‌كرد كه آنها بر سر نحوه صبحانه خوردن دعوا كرده‌اند. طلاق این دو از لحاظ رسمی البته سه سال بعد ثبت شد اما این دو طی این سه سال حتی یك ثانیه هم در كنار هم نبودند.



درو باریمور و جرمی توماس - (سال ازدواج: 1994) - مدت دوام آوردن ازدواج: 3 روز

دروباریمور، دختر شرور‌هالیوود در دهه نود بود. ازدواج او با جرمی توماس تنها سه روز و ازدواج او با تام گرین ـ در سال 2001 ـ تنها پنج ماه دوام آورد. او در بین این دو ازدواج دوبار به علت اعتیاد به مواد مخدر به مركز ترك اعتیاد فرستاده شد و هر دو همسرش اعتیاد وی به مواد مخدر را علت جدا شدن از وی ذكر كردند.



لیزاماری پریسلی و نیكلاس کیج (سال ازدواج: 1995) - مدت دوام آوردن ازدواج : سه ماه و 24 روز

لیزا ماری پریسلی، دختر الویس پریسلی نه بازیگر موفقی شد نه خواننده محبوبی. وی در زندگی زناشویی هم چندان موفق نبود البته ازدواج اول او با دنی كو 6 سال به طول انجامید اما ازدواج دوم او با مایكل جكسون تنها نوزده ماه دوام آورد. وی سپس با نیكلاس كیج كه در آغاز راه شهرت و عاشق موسیقی الویس پریسلی هم بود، ازدواج كرد اما فقط 114 روز بعد، از او جدا شد. ازدواج چهارم او هم فقط 16 ماه دوام آورد.



الیزابت تایلور و نیكی هیلتون - (سال ازدواج: 1950) - مدت دوام آوردن ازدواج: 8 ماه

الیزابت تایلور در سال 1950 در حالی كه تنها نوزده سال داشت، با نیكی هیلتون، هتل‌دار معروف و یكی از شركای هتل‌های زنجیره‌ای هیلتون (و پدربزرگ پاریس هیلتون) ازدواج كرد اما خیلی زود از او جدا شد. او بعدها در مورد این ازدواج گفت: «تقصیر من بود. من آن زمان از لحاظ ظاهری كاملا شبیه یك زن بالغ اما از لحاظ ذهنی مثل یك كودك بودم.» الیزابت تایلور، بازیگر مشهور در میان سینمایی‌ها ركورددار ازدواج بود. او در مجموع طی پنجاه سال هشت بار ازدواج كرد كه طولانی‌ترین آنها 9 سال دوام آورد. ازدواج هفتم او با مردی بود كه 22 سال از وی جوان‌تر بود.



و اما کوتاه‌ترین ازدواج

رکورد کوتاه‌ترین مدت زمان ازدواج متعلق به بریتنی اسپیدز، خواننده آمریکایی است که هر از گاهی حواشی پر سر و صدایی در مورد او به گوش می‌رسد. به غیر از اعتیاد به مواد مخدر، چند بار ازدواج و رفتارهای غیرطبیعی، شاید عجیب‌ترین خبر مربوط به او در سال 2004 منتشر شد. بریتنی اسپیدز فقط 55 ساعت بعد از ازدواج با یکی از دوستان قدیمی خود در شهر لاس‌وگاس، از وی جدا شد. وی به خبرنگاران گفت که هدفش از این کار فقط تجربه ازدواج بوده است. همان زمان گفته می‌شد این کار بریتنی اسپیدز هم در راستای جلب توجه رسانه‌ای بوده است.

زکریا فتاحی 11-10-2009 09:22 AM

البته منظور کوتاهترین های هالیوود است.

Omid7 11-14-2009 11:55 AM

چرا حلقه ازدواج باید در انگشت چهارم قرار بگیرد؟
 
مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید . تا معجزه ای شگفت انگیز را متوجه شوید.(این مطلب برگرفته از اساطیر چینی است)
1- ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید.
2- چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید.
3- به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند.
4- سعی کنید انگشتان شست را از هم جدا کنید. انگشت شست نمایانگر والدین است. انگشت های شست می توانند از هم جدا شوند زیرا تمام انسان ها روزی می میرند . به این صورت والدین ما روزی ما را ترک خواهند کرد.
5- لطفا مجددا انگشت های شست را به هم متصل کنید . سپس سعی کنید انگشت های دوم را از هم جدا نمائید. انگشت دوم (انگشت اشاره ) نمایانگر خواهران و برادران هستند. آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند. این هم دلیلی است که انها ما را ترک کنند.
6- اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های کوچک را از هم جدا کنید. انگشت کوچک نماد فرزندان شما است. دیر یا زود آنها ما را ترک می کنند تا به دنبال زندگی خودشان بروند.
7- انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. سعی کنید انگشت های چهارم (همان ها که در آن حلقه ازدواج را قرار می دهیم) را از هم باز کنید. احتمالا متعجب خواهید شد که می بینید به هیچ عنوان نمی توانید آنها را از هم باز کنید. به این دلیل که آنها نماد زن و شوهری هستند که برای تمام عمر به هم متصل باقی می مانند.
عشق های واقعی همیشه و همه جا به هم متصل باقی می مانند.
شست نشانه والدین است .
انگشت دوم خواهر و برادر .
انگشت وسط خود شما .
انگشت چهارم همسر شما .
و انگشت آخر هم نماد فرزندان شما است

aftab_88 11-14-2009 12:11 PM

vaghean ghashang bud mersi.
yanee hanuzam hastan zanoshoharaee ke asheghane hamdiga ro ta akhar bekhan?
are nemunash baba omamane hkodam .chan ruz pish siomin salgarde ezdevajeshun bu babam tebghe mamule har sal hedyeye mamanam ro yadesh buuud... .
khosh be hale mamanam.

رزیتا 11-14-2009 02:44 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط aftab_88 (پست 85898)
vaghean ghashang bud mersi.
yanee hanuzam hastan zanoshoharaee ke asheghane hamdiga ro ta akhar bekhan?
are nemunash baba omamane hkodam .chan ruz pish siomin salgarde ezdevajeshun bu babam tebghe mamule har sal hedyeye mamanam ro yadesh buuud... .
khosh be hale mamanam.

دوست عزیز
لطفا فارسی تایپ کنید
با تشکر:53:

رزیتا 11-23-2009 01:31 PM

چرا دختران ايراني دير ازدواج مي‌كنند؟
 
چرا دختران ايراني دير ازدواج مي‌كنند؟


جامعه ايراني با ورود به دنياي مدرن، تجربه نويي از جهان اجتماعي را گذرانده و حياتي تقريبا متفاوت با حيات سابق و نظم حاكم بر آن را طي مي‌كند.
مروري بر ادبيات نظري و تجربي خارجي متعدد پيرامون افزايش سن ازدواج دختران دلالت بر آن دارد كه اين افزايش عموما به خاطر تجربه مدرنيته و شاخصه‌هاي آن از طرف جامعه در سطح كلان و دختران در سطح خرد، ذاتي حركت توسعه‌اي هر جامعه‌اي است.

نوشتار حاضر با ارائه يافته‌هاي يك تحقيق در سطح ملي، به اين موضوع مي‌پردازد كه چرا دختران ايراني ازدواج‌ خودشان را به تاخير مي‌اندازند.
اين تحقيق با مقايسه برخي متغيرهاي اساسي در بين 1291 نفر از دو گروه دختران متاهل (653نفر) و دختران مجرد (638نفر) 25تا44 ساله پنج استان تهران، مازندران، لرستان، خراسان رضوي و كردستان، به نتايجي دست يافته است كه شناخت آن در چرايي موضوع و دست يافتن به داده‌هاي بهتر براي تحليل موضوع به روشن شدن ابعاد ماجرا كمك مي كند.

افزايش تحصيلات دختران ايراني باعث استقلال فكري و آزادي هرچه بيشتر آنها از اطرافيان به خصوص والدين شده و در نتيجه كسب چنين آزادي و به عبارتي حركت از ازدواج ترتيب داده شده به ازدواج خودانتخابي، ازدواج را براساس معيارهاي شخصي تعريف كرده و آن را به تاخير مي‌اندازد. براساس اين تحقيق ميانگين تحصيلات دختران مجرد برابر با 71/14 سال و دختران متاهل برابر با 95/12 سال است.
تحليل اقتصادي و شيء‌گرايانه دختران از ازدواج، سهم زيادي در افزايش سن ازدواج آنان داشته است. دختران مجرد با اين اعتقاد كه هزينه‌هاي ازدواج، بيش از فايده‌هاي‌ آن است، بر اين باورند كه ازدواج موجب مي‌شود تا آنها از برخي فرصت‌هاي ديگر خود (به‌خصوص پيشرفت در تحصيل، كار و شغل) جا بمانند و هزينه اين فرصت‌ها بيش از آن هزينه‌اي است كه فرد بايد با ازدواج نكردن از دست بدهد.
39 درصد از دختران مجرد و 21درصد از دختران متاهل چنين اعتقادي داشتند. افزون بر اين، اين نگرش به افزايش هزينه‌هاي فرصت در ميان دختراني كه تحصيلات بالاتري دارند، بيشتر وجود دارد. دختراني كه از تحصيلات بالاتري برخوردارند، ارزش فرصت‌هاي از دست رفته براي آنها بالاتر است.
در حيات مدرن، در نتيجه تجربه مدرنيته اعم از اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي توسط جامعه ايراني و خاصه دختران، آنها تعريف خود از ازدواج را تغيير داده‌اند. اين تغيير بار معنايي ازدواج، بار ارزشي آن را نيز از امري مادي به امري غيرمادي تغيير داده است؛ يعني كاركرد امنيتي خانواده (در نتيجه ازدواج) در قلمرو ارزش‌هاي مادي قرار گرفته و در جامعه مدرن، روبه زوال مي‌نهد. از اين‌رو، شاهد عدم گرايش دختران امروزي به ازدواج و تشكيل خانواده هستيم.
ساختار نابهنجار و آشفته اقتصادي و اجتماعي (مانند طلاق) جامعه نيز موجب كاهش قطعيت‌هاي اقتصادي و اجتماعي، افزايش آنومي اقتصادي و اجتماعي، افزايش نااميدي اجتماعي، تغيير معيارها، خواسته‌ها و انتظارات خانواده‌ها و دختران و پيامدهاي ديگري شده كه به نوبه خود در فشرده‌سازي دايره همسرگزيني و تاخير ازدواج جوانان موثر بوده‌اند.
شدت تاثير شرايط بد اقتصادي و زمان‌بندي ازدواج جوانان زماني بيشتر است كه در چنين شرايطي، هنجارهاي فرهنگي در ارتباط با هزينه‌هاي ازدواج و استاندارد زندگي تغيير نكرده و با آن هماهنگ نشده است.
در چنين شرايطي، شاهد نوعي پس‌افتادگي عنصر فرهنگي ازدواج از عنصر اقتصادي آن هستيم.
به دليل شرايط آشفته اقتصادي و اجتماعي كنوني از يك طرف و افزايش تحرك اجتماعي خود دختران، آنها انتظارات و توقعات بيشتري از استاندارد زندگي لازم براي بعد از ازدواج دارند و اين موضوع باعث مي‌شود تا آنان ديرتر ازدواج كنند. افزايش اين انتظارات عموما در زمينه‌هاي تحصيلات عالي (61درصد از مجردها و 51درصد از متاهل‌ها) و شغل خوب (83درصد از مجردها و 74درصد از متاهل‌ها) بارز بوده است.
دختراني كه ديرتر ازدواج مي‌كنند، معمولا كساني هستند كه دسترسي كمتري به فرد مورد نظر خود دارند. طبق نتايج اين تحقيق، 81.5 درصد از دختران مجرد و 72.6 درصد از دختران متاهل اشاره كرده‌اند كه پيدا كردن فرد مناسب براي ازدواج امر دشواري است.
برخورداري دختر ايراني از آزادي‌هاي اقتصادي و اجتماعي موجب شده تا آنان به واهمه از اين گمانه برسند كه با ازدواج كردن، ديگر اين آزادي‌ها را نخواهند داشت. طبق نتايج اين تحقيق، اين ترس از دست دادن آزادي در نتيجه ازدواج، در بين 37.7 درصد از دختران مجرد و 30.9 درصد از دختران متاهل ديده شده است. ضمن آنكه اين گرايش در بين دختران شاغل و با تحصيلات بالاتر بيشتر بوده است.
نتايج نشان داد كه كاهش نظارت و فشار خانواده‌ها بر دختران نيز به سهم خود در افزايش سن ازدواج آنان تاثير گذاشته است، به طوري كه براساس نتايج اين تحقيق، دختران مجرد (68.4 درصد) در قياس با دختران متاهل (60.3 درصد) كمتر مورد فشار و پافشاري خانواده براي ازدواج قرار مي‌گرفتند.
بنابراين، محدوديت كمتر خانواده‌ها بر نسل جوان امروزي (خاصه دختران) باعث شده تا آنها نسبت به پذيرش رفتارهايي كه به قبول مسئوليت و تعهد براي آنها ختم مي‌شوند، بي‌خيال‌تر باشند و در نتيجه ازدواج خود (به عنوان نمودي از اين رفتارها) را به تاخير بيندازند.
1.41 درصد از دختران متاهل و 14.3درصد از دختران مجرد دانشجو بودند؛ يعني، دختران در حين تحصيل گرايش كمتري به ازدواج كردن دارند. دختران دانشجو معمولا به سه دليل: 1) نداشتن آمادگي لازم براي تقبل نقش‌هاي بزرگسالي، 2) نداشتن وقت كافي براي نقش‌هاي غير از تحصيل و 3) وجود انتظارات هنجاري منبي‌بر خودكفايي مالي افراد متاهل، ديرتر ازدواج مي‌كنند تا دختران غيردانشجو.
هرچه تعداد اعضاي خانواده و نيز تعداد دختران مجرد در خانواده كمتر باشد، ازدواج ديرتر صورت مي‌گيرد. تعداد اعضاي خانواده در بين دختران مجرد از يك‌طرف و تعداد اعضاي دختر مجرد در خانواده اين دختران، كمتر از تعداد مشابه هر دوي آنها در خانواده دختران متاهل بوده است.
ميانگين تعداد اعضاي خانواده درخانواده دختران مجرد 4.54 نفر و در خانواده دختران متاهل
64.5 نفر بوده است. همچنين، ميانگين تعداد دختران مجرد در خانواده مجردها 1.58 نفر و در خانواده‌ متاهل‌ها 1.95 نفر بوده است.

تحقيق نشان داد دختراني كه از طبقه اقتصادي و اجتماعي خانوادگي بالاتري برخوردارند، ديرتر ازدواج مي‌كنند. 14درصد از دختران مجرد و 9.6 درصد از دختران متاهل از طبقه بالاي اقتصادي و اجتماعي بودند. برخورداري اين دختران از تحصيلات بيشتر، استقلال و آزادي بيشتر، اعمال فشار و نظارت كمتر، خانواده هسته‌اي و... ازدواج آنان را بيشتر به تاخير مي‌اندازد تا دختراني كه از طبقات پايين جامعه هستند.- بي‌اعتمادي به پسران نيز عامل ديگري است كه باعث شده تا دختران ايراني كمتر تن به ازدواج دهند. 86.3 درصد از دختران مجرد و 87 درصد از دختران متاهل اعتقاد داشتند كه اين روزها اعتماد كردن به يك‌پسر براي ازدواج كار دشواري است.


امیر عباس انصاری 11-23-2009 02:12 PM

کاش همه این نکات در قالب آمار بود و قابل حل و فصل بود
کاش میشد که کمی با آسانگیری و عدم جوسازی های آگاهانه یا ناآگاهانه و مخرب زیبایی ازدواج و زندگی مشترک را برای انسانها تشریح کرد
کاش من ها بروند و ماها به جایش بیایند

کسی بیخبر آمد
مرا دست خودم داد
کسی مثل خودم غم
کسی مثل خودم شاد

رزیتا 11-27-2009 02:07 AM

علت تمایل مردها به ازدواج با دختران و زنان جوان !
 
علت تمایل مردها به ازدواج با دختران و زنان جوان !


بیشتر مردها تمایل دارند با دختران و زنان جوان ازدواج كنند و به عنوان ابزار فخر فروشی و تفاخر استفاده می‌كنند
یك وكیل دادگستری با بیان ‌این‌كه در ازدواج‌هایی كه زوجین تفاوت سنی زیادی نسبت به یكدیگر دارند، عمدتا به دنبال منفعت مالی و اقتصادی هستند، گفت: دختر و پسرهای جوانی كه با افراد مسن‌تر از خود ازدواج می‌كنند معمولا به ازدواج به شیوه معامله نگاه می‌كنند.

به گزارش فارس مشكلات مالی باعث گرایش دختران جوان به ازدواج با افراد مسن شده‌است و از طرفی ممكن است پسرهایی كه مشكلات مالی دارند با دختران و زنان مسن ولی با وضعیت مالی مناسب ازدواج كنند.

كارشناس مسائل حقوقی گفت: زمانی كه دختری جوان با پسر یا مردی كه مسن‌تر از خودش است ازدواج می‌كند در آینده دچار مشكلاتی خواهد ‌شد؛ چون از لحاظ روحی و اخلاقی با یكدیگر متفاوت هستند. ضمن این‌كه در هر ۲ صورت انگیزه مالی و اقتصادی وجود دارد.
این‌گونه تصور می‌كنند" من جوانی را می‌دهم و در مقابل پول و وضعیت مالی خوب را بدست می آورم".
به گفته مشهدی زاده وقتی فاصله سنی بین زوجین افزایش می‌یابد مشكلات و اختلافات نیز زیاد می‌شود.
در كشورهای دیگر در سیستم آموزشی به نوجوانان و جوانان آموزش داده می شود كه تحت فشار و اجبار زندگی مشترك را آغاز نكنند. تأثیرات فرهنگی جانبی باعث می‌شود كه جوانان ما بدون تفكر اقدام به ازدواج كنند و از روی اجبار و فشار محیط، افرادی را برای ازدواج انتخاب كنند كه از لحاظ سنی تفاوت بسیاری با آنها دارد.

خانواده‌ها معمولا با این نوع ازدواج‌ها مخالف هستند و دختر و پسرها معمولا به شیوه معامله به این نوع از ازدواج ها نگاه می‌كنند، آنها به عنوان یك امر مقدس به ازدواج نگاه نمی‌كنند. اغلب جوانانی كه به ازدواج‌های با تفاوت سنی زیاد تمایل دارند، این‌گونه تصور می‌كنند" من جوانی را می‌دهم و در مقابل پول و وضعیت مالی خوب را بدست می آورم". طبیعی است كه وقتی زندگی شكل معامله می‌گیرد مسلما مشكلاتی را در پی خواهد داشت.

وی ادامه داد: در خیلی از موارد به دلیل عدم مشورت با خانواده و یا مخالفت‌ آنها، دختر و پسر نمی‌توانند زندگی مشترك را ادامه دهند.

این استاد دانشگاه تصریح كرد: عدم حمایت خانواده‌ها از فرزندان می‌تواند باعث انتخاب نادرست فرزندانشان شود. ضمن این‌كه باید بررسی شود آیا افرادی كه با همسر خود تفاوت سنی بالایی دارند به شكل معامله ازدواج كردند و یا این كه نه واقعا یكدیگر را دوست دارند و به توافق واقعی رسیده‌اند؟
اغلب خانم‌هایی كه در این‌گونه ازدواج‌ها قرار می‌گیرند به دلیل این‌كه مانند یك كالا مبادله می شوند، دچار مشكلات روحی می شوند.
مراجعه به پرونده های این چنینی نشان می‌دهد این دسته ازدواج‌ها بیشتر به خاطر یك منفعت اقتصادی صورت می‌گیرد و از طرف دیگر بیشتر مردها تمایل دارند با دختران و زنان جوان ازدواج كنند و به عنوان ابزار فخر فروشی و تفاخر استفاده می‌كنند، همان گونه كه ماشین بنز آخرین مدل سوار می‌شوند تمایل دارند همسرشان نیز جوان باشد تا فخر فروشی كنند.


البته باید این نكته مهم را مدنظر قرار داد كه اغلب خانم‌هایی كه در این‌گونه ازدواج‌ها قرار می‌گیرند به دلیل این‌كه مانند یك كالا مبادله می شوند، دچار مشكلات روحی می شوند.

جوانان و دوستان عزیز! ازدواج گوهر گرانبهایی است که در صورت هماهنگ بودن معیارها و شرایط در طرفین می تواند شما را به پیشرفت و ارتقا سوق دهد . و راه های رشد و نشاط شما را فراهم آورد. بنابراین در انتخاب، نهایت دقت را داشته باشید و از کسب راهنمایی بزرگترها دریغ نکنید تا یاری دیرینه و همتایی موافق را بر گزینید.

رزیتا 11-30-2009 02:34 AM

آقا با من ازدواج می‌كنید؟!
 
آقا با من ازدواج می‌كنید؟!



چه شد كه تصمیم گرفتی از پسر مورد علاقه‌ات خواستگاری كنی؟ می‌گوید:‌ من مدتی بود به او علاقه‌مند شده بودم. او یكی از همكلاسی‌های فعال و باهوش ماست و پسری محجوب است.

مریم 25 ساله و دانشجوی سال آخر، دختری مستقل و دانشجویی زرنگ به حساب می‌آید. او شاغل است و به خانواده خود كه در شهرستان هستند نیز كمك می‌كند.
مریم از معدود دخترهایی است كه در خود این جسارت را یافته تا از پسری كه به او علاقه‌مند است خواستگاری كند.
می‌دانید كه یافتن سوژه‌ای مثل او چندان راحت نیست، اما آشنایی كه با او دارم سبب می‌شود بتوانم در مورد این موضوع با او صحبت كنم.
از او سوال می‌كنم:‌ چه شد كه تصمیم گرفتی از پسر مورد علاقه‌ات خواستگاری كنی؟
می‌گوید:‌ من مدتی بود به او علاقه‌مند شده بودم. او یكی از همكلاسی‌های فعال و باهوش ماست و پسری محجوب است. چون عادت ندارم در انتظار و اضطراب یكطرفه به سر ببرم و خودم را سریع از حالت تعارض خارج می‌كنم تصمیم گرفتم تكلیف دلم را روشن كنم و از او بپرسم تمایلی دارد كه ما با هم آشنا شویم و به قصد ازدواج صحبت كنیم یا نه.

خوب جواب او چه بود؟
خیلی یكه خورد شاید كمی‌ هم خجالت كشید، اما بعد خیلی مودبانه گفت: من در حال حاضر قصد ازدواج ندارم و اگر شرایط ازدواج داشته باشم به دختر دیگری علاقه‌مند هستم كه هنوز به او نگفته‌ام. اما مطمئن هستم شما با ویژگی‌های مثبت و شخصیتی كه دارید ازدواج خوب و موفقی خواهید داشت.

وقتی او به شما جواب رد داد چه احساسی داشتی؟
احتمالا حسی شبیه به مردی كه می‌رود خواستگاری و جواب رد می‌شنود. شاید هم بهتر. اول داغ شدم و احساس شرمندگی كردم، ولی به خودم مسلط شدم و خیلی زود برای او هم آرزوی موفقیت كردم. ولی بعد كمی‌ حسرت خوردم چون واقعا گزینه مناسبی بود. اما دست آخر متوجه شدم كه احساس بهتری دارم. دیگر مجبور نبودم به او فكر كنم و می‌توانستم باخیال آسوده به كار و درسم برسم. چون می‌دانستم او هیچ وقت به ازدواج با من فكر نخواهد كرد بنابراین لزومی ‌نداشت هر نگاه و رفت و آمدش را بپایم و دچار توهم شوم و فكر كنم در فكر من است. در واقع از حالت تعارض خارج شدم و این چیزی بود كه برایم لازم بود.
این یك گزینه مثبت است كه هر دو طرف آدم‌های منطقی بوده‌اند. یك مورد دیگر هم هست كه آن را از زبان یكی از مسوولان ستادهای ازدواج مستقر در دانشگاه شنیده‌ام.
او می‌گفت:‌ دختری به من مراجعه كرد و گفت:‌ پسری در دانشگاه است كه به او علاقه دارم. فكر می‌كنم او هم مرا دوست دارد ولی نمی‌دانم چرا اقدامی‌ نمی‌كند و نمی‌دانم با حالت انتظار بدی كه دارم چه كنم. حس می‌كنم دو سال است كه من را زیر نظر دارد، اما ابراز نمی‌كند. می‌خواهم به من كمك كنید. من اینجا ثبت نام می‌كنم و فقط می‌خواهم با او صحبت كنید.


این مشاور ادامه می‌دهد:‌
دانشجوی مورد نظر را به دفتر دعوت كردیم و با او صحبت كردیم. از او پرسیدیم كه به كسی علاقه دارد یا نه و او جواب مثبت داد و اشاره كرد كه شخص مورد نظر یكی از همكلاسی‌هایش است.
ما به او توضیح دادیم كه ازدواج بین یك دختر و پسر كه به هم كشش و علاقه‌ای دارند و مشتركات گوناگونی بین آنهاست صورت می‌گیرد. طبق آنچه عرف است همیشه پسر از دختر خواستگاری می‌كند، اما این بار یكی از همكلاسان شما خواسته است ما واسطه شویم و از شما بپرسیم كه به او علاقه‌مند هستید یا نه.

وقتی منطقی از ما خواست كه او را معرفی كنیم و گفت كه مشكلی با این موضوع ندارد ما نام او را فاش كردیم. وقتی نام او را گفتیم چهره اش سرخ شد و از عصبانیت كاغذی را كه در دستش تاشده بود مچاله كرد و به هم فشرد. مدتی سكوت كرد و بعد گفت: نه من تمایلی ندارم با ایشان روبه‌رو شوم چه برسد به این كه ازدواج كنم.
این مشاور ادامه می‌دهد:
حس كردم این همان دختری است كه او دوستش داشته بعد از مدتی صحبت گفت:‌ این همان دختر است اما با این كار از چشمم افتاد. او می‌توانست كمی‌ صبر كند خودم بالاخره از او خواستگاری می‌كردم. اگر او اینقدر كم طاقت و جسور باشد برای من گزینه مناسبی نیست. برای من سنت‌ها مهم هستند و می‌خواستم رفتارهای او را زیر نظر بگیرم و بدانم او گزینه مناسبی است یا نه، اما با این رفتاری كه كرد ترجیح می‌دهم فكر او را از سرم بیرون كنم.
حسین د نیز در این مورد تجربیاتی دارد. او برخلاف شخص قبلی كه صحبت‌های مشاور دانشگاه را در مورد او خواندید اعتقاد دارد مشكلی در طرح پیشنهاد از سوی دختر وجود ندارد.

او دانشجویی مجرد و 30 ساله است و در مورد احساسی كه پس از طرح پیشنهاد ازدواج داشته می‌گوید: حس می‌كنم دختری كه این كار را می‌كند جسارت تحسین برانگیزی دارد و ترجیح می‌دهم خود او مستقیما به موضوع اشاره كند تا این‌كه كسی را واسطه قرار دهد چون در این موارد برای حفظ آبروی هر دو طرف هرچه افرادی كه در جریان هستند كمتر باشند بهتر است.
وی ادامه می‌دهد:‌ البته خیلی از پسرها از چنین اقدامی ‌خوششان نمی‌آید و برخورد غیرمستقیم را ترجیح می‌دهند.
به اعتقاد وی این كار غیرعقلانی نیست چون گاهی در محیط افراد مناسبی وجود دارند كه آدم حتی آنها را نمی‌بیند و به آنها بی‌توجه است و همین كار می‌تواند مقدمه یك ازدواج خوب باشد.
خواستگاری یك رسم قدیمی‌ است كه در تمام دنیا و حتی نزد سایر موجودات نیز مرسوم است و در اغلب جوامع مرد از زن خواستگاری می‌كند. در برخی اقوام نیز خانواده دختر با ارسال هدایای خاص و معناداری پیشنهاد وصلت می‌دهند كه خانواده پسر نیز در صورت تمایل با نمادی مشابه ابراز نظر می‌كنند.
اما امروز با تغییر جایگاهها و نقش‌های خانواده و كاركرد‌های آن و راهیابی دختران به جامعه و فعالیت‌های اقتصادی به گزینه‌های دیگری هم می‌شود فكر كرد. اما هنوز آنچه عمومیت دارد خواستگاری رسمی‌ مرد است. برخی اعتقاد دارند حتی همین خواستگاری رسمی‌ نیز پس از ابراز تمایل رفتاری و كنایی دختر به پسر صورت می‌گیرد و این مطلب حكایت از احترام و حفظ حیثیت زن بوده است.

برخی كارشناسان خانواده اعتقاد دارند خلاف حیثیت و مقام زن است كه به دنبال مرد برود در حالی كه «برای مرد قابل تحمل است كه از زنی خواستگاری كند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن دیگری خواستگاری كند و باز جواب رد بشنود تا بالاخره زنی رضایت خود را به همسری با او اعلام كند، اما به اعتقاد برخی دیگر اگر فكر كردن به شخصی باعث شود كه دختری درگیری ذهنی پیدا كند روش غیرمعقولانه‌ای نیست كه نسبت به این مورد و احتمال ازدواج با شخص مورد نظر صحبت كند كه البته این یك موضوع عمومی‌و در همه موارد نخواهد بود. زیرا طبع دختران نیز این موضوع را نمی‌پذیرد.»

منبع-ساوه پورتال


رزیتا 12-01-2009 12:40 AM

جالب:دختر و پسری که در خواستگاری فهمیدند که !!!
 
جالب:دختر و پسری که در خواستگاری فهمیدند که !!!


دختر و پسری که در خواستگاری فهمیدند دخترخاله و پسرخاله هستند!!

دختر و پسری که به طور اتفاقی با یکدیگر آشنا شده و تصمیم گرفته بودند با هم ازدواج کنند وقتی مجلس خواستگاری برگزار شد در کمال ناباوری فهمیدند با هم دخترخاله و پسرخاله هستند. آشنایی این دو جوان به ازدواج انجامید اما عاقبت خوشی نداشت و اختلافات قدیمی خانواده هایشان آنها را وادار کرد از یکدیگر جدا شوند.
مدتی قبل دختری به نام فرنوش به جشن عروسی یکی از دوستانش دعوت و در آنجا با پسری به نام سعید آشنا شد. سعید از دوستان نزدیک داماد بود. پس از پایان مراسم فرنوش و سعید شماره تماس‌هایشان را به یکدیگر دادند و تصمیم گرفتند بیشتر با هم آشنا شوند. علاقه این دو جوان به یکدیگر پس از چند مرتبه تماس تلفنی و ملاقات حضوری بیشتر شد و در حالی که یک ماه از آشنایی شان می‌گذشت تصمیم گرفتند با هم ازدواج کنند. به این ترتیب سعید همراه با پدر و مادرش به خواستگاری رفتند. سعید در طول مسیر لحظات پراسترسی را می‌گذراند. او هیچ اطلاعاتی در مورد خانواده فرنوش نداشت و نمی‌دانست پاسخ خانواده وی چه خواهد بود. سرانجام آنها به خانه پدری فرنوش رسیدند.
وقتی در به روی آنها گشوده شد مادر سعید صحنه عجیبی را دید؛ زنی که در را باز کرد چهره آشنایی برایش داشت. وقتی او خوب به زنی که به استقبالش آمده بود خیره شد فهمید وی خواهرش است. او در حقیقت همراه پسرش به خواستگاری خواهرزاده خود رفته بود. مادر سعید به دنبال بروز اختلافات خانوادگی سال ها قبل با خواهرش قهر کرده بود و طی این سال‌ها هیچ رابطه یی با او نداشت به همین دلیل سعید و فرنوش نیز هرگز همدیگر را ندیده بودند و نمی‌دانستند دخترخاله و پسرخاله هستند. دو خواهر در یک لحظه اختلافات دیرینه را کنار گذاشتند و در حالی که بیش از ۲۵ سال از قهرشان می‌گذشت یکدیگر را در آغوش گرفتند و این ماجرا مراسم خواستگاری را تحت الشعاع خود قرار داد.
پس از ساعت‌ها گفت وگو بین دو خواهر سرانجام مراسم خواستگاری انجام شد و چند ماه بعد نیز با برگزاری مراسمی باشکوه فرنوش و سعید شروع زندگی مشترک شان را جشن گرفتند.

روز گذشته در شرایطی که یک سال از ازدواج این زوج می‌گذشت آنها به دادگاه خانواده رفتند تا از یکدیگر جدا شوند. فرنوش و سعید هنگامی که در برابر قاضی حسن عموزادی رئیس شعبه ۲۶۸ قرار گرفتند، گفتند به رغم اینکه به یکدیگر علاقه دارند حاضر نیستند به زندگی مشترک شان ادامه دهند. سعید گفت؛ مادران‌مان سالها به خاطر اختلافی کهنه از همدیگر دور بودند. در این سال‌ها هر دو خانواده به خوبی زندگی‌شان را می‌گذراندند و از همدیگر بی خبر بودند ولی آشنایی اتفاقی من و فرنوش آنها را به هم رساند. ما فکر می‌کردیم گذشت زمان کدورت ها را رفع کرده است اما پس از مدتی دوباره اختلافات قدیمی سر باز کرد و هم اکنون مادرهایمان دوباره با هم درگیر شده‌اند. این کشکمش‌ها آنقدر وسیع است که دامنه آن به زندگی من و همسرم نیز کشیده شده است. ما هم برای آنکه وضع به روال سابق برگردد تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم. سعید که مهندس صنایع است، ادامه داد؛ من واقعاً به همسرم علاقه‌مند هستم. وقتی فهمیدم فرنوش دخترخاله‌ام است علاقه ام نسبت به او دوچندان شد اما اختلافات خانوادگی کار را برایمان سخت کرد. حالا هم برای دور شدن از این مشکلات تصمیم گرفتم به خارج از کشور بروم و آنجا زندگی کنم.
به دنبال این اظهارات فرنوش نیز گفته‌های همسرش را تایید کرد و گفت همچنان او را دوست دارد ولی به خاطر مشکلات خانوادگی ادامه زندگی شان مقدور نیست.
در پایان رسیدگی به این پرونده قاضی عموزادی با صدور حکم طلاق به زندگی پرماجرای این زوج پایان داد.


SHeRvin 01-10-2010 01:57 PM

راز ازدواج موفق مردان کشف شد
 

محققان :

راز ازدواج موفق مردان کشف شد

محققان مي گويند: راز ازدواج موفق و زندگي شاد براي مردان، انتخاب يک همسر باهوشتر و فاصله سني دستکم پنج سال کوچکتر است.


به گزارش بي بي سي ، محققان دانشگاه بث در انگليس دريافته اند احتمالا اين که اين زوج ها تا آخر عمر در کنار يکديگر بمانند بسيار بيشتر است، بويژه اگر هيچ يک از آنها سابقه طلاق نداشته باشد.

نتايج اين تحقيقات در نشريه اروپايي تحقيقات کاربردي منتشر شده است.اين پژوهشگران بيش از ۱۵۰۰زوج و نامزد را به مدت پنج سال مورد بررسي قرار دادند.

اين پژوهشگران دريافتند احتمال طلاق در زوج هايي که زن پنج سال از شوهرش بزرگتر باشد سه برابر زوج هاي هم سن است.

به گفته آنان درصورتي که اختلاف سن برعکس باشد يعني مرد از همسرش بزرگتر باشد شاهد طولاني تر شدن زندگي زناشويي خواهيم بود.

اين در حالي است که با سطح تحصيلات بالاتر در زنان، فرصت خوشبختي پايدار بيشتر مي شود.

زندگي زوج هايي که هيچ يک طلاق را تجربه نکره اند، بهتر است. اما زندگي زوجيني که يکي از آنها در گذشته تجربه طلاق داشته است نسبت به آنهايي که هر دو تجربه طلاق داشته اند از سطح ثبات کمتري برخوردار است.

امانوئل فراگنير و همکارانش مي گويند: مردان و زنان بايد بر اساس علاقه ، جذابيت هاي ظاهري ، سلايق، ارزش هاي مشترک و عقايد و نگرش هاي مشابه شريک زندگي خود را برگزينند.
اما به گفته اين محققان توجه به مسائل واقع بينانه مانند سن ،‌ تحصيلات و فرهنگ مي تواند به کاهش آمار طلاق کمک کند

رزیتا 01-11-2010 12:26 AM

اون 1500 زوج احتمالا خبر داشتن که زندگیشون تحت بررسیه :d

SonBol 02-28-2010 11:27 AM

فهرست سوالات روز خواستگاري
 


فهرست سوالات روز خواستگاري

در اين مقاله عناويني از مهم ترين سوالات خواستگاري را برايتان بيان مي کنيم که بخشي از آن گفته ي خودتان است . البته نوشتن ليستي که شامل تمام سوالات لازم براي شناسايي شريک آينده تان باشد غير ممکن است زيرا تفاوت هاي فردي ،شغلي،فرهنگي،اعتقادي و غيره در انسان ها باعث مي شود يک نسخه ي واحد کارساز نباشد .مي توان اصولي را بيان کرد که در فرهنگ ما براي داشتن زندگي موفق زناشويي لازم است اما شايد کافي نباشد. به همين دليل بعد از خواندن سوالات پيشنهادي تبيان ، خود شما نيز بايد تغييراتي در آن ايجاد کنيد.
ابتدا زماني که تصميم مي گيريد که خواستگاري را به خانه بپذيريد يا همراه خانواده به خواستگاري برويد ،بهتر است کمي با خود خلوت کنيد . واقع بينانه به خود و شرايط موجودتان نگاه کنيد. خود را از نظر زيبايي،تحصيلات،شرايط مالي ، فرهنگ خانواده بسنجيد. اين کار براي سنجيدن توقعات خوداز زندگي و همسر آينده ،کمک خواهد بود.
بهتر است علاوه بر شناخت بيشتر از شرايط فعلي تان ،آرزوها و انتظاراتتان راجع به زندگي زناشويي را مشخص کنيد. در خلوت خود شعار ندهيد. اينکه معيار هاي صحيح چيست با اين که معيار هاي شما چيست متفاوت است .ممکن است شما بر اساس معيار هايي صحيح انتخاب کنيد اما در زندگي آينده چون اين معيار ها برايتان دروني نشده و فقط جنبه ي شعار داشته ، دچار مشکل شويد. پس نگاهي واقع بينانه به شرايط موجود و خواسته هاي آينده بسيار مهم است . وقتي به يک ارزيابي صحيح رسيديد ،دست به کار شويد.ليستي براي خود تعيين کنيد و البته بايد ياد آور شوم سوالات استاندارد ، با جواب هاي مشخص وجود ندارد و جوابي متفاوت از آنچه شما فکر مي کرديد به يک سوال نبايد باعث شود نظر شما منفي گردد.خيلي از پاسخ ها خود باعث سوال ديگري مي شوند و مهم اين است که شما در آن زمان بتوانيد به خوبي و البته صادقانه گفتگو کنيد.
بعضي از سوالاتي که در زير آمده در صورت آشنايي قبلي با فرد براي مثال فاميل بودن نيازي به پرسيده شدن ندارد و برخي براي شما حائز اهميت نيست .پس سوالات زير را به عنوان چند پيشنهاد مطالعه بفرمائيد.

- بيوگرافي خوتان را بگوئيد:(سن ، تحصيلات ، شغل ،تعداد فرزندان خانواده ، وضعيت پدر و مادر، خواهر و برادر ها، اين که چندمين فرزند خانواده است . )
- علت اينکه تصميم به ازدواج گرفتيد چيست؟(خواست خانواده ، فشار فرهنگي يا نياز شخصي)
- در زندگي چه هدفي را دنبال مي کنيد؟ چند تا از سر فصل هاي مهم در آينده تان چيست؟(براي مثال گرفتن بورسيه،موفقيت در زمينه ي ورزش و..)
- چه ملاک هايي براي خوشبختي داريد؟
- مسائل اقتصادي همسر و خانواده ي او چقدر برايتان مهم است؟
-بعد از ازدواج چقدر مايل به ارتباط با خانواده ي همسرتان هستيد؟
-دوست داريد همسرتان با خانواده ي شما تا چه حد صميمي باشد؟
-در تصميم گيري ها اهل مشورت هستيد؟
-آيا خانواده و دوستانتان در تصميماتتان دخيل هستد؟ در آينده همسرتان چطور؟
-اگر اختلاف نظري بين همسر و خانواده تان ايجاد شد ،چگونه آنرا رفع مي کنيد؟
-خانواده ي خود را سنتي مي دانيد يا مدرن؟ مي خواهيد چطور خانواده اي تشکيل دهيد؟
-نظرتان راجع به مرد سالاري و زن سالاري چيست؟
-تکليف مديريت خانه چه مي شود؟
-درزمان وقوع اختلاف نظر ، اگر با گفتگو به نتيجه نرسيديم ، چه کسي نظر آخر را بدهد؟
-چه عقيده اي در باره ي مديريت اقتصادي خانه داريد؟
-تعريف تان از صرفه جويي چيست؟
-چقدر اهل پس انداز هستيد؟
-چقدر دوست داريد صاحب فرزند شويد؟
-در تربيت فرزندان ، چقدر اختيارات را به همسرتان واگذار مي کنيد؟
-تا چه حد به اعتقادات مذهبي پايبند هستيد؟
-از نظر ديگران فرد مذهبي هستيد؟
-تعريفتان از حجاب چيست؟( چادر ،مانتوي پوشيده ،چادر ملي ،بلوز و شلوار و روسري و ..)
-در رفتار با نامحرم چه روشي داريد؟
-خودتان در محل کار وخانواده ، با نامحرم چگونه رفتار مي کنيد؟
-از همسرتان تو قع داريد چگونه رفتار کند؟
-با کار کردن خانم ها موافقيد؟ چه نوع کاري؟ (مخصوص خانم ها)
- دوست داريد در آينده شاغل باشيد؟ (مخصوص آقايان)
-آيا همسرتان بايد براي هر کاري از شما اجازه بگيرد؟
-اهل مطالعه هستيد يا نه ؟ اگر بله در چه موضوعاتي؟
-آيا فيلم ديدن را دوست داريد؟ زيباترين فيلم هايي که تا کنون ديده ايد ،کدامند؟
-رابطه تان با دنياي مجازي و اينترنت چگونه است؟
-اگر اهل استفاده از اينترنت هستيد، بيشتر به سراغ چه موضوعات و سايت هايي مي رويد؟
-با چت کردن چه ميانه اي داريد؟
-تا به حال به چه کارهايي اشتغال داشتيد؟
-از کاري که مي کنيد ،راضي هستيد؟
-رابطه تان با همکارانتان چطور است؟
-با جشن عروسي موافقيد؟ تا چه حد موافق خرج کردن براي مراسم هستيد؟
-آيا در باره ي مهريه نظر خاصي داريد؟
-رسم و رسوم خاصي هست که خانواده تان برايشان خيلي مهم باشد؟
-چه نوع تفريحاتي را دوست داريد؟
- بعد از ازدواج با دوستانتان تا چه حد رفت و آمد مي کنيد؟
- دوست داريد همسرتان اهل معاشرت با دوستان باشد يا نه ؟

اين ها بخشي از اطلاعاتي است که ما از همسر آينده مان نياز داريم اما همه ي آن نيست. تحقيق ،مشاوره مي تواند بسيار موثر باشد. به خدا توکل کرده و سعي کنيد بهترين انتخاب را داشته باشيد زيرا هرچند دين ما در صورت اختلاف امکان جدايي را قرار داده است اما مشکلات پس از آن به قدري زياد است که بهرين راه پيشگيري از طلاق با انتخاب صحيح است.


behnam5555 02-28-2010 03:49 PM

راستي همسرعالي ‌چه شخصیتی باید داشته باشد؟
 

راستي همسرعالي ‌چه شخصیتی باید داشته باشد؟
(شخصیت شناسی)

http://www.ghatar.com/ghatar/images/.../football0.jpg

شخصیت وظیفه شناس: وظیفه شناس‌ها به اصول اخلاقی پایبند هستند و تا کارشان را درست و تمام انجام ندهند، آرام نمی‌گیرند. آنها به ‌خانواده خود وفادارند و از مقامات مافوق اطاعت می‌کنند. کار زیاد، ویژگی بارز این گونه شخصیتی است. ‌وظیفه شناس ها موفقیت طلب هستند، هیچ پزشک، وکیل، دانشمند یا مقام اداری موفق بدون برخورداری از این ‌ویژگی شخصیتی نمی‌تواند در کارش موفقیتی کسب کند.
همسر مناسب«وظیفه شناس‌ها»: اشخاص وظیفه شناس، اغلب افرادی که احساسات خود را بروز دهند مانند شخصیت‌های نمایشی را می‌پسندند. ‌از سوی دیگر وظیفه شناس‌ها، ماجواجوها و کسانی را که ریسک می‌کنند، دوست دارند. اشخاص به نسبت ‌‌"جدی" و "حساس" نیز احتمالاً با استقبال وظیفه شناس‌ها روبرومی‌شوند. شخصیت وظیفه شناس، با افراد " ‌پرشور" و یا " مراقب " هـمـخوانی ندارد و شخصیت "فارغ البال" (بی خیال) آنها را ناراحت می‌کند.

http://www.ghatar.com/ghatar/images/.../football3.jpg

شخصیت دارای اعتماد به نفس بالا‌: اینها افرادی شاخصند و معمولاً رهبران، ستارگان و جاذبان بخش های عمومی‌و حقوقی جامعه را تشکیل می‌دهند. حرمت نفس جادویی و اعتماد به نفس که ویژگی این گونه شخصیت است روِیاها را به پیروزی ها و موفقیت ‌های چشمگیر تبدیل می‌کند.
همسر مناسب «با اعتماد به نفس‌ها»: "با اعتماد به نفس" نیاز دارد که همیشه شماره یک باشد. این را به عنوان یک منش شخصیتی در او بپذیرید. برای ‌جلب توجه او، به وی توجه کنید. عشق و محبت و وفاداری شما برای او بسیار مهم و با ارزش است. مراقب باشید ‌عزت و حرمت نفس خود را در گرو محبت و توجه او قرار ندهید، خود را بی قید و شرط دوست بدارید و توجه ‌داشته باشید که او گهگاه به شما نزدیک می‌شود و بعد فاصله می‌گیرد. این موضوع به ویژه بعد از ایجاد رابطه ‌بیشتر به چشم می‌خورد. تعادل احساسی خود را حفظ کنید و بی جهت نتیجه گیری شتابزده نکنید که دیگر ‌همسرتان شما را دوست ندارد. به احتمال زیاد مشغله ذهنی پیدا کرده است. اگر لازم است با همسر " با اعتماد به ‌نفستان" رویارویی کنید، تنها احساستان را با او در میان بگذارید، نظرتان را بگویید ولی درباره او داوری ‌نکنید، توجه داشته باشید که برای او مورد انتقاد قرار گرفتن دشوار است. وقتی نگرش ها و احساسات خود را با ‌همسرتان در میان می‌گذارید به او امکان می‌دهید که شما را بهتر درک کند و از بروز اختلافات بعدی جلوگیری ‌نماید.

http://www.ghatar.com/ghatar/images/.../football6.jpg

شخصیت مِهر طلب ‌: ‌"مهرطلب" موجودی علاقه مند، مراقب و متوجه است، شما کسی را پر محبت تر، مشتاق تر و دلواپس تر از او ‌نسبت به خود پیدا نمی‌کنید. تیپ مهر طلب برای جلب محبت دیگران تلاش فراوان می‌کند. مثلاً تمام وقت، پول و ‌انرژی خود را مصرف می‌کند ولی آن را به حساب سخاوتمندی و فداکاری می‌گذارد، در یک مسابقه جرات جلو ‌افتادن از حریف را ندارد و انگار یک دست نامرئی مانع حرکت، جلو افتادن و موفقیت او می‌شود. گاهی وقت ها ‌شخصیت های مهر طلب اگر یک مقدار عصبی باشند و تحت اضطراب قرار بگیرند آن وقت مشکل پیدا می‌کنند. محبت همه کس ، خواه یک ‌رهگذر ناشناس، برای او اهمیت حیاتی دارد و یک بی اعتنایی مختصر یا یک لبخند مهرآمیز و صمیمانه می‌تواند ‌حالت روحی او را از این رو به آن رو گرداند یا اصولاً دیدش را نسبت به زندگی تغییر دهد. در ازای جلب محبت، ‌حاضر است هر بهایی بپردازد و مهمترین بهایی که می‌پردازد گذشتن از استقلال رای و آزادی است. او با هم ‌بودن را خیلی ترجیح می‌دهد و تنهایی را دوست ندارد. " مهر طلب ها" به دیگران متکی هستند و از آنها به خوبی خط می‌گیرند. هنگام تصمیم گیری نظرات دیگران را می‌پرسند و به توصیه آنها عمل می‌کنند.‌

http://www.ghatar.com/ghatar/images/.../football7.jpg

همسر مناسب برای «شخصیت مهر طلب»: زنان و مردان "مهر طلب" می‌توانند با سایر گونه‌های شخصیتی کنار بیایند. آنها به خوبی می‌توانند نیازهای ‌همسرشان را تشخیص دهند و به رفع آنها اقدام نمایند اما اشکالاتی نیز دارند. "مهر طلب" گوش شنوا دارد و سر ‌به زیر است و در این شرایط ترجیح می‌دهد همسرش عهده دار امور باشد. شخصیت " مهرطلب "، باید مواظب ‌باشد که با گونه اختلال شخصیتی " سادیسمی‌" یا " ضد اجتماعی " طرف نشود؛ این اشخاص به راحتی می‌توانند ‌موجب رنجش و آزار شخصیت مهرطلب را فراهم سازند. احتمالاً برای شخصیت مهر طلب ، شخصیت وظیفه ‌شناس، همسر خوبی می‌شود. شخصیت های " مهر طلب " و " پرشور" هم به خوبی با هم کنار می‌آیند. ‌



behnam5555 02-28-2010 03:55 PM

راستي همسرعالي ‌چه شخصیتی باید داشته باشد؟ (2 )
 


ویژگی‌های شخصیت حساس ‌: حساس‌ها آشناها را به ناآشناها ترجیح می‌دهند. آنها با عادت، تکرار و یکنواختی، سازگاری دارند. ‌آنها به نظر دیگران درباره خودشان عمیقاً توجه دارند و برایشان بسیار مهم است که ‌دیگران راجع به آنها چگونه می‌اندیشند.در ارتباط با دیگران بسیار محتاطانه عمل می‌کنند و از قصاوت عجولانه خودداری می‌ورزند. ‌شخصیت حساس، به معنای واقعی کلمه راعی ادب است. ‌حساس‌ها اگر بدانند از آنها چه انتظاری می‌رود، چه باید بکنند و چگونه با دیگران تماس ‌برقرار نمایند. در حد عالی خود ظاهر می‌شوند. ‌آنها به سادگی افکار خود را با دیگران ، حتی با کسانی که به خوبی آنها را می‌شناسند، در میان نمی‌گذارند.‌

http://www.ghatar.com/ghatar/images/.../football8.jpg

همسر مناسب شخصیت «حساس»: وظیفه شناس‌ها ، با اعتماد به نفس ها و نمایشی‌ها می‌توانند همسر مناسبی برای " حساس ها " به حساب آیند. ‌شخصیت " ماجراجو" بدترین گونه شخصیتی برای همسر حساس است، زیرا از خطر و ماجواجویی
استقبال می‌کند.

http://www.ghatar.com/ghatar/images/...football10.jpg

شخصیت فارغ البال: مردان و زنان فارغ البال بیشتر با ویژگی‌های زیر شناخته می‌شوند؛ ‌آنها حق مسلم خود می‌دانند که هر طورمی‌خواهند از زندگی لذت ببرند. آنها به آسایش و راحتی خود بها می‌‌دهند. برای وقت آزادشان ارزش فراوان قائلند و می‌خواهند خوشبختی را جستجو کنند.‌فارغ البال ها ، طبق مقررات رفتارمی‌کنند. آنچه لازم است را ارائه می‌دهند و حاضر نیستند از این حد فراتر ‌روند.‌آنها در برابر هر فشاری که آن را غیر منطقی بدانند، مقاومت می‌کنند و حاضر نیستند بیش از حد وظیفه و ‌مسئولیت خود، کاری صورت دهند.‌زنان و مردان " فارغ البال" با زمان برخورد راحت دارند. آنها زیر فشار زمان قرار نمی‌گیرند. برای آنها ‌عجله کار بی موردی است. این اشخاص آسان گیر و خوش‌بین هستند و معتقدند کاری که باید بشود، می‌شود.فارغ البال ها، تحت تأثیر مقام بالا دست قرار نمی‌گیرند و معتقدند که به اندازه هر شخص دیگری خوب هستند ‌و حق دارند از بهترین زندگی ها برخوردار باشند.‌

http://www.ghatar.com/ghatar/images/...football11.jpg

همسر مناسب شخصیت «فارغ البال»: فارغ البال ها به همسری فهیم و از خود مایه گذار احتیاج دارند. او قبل از خود به نیازهای دیگران نمی‌اندیشد و ‌برای راضی کردن دیگران راه درازی نمی‌رود ولی می‌خواهد مورد توجه همسرش باشد. همسر " فارغ البال" ‌باید از خود گذشته و مهرطلب باشد. فارغ البال اغلب با "مراقب" سازگار است. ولی با " نمایشی" و " متلون" ‌همخوانی ندارد. شخصیت "ماجراجو" مانند فارغ البال به شادی و خوشی علاقه مند است. اما فارغ البال می‌‌خواهد، قانونگذار باشد؛ " ماجراجو" هم که استاد شکستن قانون است. به همین دلیل این دو گونه شخصیتی با هم ‌همخوانی ندارند. اگر می‌خواهید در کنار یک شخصیت فارغ البال زندگی راحتی داشته باشید سعی کنید در شادی ‌های " فارغ البال" شریک شوید؛ در فعالیت ها و تفریحات او مشارکت کنید؛ از وی به خوبی مراقبت کنید؛ زندگی ‌را سخت نگیرید و واقع بین باشید. زندگی با فارغ البال به از خود گذشتگی بیشتری احتیاج دارد. به جای این که ‌بخواهید جنبه‌های منفی اش را تغییر دهید، سعی کنید بیشتر به جنبه های مثبت وی توجه نمایید.

http://www.ghatar.com/ghatar/images/...football12.jpg

شخصیت ماجراجو‌: زنان و مردان ماجراجو، تن به خطراتی می‌دهند که سایرین از انجامش ابا دارند، آنها برخلاف اغلب ما ، نگران ‌و وحشت زده نمی‌شوند، آنها در لبه ها زندگی می‌کنند، با محدودیت ها می‌ستیزند و جان خود را به مخاطره می‌‌اندازند. برای آنها تن به خطر دادن ، معادل پاداش است. آنها می‌گویند اگر خطری نباشد سودی هم در کار نیست.‌اکثر این افراد تحت تأثیر عقاید دیگران و هنجارهای اجـتـمــاعــی قــرار نـمی‌گـیــرنــد و بــه ارزش‌هـای خــود مــعــتـــــقــــدنــــد. آنـــــهــــا بـــه ‌راحــتــی بــه فعالیت‌های پرخطر تن می‌دهند و می‌گویند زندگی باید مـخـاطـره آمـیز باشد. این افراد در زندگی استقلال دارنــد وآن‌قــدرهــا نـگــران دیـگـران نیستند و معتقدند هر کس در قبال خود مسئول است. همچنین آنها از هنر متقاعد کردن ‌برخوردارند و به راحتی دیگران را تحت تأثیر قرار داده و دوستی آنها را برای خود می‌خرند. به سیاحت و سیر ‌و سفر علاقه بسیار دارند. پرجنب و جوش و شرورند.

raha_10 02-28-2010 04:20 PM

سلام
به موضوع مهمی اشاره کرده اید!!!
اما می توانستید از تصاویر بهتری استفاده کنید!!!

behnam5555 02-28-2010 04:54 PM

راستي همسرعالي ‌چه شخصیتی باید داشته باشد؟ (3)
 


همسر مناسب شخصیت «ماجراجو»:ماجراجوها اکثراً طالب همسران کم توقعی هستند که از خود زیاد مایه بگذارند. اشخاص آمیخته به شخصیت‌های ‌نمایشی، از خود گذشته و وظیفه شناس ، برای همسری ماجراجوها مناسب هستند.

http://www.sharghi.net/aks3/iug6yg6.jpg

شخصیت پرشور‌: پرشورها، شخصیت بسیار قدرتمندی دارند، آنها در درون خویش بیش از هرگونه شخصیتی احساس توانمندی می‌کنند و می‌توانند بدون ترس از شکست، مسئولیت های بزرگ را پذیرا شوند. آنها با قدرت، اختیار و مسئولیت، ‌راحت هستند و به مقررات توجه زیادی دارند، به شدت منضبط هستند. آنها قوانین را وضع می‌کنند و دیگران را ملزم ‌به رعایت قوانین می‌نمایند. پرشورها هر کاری را که برای تحقق هدف‌هایشان لازم باشد انجام می‌دهند و شدیداً ‌هدف گرا هستند. شجاعت از دیگر خصوصیات شخصیتی این افراد است و عمل و ماجرا را دوست دارند. آنها در ابراز ‌وجود کردن مهارت دارند.‌

http://www.rahnema.com/images/14158_2007040432.jpg

همسر مناسب شخصیت «پرشور»: پرشورها، باید پادشاه و ملکه زندگی خود باشند. زنان و مردان " پرشور" خواهان همسرانی قابل اطمینان ، " ‌پذیرنده" ، قدرتمند، مستقل و با عزت نفس هستند. مناسب ترین همسران پرشورها ، مهر طلب ها، از خود گذشته ‌ها و حساس ها می‌باشند، مشروط بر آنکه شدت این ویژگی در آنها در حد اعتدال باشد. ‌اگر شما شخصیتی پرشور دارید از ازدواج با اشخاصی که ویژگی های شخصیتی مراقب یا متلون دارند، اجتناب ‌کنید ضمناً نمایشی ها که اسباب حسادت شما را فراهم می‌کنند و یا " با اعتماد به نفس ها" که دستور کاری از آن ‌خود دارند مناسب شما نیستند. زنان پرشور نیز به دلیل میل به سلطه جویی و استیلا طلبی بهتر است با مردان مهر ‌طلب ازدواج کنند.‌


http://www.rahnema.com/images/14158_2007031629.jpg

شخصیت متلون‌: شخصیت‌های متلون به راحتی با تغییرات احساسی کنار می‌آیند. متلون‌ها در روابط خود گرم و صمیمی‌هستند. هیچ ارتباطی میان آنها و دیگران جزئی و بی اهمیت نیست. هـیـچ ارتـبـاطـی دسـت کـم گـرفـتـه نـمی‌شـود. ایـن افراد بسیار پر انرژی هستند. متلون ها مبتکر هستند و می‌توانند ‌دیگران را نیز به فعالیت تشویق کنند. آنها کنجکاو و خیال‌پردازند و ذهنی باز دارند. آنها دوست دارند فرهنگ‌ها، نقش ها و نظام‌های ارزشی دیگران را تجربه کنند و در مسیری جدید به راه بیفتند. متلون ها احساس خود را ‌نشان می‌دهند. آنها به لحاظ احساسی، فعال و واکنشی هستند و درهــــــر رابـــطــــــه ای بــــــا تـــمــــــام وجـــــود ظـــــاهـــــر مـــــی‌شـــــونـــــد ودر ‌دور کردن نظر خود از واقعیت های دردناک مهارت دارند. متلون ها می‌خواهند خوش و تجربه‌های جدید ‌داشته باشند. آنها هر چیزی را امتحان می‌کنند. از ریسک کردن نمی‌ترسند. این افراد بسیار متوقع هستند، آنها می‌خواهند ‌دنیای خود را از شما پر کنند. آنها به ندرت حاضرمی‌شوند خود را به خاطر شما تعدیل کنند. هر چه شخصیت " ‌متلون" بارزتر باشد، روابط ادامه دار در زندگی زناشویی دشوارتر می‌شود.‌

http://biabama.persiangig.com/irani/...doone-com3.jpg

همسر مناسب شخصیت «متلون»: ‌" متلون ها " ، به همسرانی جالب، قوی، با علاقه و رمانتیک احتیاج دارند که در ضمن به خواسته های آنها به ‌سرعت گردن نهند. شخصیت های ماجراجو، اغلب نظر متلون ها را جلب می‌کنند. اگر شما تا اندازه ای از ویژگی‌های شخصیت متلون برخوردار هستید باید کسی را به همسری برگزینید که آرام، با ثبات و تاحدی رمانتیک باشد. ‌


http://jmf9qq.blu.livefilestore.com/...52057037_1.jpg

شخصیت جدی‌: جدی‌ها، اشخاصی خشک و جدی هستند و بــرای ابــراز احسـاسـات جـایـی بـاقـی نمی‌گـذارنـد. آنهـا از توانمندی‌های خود ‌مطلع هستند، اما در ضمن محدودیت‌های خود را نیز می‌شناسند. آنها گرفتار خود بزرگ بینی نمی‌شوند و خود ‌را مسئول اعمال خویش می‌دانند. این شخصیت ها، متفکر، تحلیلگر و ارزیاب هستند و قبل از هر اقدامی‌آن را ‌در ذهن خود می‌پرورانند و سبک ، سنگین می‌کنند. جدی ها دیگران را دائماً ارزیابی می‌کنند. آنها در ارزیابی دیگران به اندازه ارزیابی خود اهمیت قائل می‌شوند. این افراد مسائل را پیش بـیـنـــی می‌کـنـنــد و وقـتــی اتـفــاقــات ناخوشایند ‌رخ می‌دهد برای روبرو شدن بـــــا آنــهــــا آمــــادگــــی لازم را دارنــــد. جدی ها ادب را رعایت می‌کنند واگر احسـاس کننـد ‌نسبـت بـه دیگـران بی ادبی کرده اند یا کاری را از روی بی فکری انجام داده اند بسیار ناراحت می‌شوند.‌

http://biabama.persiangig.com/irani/...oone-com13.jpg

همسر مناسب شخصیت «جدی»: جدی‌ها، طالب همسرانی هستند که به شدت پذیرا باشند و آنها را آن طور که هستند قبول کنند. مناسب ترین همسر ‌برای جدی ها " مهر طلب " ها هستند. جدی با جدی نیز می‌تواند کنار بیاید زیرا هر دو از دنیا ، درک و برداشت ‌مشابهی دارند؛ اما احتمالاً بهتر است " جدی ها " کسانی را به همسری برگزینند که در زمینه های اجتماعی قوی ‌تر باشند. " ماجراجوها " " متلون ها " و "نمایشی ها" شخصیت‌های مناسبی برای همسری جدی‌ها نیستند.



SonBol 03-04-2010 10:46 AM

فاصله سنی در ازدواج چقدر مهم است ؟
 
فاصله سنی در ازدواج چقدر مهم است ؟








چه كنیم كه خانواده ای با دوام و مستحكم داشته باشیم؟

این سئوالی اساسی است كه هر جوانی در آستانه ازدواج مصمم به یافتن پاسخ آن است ، گرچه پاسخگویی به آن بعد از ازدواج هم دارای اهمیت است. جالب است كه بدانیم جواب شرع ، عقل ، علم و عرف به این سؤال یكسان است. و آن یك كلمه یعنی " كفو همدیگر بودن " است. كفو هم بودن دو همسر یعنی تناسب، همشأنی و همطرازی و در اصطلاح عرف یعنی با هم جور بودن.



ازدواج پیوند بین دو انسان و دو خانواده است كه اجزاء اصلی و اساسی آن ، زن و مرد می باشند و هر قدر بین این اجزاء و عناصر هماهنگی ، تناسب و سنخیت بیشتری باشد. آن پیوند استوارتر ، مستحكم تر، پرثمرتر و لذت بخش تر خواهد بود. و به تعبیری سنخیت و همتایی سبب جذب و پیوند است . به عكس ، هر چه این تناسب و هماهنگی كمتر باشد، زندگی سست تر، تلخ تر، كم ثمرتر و ناپایدارتر خواهد بود. علم و تجربه گویای آن است كه علت اساسی بیشتر ناهنجاری ها و ناسازگاری های زندگی زناشویی ، عدم تناسب و ناهماهنگی بین زن و شوهر است، بنابراین شناخت اموری كه موجب هماهنگی و تناسب بین زوجین است ضروری و لازم می‌باشد و به هیچ وجه نباید این مسئله را به بعد از ازدواج موكول كرد. یكی از امور مسئله تناسب و هماهنگی در سن زوجین است.

در مطلب ذیل ابعاد مسئله مورد نظر از دیدگاه علم و عرف مورد بررسی قرار گرفته است:

فاصله سنی مناسب میان زن و شوهر را می توان 4- 3 سال در نظر گرفت. البته این بدان معنا نیست كه اگر یكی دو سال به این سنین افزوده و یا از آن كاسته شود، حتماً نباید ازدواجی انجام گیرد. شاید بتوان گفت كه اگر تمام زمینه ها بررسی شده باشد و مشكل خاصی دیده نشود، می توان فاصله سنی را به دیده اغماض نگریست، ولی در عین حال بهترین و مناسب ترین فاصله سنی 4- 3 سال است. طبیعی است كه اگر سایر شرایط ، مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمی‌تواند موفق باشد.

بارها با خانواده هایی مواجه می شویم كه فاصله سنی زوجین حتی به 25، 20، 15، 13 سال و سال های بین این ارقام بالغ می شود و با یكدیگر مشكلات عدیده ای دارند . ما دراینجا به بررسی معایب ازدواج هایی می پردازیم كه فاصله سنی بین زن و شوهر در آنها زیاد است.


1- مشكل عدم درك مطلوب یكدیگر

وجود فاصله سنی زیاد موجب آن می شود كه زن و شوهر نتوانند به خوبی یكدیگر را درك نمایند. فردی با داشتن بیست سال سن بیشتر ، طبیعی است كه می تواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد یا لااقل می تواند چنین احساسی داشته باشد. لذا این مسئله زمینه ای فراهم می كند كه شخص ارزش لازم را به نظرات فرد كوچكتر ندهد یا طرف مقابل بیش از اندازه احساس كوچكی نماید و همیشه در حال اضطراب و تشویش باشد و بالاخره از اداره زندگی درمانده شود و همین مورد زمینه عدم تفاهم را به وجود می آورد كه خود سبب پدید آمدن مشكلاتی عظیم در روابط زناشویی خواهد شد. اینان اغلب در وضع و موقعیتی هستند كه توافق روحی ندارند و نمی توانند مسائل و مواضع یكدیگر را درك كنند.

2- عدم تناسب در تواناییهای جسمی

وقتی كه فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر یك در دوره ای از زندگانی به سر می برند كه به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوت های عمده دارند. مثلاً زنی كه هفده سال دارد ، در دوران جوانی به سر می برد و همسر او كه در 35 سالگی است، به مرز میان سالی نزدیك شده است. یكی غالباً فعال است و دیگری زودتر خسته و در اوقاتی منفعل می شود، گاه این خستگی و انفعال از طرف همسر جوان به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی‌گیرد و به حساب كم كاری گذاشته می‌شود، یا به عنوان شانه خالی كردن از زیر بار مسئولیت مطرح می گردد، و وقتی كه با این عنوان طرح می‌نماید، طبیعی است كه طرف مقابل احساس ناراحتی می كند و ممكن است این امر عاملی برای برانگیختگی او شود و در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و غیر قابل تحمل شود. در حالی كه مرد قصد شانه خالی كردن از مسئولیت را ندارد ولی از طرف همسرش متهم به تنبلی و بی مسئولیتی می شود و از آنجا كه در چنین مواردی مرد تنبلی را نمی پذیرد، مجادلاتی در می گیرد.

3- انعطاف پذیری كمتر فرد بزرگتر

وقتی دو جوان با یكدیگر زندگی می كنند ، به دلیل جوانی انعطاف پذیری بیشتری دارند. فرد در سنین پایین تر چون نهال جوان است، امكان تغییر فراوانی را دارد. اما درختان ، مجال كمتری برای تغییر باقی گذاشته‌اند.

وقتی كه دو نفر جوان با هم ازدواج می‌كنند ، برای دست یافتن به سازگاری تلاش می‌كنند به نظر همدیگر توجه می‌كنند و خود را طوری تطبیق می‌دهند كه مورد پسند دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند، حال آنكه با افزایش سن، انعطاف آدمی كاهش می یابد و همین امر در زندگانی مشترك معضل آفرین است.

4- پیدا شدن سوءظن

گاه وجود فاصله های سنی زیاد باعث می شود كه زوجین سوء ظن هایی نسبت به یكدیگر پیدا كنند و ممكن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افكار ارائه نمایند.

5- عدم ارضای غرایز

یكی از اهداف ازدواج ، ارضای غرایز است و این خود می تواند عامل مؤثری در تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما در سنین بالا، به لحاظ غریزی افول می نماید، به نحوی كه زوجین نمی توانند موجبات رضایت یكدیگر را در روابط زناشویی به نحو مطلوب تأمین نمایند و همین امر ممكن است موجبات درگیری را فراهم آورده ، محیط خانواده را متشنج كند. این مسئله در موارد چشمگیری به بروز افسردگی در زنان جوان می انجامد و در برخی از زنانی كه خویشتندار و باتقوا نباشند، گرایش به انحرافات و لغزشها دیده می شود.

6- امر و نهی پیوسته ی فرد بزرگتر

در چنین خانواده هایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم می داند كه مدام به همسر خود امرو نهی كند و امر و نهی بیش از حد- كه همیشه مبتنی بر حق نیست، بلكه سلیقه نیز در آن سخت مداخله می كند - موجبات ناراحتی همسر را فراهم می آورد. فرد بزرگتر احساس می كند كه باید فرد كوچكتر را تربیت كند و حال آنكه او انتظار دارد كه با همسر زندگی كند، نه آنكه همسر وی نقش پدر و مادر را بر عهده گرفته، به امر و نهی و تربیت وی مبادرت نماید. البته زن و شوهر باید برای تكامل وتعالی یكدیگر تلاش كنند و در مواقع ضروری به امر به معروف و نهی از منكر یكدیگر بپردازند.


7- كمرویی با همسر

یكی از مواردی كه در این گونه خانواده ها دیده می شود، این است كه فرد كوچكتر دچار نوعی كمرویی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشكلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. لذا حرف های ناگفته در این خانواده ها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجیده سنگینی می كند و گاه به فضای بیرون از خانه كشیده شده، برای دیگران مطرح می شود و این امر مورد قبول و پذیرش فرد بزرگتر نیست. زیرا او فكر می كند كه همسرش اسرار خانواده را به بیرون از خانه برده ، برای این و آن نقل می كند و این خود موجب بروز اختلافات تازه ای می شود و اگر فرد كوچكتر دردها را بازگو نكند، آنها بر روی هم انباشته شده ، او را افسرده می كند. در حالی كه درد دل كردن به آرامش فرد كمك می كند و او از این كه همسری دارد كه به درد دلهای وی گوش می دهد، احساس آرامش می كند، زیرا خوب شنیدن درد دلها بخشی از تسكین آلام است و بدین ترتیب فرد به پالایش روانی دست می یابد. وجود چنین فضایی در خانواده ضامن سلامت و بهداشت روانی زوجین است. وجود كمرویی بسیار و رنج آور مانع بیان دردها شده ، چون تخلیه روانی صورت نمی گیرد، سلامت روانی فرد كوچكتر در معرض خطر قرار می گیرد. خانم جوانی می گفت: همسرم سالها از من بزرگتر بود و من همیشه با وی رودربایستی داشتم. از وی سؤال شد : تا كی با همسرت رودربایستی داشتی؟ او گفت: تا دو ساعت قبل از مرگ شوهرم.

8- دادن امتیازات بیش از حد

در این نوع خانواده ها ، معمولاً مشكل دیگر این است كه فرد بزرگتر برای این كه فرد كوچكتر را جذب كند و زندگی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد كه وی را به دوام زندگی دلگرم كند. اما هر كس قادر نیست كه مدام چنین امتیازاتی بدهد ، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگتر غیر قابل تحمل و یا غیر ممكن می گردد و بدین ترتیب از انگیزه طرف مقابل برای ادامه زندگی می كاهد. از سویی طرف كوچكتر كه از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع یافته درصدد اخذ امتیازهای بیشتری بر می آید و تقاضاهای فراوان جوانی پر انرژی و توانا ، اختلافات خانواده را تشدید و جو ناامنی را بر خانه حكمفرما می كند و بدین ترتیب خانواده ای نابسامان شكل می گیرد كه كشمكشهای ناشی از آن، از ارزش والدین در نزد فرزندان می كاهد و در نتیجه تأثیرات تربیتی آنها را نیز كاهش می دهد.

9- ترس و ناامنی

در مواردی هم دیده می شود كه فرد كوچكتر ، دچار ترس و و حشت می شود و این هنگامی اتفاق می‌افتد كه مرد خانواده از سن و سال بیشتری برخوردار است.

خانمی می‌گفت با اینكه چند ماهی از مرگ همسرش نگذشته بود، و چندان متأثر هم به نظر نمی‌رسید. وقتی از اختلافات خانوادگی و تأثیرات منفی آن بر روی فرزندانش سخن می‌گفت، به تفاوت سنی زیاد خود با همسرش اشاره كرد و گفت : روزی كه ازدواج كردم سیزده سال بیشتر نداشتم، در حالی كه شوهرم در آن روزها سی ساله بود و من از دیدن او سخت دچار وحشت شده ، پیوسته از او می‌ترسیدم و این ترس و ناامنی تمامی وجودم را پر كرده بود و تا زمان مرگ او نیز وجود داشت، این ترس شدید همه ی آرامش مرا سلب كرده بود.

پس اگر فاصله سنی میان زوجین زیاد نباشد، این گونه ترسها كمتر دیده می‌شود.

10- نتایج نامطلوب دیگر

تفاوت سنی زیاد بین زوجین مشكلات دیگری نیز در پی دارد كه در دوره های پایانی زندگانی رخ می‌دهد و از آن میان می توان به موارد ذیل اشاره كرد:

الف- احساس پشیمانی

در غالب موارد ، این نوع ازدواجها با پشیمانی همراه می‌شود، زیرا مشكلات فراوان ناشی از این نوع ازدواجها به قدری زیاد و غیر قابل تحمل است كه در اكثر موارد موجبات پشیمانی را فراهم می كند.

ب- بروز مشكلات غیر منتظره

پیدایی مشكلات غیر قابل انتظار، پیامد نامطلوب دیگر چنین ازدواج هایی است. خانمی كه همسرش را از دست داده بود و با او تفاوت سنی زیادی هم داشت، اظهار می كرد : به دلیل عدم درك یكدیگر، زندگانی ما سراسر پر ازمشاجره و دعوا بود. او در مورد عاقبت زندگانی اش با همسر بزرگتر از خود می گفت: حالا كه او مرده ، پسر بزرگم مرا رها نمی كند و پیوسته به من می گوید: بالاخره با آن همه دعوا و جار و جنجالهایی كه به راه می انداختی كاری كردی كه پدرم بمیرد و در واقع تو پدرم را كشتی و من هر چه می‌گویم مرگ پدر به دعواهای ما ربطی ندارد از من نمی‌پذیرد و با من سر این موضوع درگیری پیدا كرده است، یعنی تا وقتی كه همسرم بود ، با او دعوا می‌كردیم و حالا پسرم جای او را در دعوا و مشاجره گرفته است.

ج- جرم زایی فرزندان

مشكل دیگری كه در این گونه ازدواجها دیده می‌شود ، این است كه امكان جرم زایی در فرزندان آنها بیشتر از مواردی است كه زوجین فاصله سنی مناسبی با یكدیگر دارند.

د- طلاق

معضل دیگری كه گاه در خانواده هایی كه تفاوت سنی زوجین زیاد است دیده می‌شود ، مسئله عدم تحمل یكدیگر و وقوع طلاق است و در نهایت می‌توان گفت كه مشكلاتی نظیر عدم درك یكدیگر ، نداشتن تفاهم ، عدم انعطاف پذیری كافی و عدم ارضای غرایز ، گاه به عنوان موانعی جدی بر سر راه تداوم زندگی تلقی می‌شوند و طلاق كه مرگ اجتماع كوچك خانواده است ، رخ می‌دهد.

توجه

با بررسی سن ازدواج در میان قشرهای مختلف و جوامع گوناگون در می‌یابیم كه غالبا ًسن مردان در جریان ازدواج بیش از زنان است. آلن ژیرار می‌نویسد : آگاهی های جمعیت شناسانه درباره سن همسران به هنگام ازدواج آموزنده است و می‌دانیم كه بیشتر اوقات ، افرادی با هم پیوند زناشویی می‌بندند كه از لحاظ سنی به هم نزدیك باشند. از این رو تناسب سنی را باید به عنوان یك ضریب مهم همسان همسری كه در جامعه از اهمیت والایی برخوردار است، در نظر بگیریم.

دیدگاه دینی

از نظر اسلام ازدواج كردن با تفاوت سنی زیاد ، امر نامشروعی نیست و آنچه در سنت پیامبر دیده می‌شود، حكایت از مشروعیت این نوع ازدواج دارد. كمالات پیامبر به عنوان انسانی كامل به حدی بود كه به خوبی با حضرت خدیجه (س) زندگانی كرد و در آن زندگانی معضلی به خاطر تفاوت سن و سال دیده نمی‌شد و از سوی دیگر خدیجه (س) نیز زنی با كمال و بی نظیر بود. تمامی ثروت فراوان خود را در راه تبلیغ اسلام صرف نمود و اولین زنی بود كه به پیامبر ایمان آورد، در شعب ابیطالب با دیدن تمامی مشقت‌ها، به دلیل علاقه ای كه به اسلام و پیامبر داشت، همه آنها را تحمل كرد و فاطمه (س) را برای پیامبر به یادگار گذاشت. پیامبر نیز به عنوان همسری باوفا هر گاه كه نام خدیجه (ع) را می‌شنید اشك در چشمان مباركش حلقه می‌زد، به نحوی كه اطرافیان آن حضرت ، تأثر او را به خوبی حس می‌كردند.

نتیجه آن كه فقط كسانی می‌توانند در این نوع ازدواج ها موفق باشند كه از رفتار پیامبر (ص) و خدیجه (ع) به خوبی متأثر باشند.

در پایان تأكید می‌كنیم كه ضمن رفع مشكلات چنین خانواده هایی از طریق مشاور خانواده باید به دختران و پسرانی كه قصد ازدواج دارند ، آموزش داد كه فاصله سنی بین آنان بین سه یا چهار سال و حداكثر هفت سال باشد و این چیزی است كه باید در موقع راهنمایی قبل از ازدواج برای آنان تشریح نمود تا دریابند كه با فاصله سنی كمتر ، مشكلات كمتری خواهند داشت، مشروط بر این كه به سایر جنبه های لازم برای ازدواج موفق نیز توجه كافی مبذول دارند.

تذكر

شاید یكی از خوانندگان این مطلب شما برادر یا خواهر گرامی باشید كه تفاوت سنی زیاد با همسر خود داشته باشید و ذهن شریفتان مشغول گردد كه این مشكلات در زندگی ما هم بروز خواهد كرد. پس چه باید كرد و راه حل چیست؟ نگران نباشید ، زیرا شما با پیامدهای تفاوت سنی زیاد آشنا شده‌اید و با اراده و كسب راهنمایی می‌توانید از بروز مشكلات جلوگیری نمایید.

شيلا 03-04-2010 10:51 AM

به نظرم تاشش 7سال بايدپسربزرگترباشه

forrest 04-23-2010 03:28 PM

به نظر من بستگی داره به سن عقلی و طرز تفکر طرفین

سن شناسنامه ای چندان اهمیتی نداره.

bigbang 04-23-2010 04:46 PM

اگه 2 نفر اینقدر همدیگه رو دوست داشته باشن که با اختلاف سنی زیاد ولی با اختیار با هم ازدواج کنن به نظر من ارزشش رو داره حتی اگه به طلاق ختم بشه
ولی معمولاً ازدواجهایی که پسرهای جوونتر با زنهای مسنتر میکنن بادوام تر و شیرینتر هست نسبت به ازدواجهایی که زنهای جوان با مردهای مسنتر میکنند
منظور بد نگیرید ولی انقده خوشم میاد از این پیرزنهایی که خودشون رو شبیه جوونها میکنن. ( منظورم بدحجابی نیست! )


اکنون ساعت 09:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)