پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   یا صاحب الزمان (http://p30city.net/showthread.php?t=11517)

deltang 06-26-2009 04:25 PM

یا صاحب الزمان
 
دیریست که ما منتظر روی تو هستیم
ما بند نجابت به تن اسم تو بستی
دیریست که دلداده ما خانه نشین است
جای قدمش بوسه به صد چاک زمین است
پلک دلم امشب به نبودت پر درد است
این فصل کبود از غم هجران تو سرد است
ای ساقی دلهای جهان مست نگاهت
این ماه فرومانده ز چشمان سیاهت
دیریست که ما منتظر و خانه بدوشیم
وقتی که قمر نیست همه تا رو خموشیم
ای صاحب این ثانیه ها پس تو کجایی
فهمیده ام این جمعه گذشت و نمی یایی
دیریست که در جمعه همه مست غروییم
از ناله پریم وغزل سنگ و رسوبیم

deltang 06-26-2009 04:25 PM

ابا صالح دلــــم سامان نـــدارد.... مگر هجر تــو را پايـــان نـــدارد

ابا صالـــح بيـــا دردم دوا کــن..... مرا از ديدنـــت حاجــت روا کن

ابا صالح مـــرا با روسيــــاهی .... به خود راهم بده با يک نگاهی

ابا صالح فقيــــرم من فقيـــرم ..... بده دستی که دامانت بگيـــرم

ابا صالح تو خوبی مـن بدم بــد ..... مرا از درگهــــت ردم مکــن رد

اباصالح چه خوش زيبنده باشد ..... کـه تو لعل لبت پر خنـده باشد

ابا صالح عزيـــــز آل ياسيـــــن ..... بيا درجمع ما يک لحظه بنشين

deltang 06-26-2009 04:26 PM

بگذار تا به لهجه باران بخوانمت
مانند عشق از دل و از جان بخوانمت

تا کوهها صدای مرا منتشر کنند
همراه بادهای پریشان بخوانمت
چشمم سفید گشت و تو از ره نیامدی
یعقوب وار، یوسف کنعان بخوانمت
بگذار تا به یمن ظهورت، بهار محض
بر گوش شاخه های زمستان بخوانمت
آهنگ التهاب سراب است در دلم
بگذار تا به لهجه باران بخوانمت

deltang 06-26-2009 04:26 PM

باز ذکر سحرم نام دلآراي تو بودزينت خلوت دل نور تولاي تو بودچشم هر سو که نظر کرد تو آنجا بوديدين و دل در گرو ديده شهلاي تو بودبيد از وجد برقص آمده گل مي خنديدحسرت سرو سهي قامت رعناي تو بودغنچه از شرم نقابي برخ انداخته بودبلبل سوخته دل محو تماشاي تو بودلاله آماده که جان برکف اخلاص نهدچشم نرگس نگران گل سيماي تو بودشمع گريان که دم وصل نگار آخر شدماه تابان همه شب زائر شيداي تو بودآه ، پروانه چه بيهوده تقلا مي کردهمه جا بودي و آن گمشده جوياي تو بودرونق هستي و سرمايه هر ساقي مستجرعه اي باده که از ساغر ميناي تو بودزتمناي تو محبوب نياسود دميکه کوير دل او تشنه درياي تو بود

نقاشی 07-21-2009 03:23 PM

یاصاحب الزمان می ریزم به یادت :53::53::53::53:برمزارشهدا
تاتوآیی وبچینی :53:ی ازجنس خودت ازمزارشهدا

نقاشی 07-21-2009 03:24 PM

عاشقانه دوستش داریم

deltang 07-21-2009 08:34 PM

براي سلامتي و تعجيل در فرج آقا هر كس اينو ميخونه خواهشا يه صلوات بفرسته

Hiwa 08-05-2009 10:09 AM

السلام عليك يا صاحب الزمان
 
صبحدم پيك مسيحا دم ِجانان آمد
گفت برخيز كه آرام دل و جان آمد

سحر از پرده نشينان حريم خلوت
نغمه برخاست كه شاهنشه خوبان آمد

عاشقان را رسد اين طرفه بشارت ز سروش
كه سحرگاهِ شب نيمه شعبان آمد

مى ‏كند مرغ سحر زمزمه بر شاخ گل
كه ز نرگس ثمرى پاك به دوران آمد

وارث تاج نبى اوست كه با دعوت حق
بهر افراشتن پرچم قرآن آمد

NeGin 09-09-2009 10:46 AM

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/...lyasin(24).jpg

جمیله 09-09-2009 11:05 AM

الغوث الغوث ادرکنی ادرکنی الساعه الساعه العجل العجل(امام زمان به فریادمون برس عاشقتم خودتم اینو میدونی)

ابریشم 07-26-2010 05:42 PM

مست عشقم، مست یارم، مست دوست
مست معشوقی که عالم مست اوست
یا صاحب الزمان ادرکنی

[IMG]http://*****************/Files1/1e1629954b4244f383e3.gif[/IMG]

مهدی 07-26-2010 08:17 PM

مژده ای دل که مسیحا نفسی می اید/که ز انفاس خوشش بوی کسی می اید
 
خبر امد خبری در راه است
سرخوش ان دل که از ان اگاه است
شاید این جمعه بیاید شاید
پرده از چهره گشاید شاید
دست افشان پای کوبان می روم
بر در سلطان خوبان می روم
می روم بار دگر مستم کند
بی سر و بی پا و بی دستم کند
می روم کز خویشتن بیرون شوم
در پی لیلا رخی مجنون شوم




ابریشم 08-19-2010 12:51 PM

درد و دل و خلوت با مهدی ! یا صاحب الزمان ادرکنی !
 
بدون شرح تاپیک رو استارت کردم ! نمی دونم چرا ! نمی دونم چی شد !

فقط دلم می خواست بچه ها بیان بدون هر گونه تکلفات زبانی و خیلی ساده با مهدی موعود حرف بزنن ! پس بسم الله..........! http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/17.gif

چشمانم را بسته‌ام و تمام نگاهم را گذاشته‌ام برای فردا که ببینمت

ابریشم 08-19-2010 12:52 PM

گفتم که روی ماهت از ما چرا نهان است
گفتا که خود حجابی ورنه رخم عیان است
آنقدر در میزنم این خانه را
تا ببینم روی صاحب خانه را.....http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif

ابریشم 08-19-2010 12:53 PM

شاید این جمعه بیاید شاید
پرده از رخ بگشاید شاید
یا مهدی قربون اون غریبیت برم آقا یعنی تو هنوز 300 و اندی نفر یار نداری که ظهور کنی آقای خوبم
خوب این اگه غریبی نیست پس چیه؟
یا مهدی به خوبا سر میزنی مگه ما بدا دل نداریم
چه قشنگ میگه این آغاسی ، خدا رحمتش کنه
یا مهدی ببخش منو و از یارانت قرار بده آمین

ابریشم 08-19-2010 12:54 PM

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


صلوات : روح انسان را جلا می دهد و موجب تقرب انسان می شود.

صلوات : موجب کمال نماز و دعا است، موجب شستشوی گناهان است.

صلوات : باعث قبولی نماز است.

صلوات : نوری است در قبر ،در صراط،، در بهشت

صلوات : بهترین ذکر الهی است ، باعث قبولی نماز است.

ابریشم 08-19-2010 12:55 PM

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام اقا جان
دلم ترکیده....میخواهم دیگه داد بزنم....
گوشهام نمیشنوه صداتو بیا دستتو بکش رو سرم تا بفهمم هستی همیشه پیشم.....

این گوشها و چشمها و زبونم از بس گناه کرده لیاقت نداره تو رو ببینه....فقط یه وقتی مثل اون وقت که بوی شما رو شنیدم و حس کردم یا بو رو حس میکنم یا نوازشتو.....

پس قربونت برم یا بذار اون بوی گل نرگستو باز حس کنم یا بذار نوازش دستهاتو.....

اقا شنیدم اینهفته اومده بودی...خب مگه چی میشد؟ میذاشتی حس کنم؟.....از کرمت مولای خوبم کم میشد یا مهربونیهات؟ تو که دعا میکنی همیشه این شیعه های گناهکارتو...خب فدای نامت بشم مهدی جان یه گوشه چشم کوچولو فقط اشاره کن....

اخ یادم رفت مطمئم حس منم گناه کرده نه؟بخدا مطمئنم وگرنه دیگه ازم اون بوی خوش رو صلب نمیکردی........

چه خبر بود همه غوغا میکردند؟چی شد تا شنیدند اومدی یه نظر کردی همه داد میزدند اقا جان؟ چرا هق هق گریه ها خیلی بلند تر شد مولا؟ چرا بعضی ها مثل گداها نشسته بودند ....اون گداهای سمج که ول نمیکنند ها مثل همونها داد میزدند هنوز؟

مگه گدا از در خونت دست خالی میره؟یا ما گدای خوبی نیستیم اقا؟
مولا جانم............

چرا این پسره نشسته بود تکون نمیخورد از جاش؟چون فهمیده بود یه خبرایی شده....
ای کاش کوچولو بودم....یا نه ای کاش مثل بچه کوچولو ها ادم بودم! دارم میبینم به بچه کوچولو ها بیشتر نظر میکنی....چون میدونم نظر تو کافیه....داری مولا سرباز جمع میکنی نه؟ اقا از ما نا امید شدی؟.....حق داری....من جای تو بودم این دروغ گو های گناه کار رو نگاهشون هم نمیکردم....چون تو خوبی میذاری بیاییم....همانند تو پیدا نمیشه مولا جان.....

خوب خونه ایی پیدا کردم...خونه اش بزرگه برای همه گداها جا زیاد داره...هم گدا و هم دیوونه ها...اینجا همه شفا میگیرن....اینجا شفاخانه دل است مولا....

نکنه بیام بگی این حرف ها رو زدی دیگه برو گمشو....
باهام قهر نکنی....دل ندارم.....

دستمون رو بگیر نگذار به حال خودمون رها بمونیم دیگه بیشتر از این....دیگه بیشتر از این؟ بخدا جا نیست تو دلها دیگه مولا جان ...الهی برای اون دلت بمیرم...دل ما که مثل دل تو نیست اقا جان که درد همه توش جا داشته باشه...یه نفر نیست ببینمش میخنده برات دلت رو شاد کنه ...همش با درد مندها طرف حساب شدی...حالا نگید هستند ها...میدونم هستند...تو شفا خانه دل من کم دیدم وگرنه با هر ذکری دل مولا شاد میشه و .........

مولای من....آقای من.....درد دل درد مند ها رو دوا کن... همه مریضهای بیمارستان خودت رو هم شفا ده....به حق الله همین دل داده هات بشند سربازانت که به امید همینها حداقل بیایی تا منتظر های حقیقی بشن و..........................................

برای شادی دل پر درد مهدی فاطمه صلوات

اللهم عجل لولیک الفرج مولانا صاحب الزمان عج

ابریشم 08-19-2010 12:56 PM

میگند اگه برای مهدی فاطمه (عج) دعا کنی حتی اگه بد باشی ها باز دعا میکنه برات میدونی چی میگه؟ میگه این شیعه ما رو که بد شده خدا ببخشش و هدایتش کن....اره مسلمون های شیعه, بد هم باشی اون برات دعا میکنه چون حجت خداست روی زمین ,امام حاظر هست و زنده...حالا ببین چقدر خوبه براش دعا کنیم مطمئن باش او هم برای ما دعا میکنه...آقا خیلی خوبی و ....چی بگم هر چی بگم کم گفتم؟مگه اصلا مگه میشه گفت....

دعا کنیم ....؟!نه اول خالص کنیم پاک کنیم دل رو 17 دقیقه روزانه به وقت و خوب و پک ساده عبادت کنیم حالا دو دقیقه بذار روش اضافه تر بخونیم چی میشه برای ظهور مهدی جان؟ بعد هم بلند شم بیاستم یک سلام کنم چون مطمئنم جواب میده نظرش رو جلب کنم بعد دستهامو انقدر بالا ببرم که دیگه بالاتره از اون نیست اون وقت دعای فرج بخونم....
خیلی زیاده؟ برای بهترین خلق؟ برای همونی که وقتی بدی بازم برات دعا میکنه؟ کمی فکر کنیم...

خودم که عمل کنده نیستم بخاطر همین کم زر میزنم... اینها چون تو گوش خودم نمیره حالا مینویسم شاید فرجی بشه برای خودم و شما....
شکر خدا میکنم
اللهم عجل لولیک الفرج مولانا صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف

ابریشم 08-19-2010 12:57 PM

نام تو هک شده روی سینه........ای گل گلزار مدینه

با نگاهت آقا ساده ام کن.......گردنم بند و قلاده ام کن

ای که در عشق تو من اسیرم....بار غربت به دوشم کشیدم

عمر ما رفت و چشم انتظاریم....ای خدا ما مگه دل نداریم؟

نام زیبایت ای دلبر من ....دل چه اسان ربود از بر من

دم دم عشق روی تو ای گل....میبرد عقل و هوش از سر من

ساقی بزم هستی تو هستی...از چه خالی بود ساغر من

ای گل ناز حیدر کجایی؟.................................

کی شود نصیب من اقا؟...................................

دل به خال سیاه تو بستم...از می انتظار تو مستم

در سر کویت از پا در ایم ...... از کرم نگیری تو دستم

از دو عالم گذشتم به یکبار....تا که درپیش رویت نشستم

مردم از درد و داغ جدایی
حجه ابن الحسن کجایی

ای امید دل من کجایی؟

ابریشم 08-19-2010 12:58 PM

در جهان بهتر از تو ندیدم

یابن زهرا بیا عقده باز کن

ای امید دل پر گناهم

خسته از بی کس و بی پنهام

ای گل فاطمه کی میایی؟

بیا مهدی جان...نگاه به ما نکن.....اخه میدونی چیه؟ خودت دیوونه ام کردی خب....دیگه چیزی حالیم نیست که...هر هفته.....با اینکه آدم نیستم اما بازم.....!

ابریشم 08-19-2010 12:58 PM

دلم انگاری گرفته قد بغض یاکریمها
عصر جمعه توی ایوون می شینم مثل قدیما
تو دلم می گم آقا جون تومرادی من مریدم
من به اندازه ی وسعم طعم عشقتو چشیدم
کاشکی از قطره ی اشکت کمی ابرو بگیرم
یعنی تو چشمه ی چشمات با نگات وضو بگیرم
برای لحظه ی دیدار از قدیما نقشه داشتم
یه دونه هدیه ناچیز واسه تو کنار گذاشتم
یادمه یکی بهم گفت هرکی تنهاست توی دنیا
یه دونه نامه ی خوش خط بنویسه واسه آقا
کاغذ نامه رو بعدش توی رودخونه بریزه
بنویسه واسه مولاش خاطرت خیلی عزیزه



آقا جون چرا ظهور نمی کنی؟؟؟
این دنیای پر از بدی و دروغ و رنگ و ریا حالم رو بهم می زنه...


ابریشم 08-19-2010 12:59 PM

یوسف زهرا بیا !

بازم یه جمعه دیگه سپری شد ! بازم به بار گناهامون افزوده شد !

بازم انتظار و انتظار و انتظار .....!

خسته ام از این زنجیرها ! از این دربند بودن ها ! از این حصارها ! از این ادم های به ظاهر دوست ! از این خویش نماها ! از این.............!

مهدی بیا ....! http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif

ابریشم 08-19-2010 01:00 PM

مردم. خسته شدم از این دنیا.
همه ش الکی و مسخره. هیچی توش نیست.
آقا جون بیا و یه حالی به ما بده.
ما جوونای هم میهن همه منتظریم .منتظر تو.
همه عاشقیم. عاشق تو.
همه توی خط خودتیم. بهت قول میدم.
همه پشت سرتیم. بهت قول میدم.
میدونم احتیاجی به کمک ما نداری.
اما ما دوستت داریم.



همه منتظریم. منتظر...

ابریشم 08-19-2010 01:00 PM

ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت میکنم

تو کعبه ای هرجا روم قصد مقامت می کنم


هر جا که هستی حاضری از دور بر ما ناظری

شب خانه روشن میشود چون یاد نامت میکنم


گه هم چو باز آشنا از دست تو پر میزنم

گه چون کبوتر پر زنان آهنگ بامت میکنم


گر غائبی هر دم چرا آسییب بر دل میزنی!!!

ور حاضری پس من چرا در سینه یادت میکنم !!!

ابریشم 08-19-2010 01:01 PM

چون نامه جرم ما به هم پیچیدند بردند به میزان عمل سنجیدند
بیش از همه کس گناه ما بود ولی ما را به محمد و علی بخشیدند

درد دلم و بش بگم
میدونم خودت میدونی که چی تو دلم هست و دارم چی کار میکنم
اما خداییش بگو ببینم تو هم یه نظر هوای منو داری یا نه
اصلا منو میشناسی
قربونت برم از 18 سال عمرم میخوام 100 سالشو فدای پات کنم
دلم میخواد وقتی میای من اولین کسی باشم که میام جلو و به پات بیاتم اما چی بگم که
دوست دارم خونمو به جای فرش سرخ قبل از اومدنت جلوی پاهات ببینی
ببین آقا
ببین قربونت برم
ببین
تو رو خدا یه نظر هم ما رو به پا
نمی گم مشکلاتم و رفع کن حداقل یه سنگ جلوی پای من بذار که من به سنگ تو به زمین بخورم
خدا کنه
که وقتی میای بتونم یکی از سربازات باشم

ابریشم 08-19-2010 01:02 PM

سلام اي سايه تنهاي من
سلام اي مهدي صاحب زمانم
سلام اي بهترين بهترين هاااااااا

كه ديدم از تو ياري هاي بسيار
سلام اي مونس و غمخوار مهسا
كه هستي در همه حال ، از من آگاه
سلام من بر تو يار توانا
به تو اي نازنين خوب و بينا
سلام من به تو كه از تو خواهم
مرا ياري كني اندر همه حال


ابریشم 08-19-2010 01:04 PM

بچه ها این مطلب رو توی یکی از سایت های امام زمان دیدم گفتم خوبه بزارم دوستان از امام غایبشون یک سری اطلاعاتی داشته باشن !
بیوگرافی : حضرت صاحب امر در سال 15 شعبان سال 225 هجری قمری در شهر سامرا عراق متولد شد. مادر بزرگوارشان نرگس دختر امپراتور روم شرقی و پدر گرانقدرشان حسن پسر امام هادی (ع) می باشند. او زندگی خاصی را شروع کرد و هنوز هم بعد از 1200 سال به زندگی پر برکت خود ادامه می دهد به کیفیتی که مجهول است و سوال کردن درباره ی آن بدعت نیست.
ظاهر و تیپ حضرت : به نقل از امام صادق (ع) : سن و سال: او در سن پیران است ولی سیمای جوان دارد ناظران بر او گمان می برند چهل سال یا کمتر دارد، او با مرور شب و روز پیر نمی شود، تا پایان عمرش فرا رسد. ( بحار ، ج52، ص 285)


ابریشم 08-19-2010 01:06 PM

باز بوي جمعه مي آيد


http://wesal.persiangig.com/photos/mahdi-86-umsa-04.jpg



باز دلم هواي جمعه كرده است ...
هواي انتظار يار ،
باز پشت پنجره انتظار نشسته ام تا خورشيد عدالت از پشت ابر غيبت ظهور كند و هزاران ديده مشتاق را به نور قامت رعنايش منوّر كند ...
باز به دور دست ها مي نگرم تا صداي شيهه اسبِ آن تك سوار عشق به گوش رسد ....
دلم تنگ توست اي سوار انتظار !
دلم تنگ ارامش است
و آرامش يعني آمدن روياي انسان هاي مشتاق و شيدا .
آرامش يعني حضور .

باز دلم هواي جمعه كرده است .
جمعه حضور ...
و زمزمه هميشگي دلهاي منتظرت
باز بر لبها جاري است ...
دل به داغ بي كسي دچار شد
نيامدي ...
چشم ماه و آفتاب تار شد
نيامدي ...

سنگهاي سرزمين من در انتظار تو


زير سم اسبها غبار شد
نيامدي ...

اي بلندتر زکاش و دورتر زکاشکي


روزهاي رفته بيشمار شد
نيامدي ...


عمر انتظار ما حکايت ظهور تو


قصه بلند روزگار شد
نيامدي ...





ابریشم 08-19-2010 01:08 PM

يا ذوالجلال والاکرام
روز وشب با شوق نگاهت گل نرگس گل نرگس
منتظر هستم سر راهت گل نرگس گل نرگس
ای تمام روح هستی ای شکوه حق پرستی
از خدا چیزی نخواهم هرچه می خواهم تو هستی
روز وشب با شوق نگاهت گل نرگس گل نرگس
منتظر هستم سر راهت گل نرگس گل نرگس
ای همه مهر وامیدم مهر تو با جان خریدم
دل به تو دادم اگرچه روی ماهت راندیدم
روز وشب با شوق نگاهت گل نرگس گل نرگس
منتظر هستم سر راهت گل نرگس گل نرگس
زنده از روی تو هستم بسته موی تو هستم
سربلند عالمینم سائل کوی تو هستم
http://www.nooraniat.com/image/13840506.jpg

ابریشم 08-19-2010 01:09 PM

خداوندا، رسد كى دولت گل

خداوندا، بهار گل كى آيد
شوم مهمان به بزم خلوت گل
بهار عاشقان يا رب رسد، كى

رسد كى دولت والاى مهدى
رسيده جان به لب از فرقت گل
خداوندا، رسد كى تا ببينم
شده آغاز فصل عزّت گل
وفا دارى كند عمرم خدايا
ببينم بعد هجران، طلعت گل
اگر گل در گلستان شد هويدا
كشم از جان و از دل منّت گل
به حقّ خاتم پيغمبرانت
رسد پايان خدايا، غيبت گل
به حقّ مرتضى و آل پاكش
خداوندا، به حقّ عترت گل
خداوندا، به حقّ آل ياسين
بگردان آشكارا حكمت گل
خدايا، نيمه شعبان رسيده
بسى شادى كنم از عشرت گل
دميده نوگلِ زيباى نرگس‏
تماشا كن عزيزم صُنعت گل
قدم در صفحه گيتى نهاده
بيا بشنو تو اينك صحبت گل
خداوندا، مرا حاجت‏روا كن
به حقّ ذات پاك حضرت گل
رسيده جان به لب از هجر (باقر)
هميشه مى‏خورم من حسرت گل
‏ نمى‏دانم كى آيد صولت گل ‏ رسد پايان زمان هجرت گل

http://www.alshirazi.com/service/pos...big_img/b3.jpg

ابریشم 08-19-2010 02:09 PM

توی شهر ماشهر کینه ها

توی آسمانتوی سینه ها

دود و دود و دود

زودتر بیا

شهریار من زود زود زود

شهسوار من !

دل شکسته ام می نهم دگر

سر به کوه و دشت
شنبه ای رسید

جمعه ایگذشت....!

ابریشم 08-19-2010 02:09 PM

بیا که بار دگر گل به بار می آید
بیار باده که بوی بهار می آید

هزار غم ز تو دارم به دل بیا ای گل
که گل شکفته و بانگ هزار می آید

دلِ چو غنچه ی من نشکفد به بوی بهار
بهار من بود آن گه که یار می آید

مگر ز پیک پرستو پیام او پرسم
وگرنه کیست که از آن دیار می آید

بهار سایه تویی ای بنفشه مو باز آی
که گل به دیده ی من بی تو خار می آید
******************************

قطعه ی گمشده ای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب که جاریست نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است



تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببین! باقی است روی لحظه هایم جای پای تو

اگر کافر، اگر مومن، به دنبال تو می گردم
چرا دست از سر من بر نمی دارد هوای تو

دلیل خلقت آدم! نخواهی رفت از یادم
خدا هم در دل من پر نخواهد کرد جای تو

صدایم از تو خواهد بود اگر برگردی ای موعود
پر از داغ شقایقهاست آوازم برای تو

تو را من با تمام انتظارم جستجو کردم
کدامین جاده امشب می گذارد سر به پای تو؟

نشان خانه ات را از تمام شهر پرسیدم
مگر آنسوتر است از این تمدن روستای تو؟



یک روز به هیئت سحر می آید
با سوز دل و دیده ی تر می آید
یک روز به انتقام هفتاد و دو شمس
با سیصد و سیزده قمر می آید

ابریشم 08-19-2010 02:10 PM

بیا تا جان ما گردد فدایت

مکن محروم ما را از لقایت

یقین دارم تو سلطان جهانی

نرانی از درت هرگز گدایت



http://montazar.net/html/image/montazar3/027.JPG

ابریشم 08-19-2010 02:10 PM

این تکلیف سوختگان هجران است.
آن کسانی که فراق حضرت مهدی(ع) بی تابشان کرده؛
آن کسانی که دوری رخ زیبای یوسف فاطمه(ع) خواب را از چشمانشان گرفته است؛
آن کسانی که غیبت مولایش راحتی و آرامش و آسایش را ازآنان سلب نموده، به چیزی جز دیدار یار نمی اندیشند.
« بر من دشوار است که مردم را ببینم اما تو دیده نشوی.»
فرازی از دعای شریف ندبه

ابریشم 08-19-2010 02:11 PM

آقا گمانم من شما را دوست...
حسی غریب و آشنا را دوست...
نه نه! چه می گویم فقط این که
آیا شما یک لحظه ما را دوست؟
منظور من این که شما با من...
من با شما این قصه ها را دوست...
ای وای! حرفم این نبود اما
سردم شده آب و هوا را دوست...
حس عجیب پیشتان بودن
نه! فکر بد نه! من خدا را دوست...
از دور می آید صدای پا
حتا همین پا و صدا را دوست...
این بار دیگر حرف خواهم زد
آقا گمانم من شما را دوست..

ابریشم 08-19-2010 02:12 PM

میگن اونکه یه روزی می خواد بیاد، جنسش ازآبی آسموناس
تک سوار جاده های بارونه،هدیه اش یک سبد از ستاره هاس

عطر شکوفه های سیب با نفسش جاری می شه
همه حرفای قشنگ از رو لباش پر می کشه

میاد اون روزی که دنیا خالی از عشق وصفا شه
واسه همدردی با ما حتی گریه بی وفا شه

میاد وقتی که پرنده، تو قفس تنها بمیره
ماهی تو ساحلُ موجی تو دستاش نگیره

گفته میام تا آدما از غصه ها رها بشن
تا دیگه شقایقا اسیر دست باد نشن

می خواد بیاد تا قلبای پاکُ هدایت بکنه
که شب از دنیا بره، خورشیدُ حاکم بکنه

اون میاد، تو دست اون دست مسیح مریمه
اونکه حرفاش مثه فانوس روشنای راهمه

نگاه من تا اون موقع به جاده ی آسمونه
غروب جمعه که می شه، مهمونه چشمام بارونه

ابریشم 08-19-2010 02:12 PM

اقا جان عاشقانت صبورند.....
منتظرم! منتظر دلى از جنس نور، كسى از قوم خورشيد! كسى از نژاد نفس‏هاى گرم! مردم نيز منتظرند! و غرق در لحظه‏هاى انتظار، نيازشان را از لابه‏لاى نفس‏هاى حيران خود بازگو مى‏كنند. شقايق‏ها منتظرند! منتظر كسى كه به فرهنگ شبنم ايمان بياورد. كسى كه آيينه‏هاى مكدر زمانه را در هم بشكند و اشك‏هاى ارغوانى‏ را از كوچه‏هاى پريشانى نجات دهد. كوچه‏ها چشم به راهند! كوچه‏ها نيز چشم به راهند! چشم به راه قدم‏هايى هستند كه زخم‏هاى بى ‏رحم گمراهى را از چشمان مردم پاك كند. كوچه‏ها منتظر چشمان باران ‏زايى هستند كه با قدم‏هايش جان مردم را به شبنم اشك‏ها بشويد. جاده‏ها منتظر رهگذرى هستند كه براى هميشه خواهد ماند. منتظر قدم‏هايى كه تن مرده كوچه‏ها را زنده مى‏كند.

لاله‏ها منتظرند! در اين عرصه انفجار بلا، مردم ياد لاله‏ها را بين كوچه‏هاى اين شهر خاموش گم كرده‏اند و حتى امواج درياى عاشق سر بر ساحل نگاه‏هايى تيره مى‏گذارند و سرود عطش را سر مى‏دهند. لاله‏ها منتظرند؛ منتظر كسى كه همزاد موج‏هاى خورشيدى است. كسى از جنس ابر، پريزاد باران.

عاشقان منتظرند! عاشقان بى‏تابند، بى ‏قرارند تا هم آواز شيدايى صبح فردا باشند. اى دريا تبار، بر گونه‏هاى امت ‏ببار. عاشقانت صبورند، منتظر خواهند ماند.

ابریشم 08-19-2010 02:13 PM

اگر روزي او را ببينم ....

به او مي گويم چه زيبا مولا علي عليه السلام فرمود: " الانتظار الشدالموت" انتظار شديدتر از مرگ است.


اي عدل منتظر و اي حاضر ناظر، چشم ها به تو دوخته شده و منتظران حقيقت، همچو شمعي تا صبح ظهور درغم هجرانت مي سوزند. چه سخت و گران است بر من اينكه ببينم همه خلق را و ترابينم:" عزيز علي ان اري الخلق و لاتري".


هر آدينه كه مي رسد، دل بهانه تورا مي گيرد و ما لب ها را با " ندبه" و " كميل " متبرك كرده و رو به درياي انتظار به انتظار طلوع آفتاب مي نشينيم.


اي ساقي فرج، چشمها آنقدر در فراق تو اشك ريخته و انتظار كشيده، دستها آنقدر طلب نور كرده و خالي مانده، دوشها آنقدر تازيانه سنگين اهانت را بر پيكره باورهاي ديني تحمل كرده كه دگر توان از كف داده . مولاي من كجا هستي كه دوستانت را عزت بخشي و دشمنانت را ذليل و خوار كني:" اين معزالاولياء و مذل الاعداء".


اي سايبان دلهاي سوخته و اي انتظار اشكهاي به هم دوخته، عاشقانت هرجمعه ديدگان خود را با اشك مي آرايند و دلشان را نذر تو مي كنند. هر صبح با مولايشان تجديد ميثاق مي كنند. كاروان دل را به غروب مي برند، زبان را به ذكر فرج مشغول مي دارند و بر سجاده انتظار نشسته و انتظار بر دوش مي كشند، تا شايد دعايشان مستجاب شد و، معشوق گوشه چشمي به آنها بنمايد.


اي تجديد كننده احكام تعطيل شده، و اي طلب كننده خون شهيد كربلا ! كجا هستي؟


بيا و ديدگان را با ظهورت مزين كن و درياي محبت را بردل مشتاقان جاري كن.


اي چشمه عدالت، طولاني بودن انتظارت ما را به خطا كشانده است، ديگر عصر جمعه دلها نمي گيرد، چشمها نگاهشان را به رايگان مي فروشند. بازار معامله پا يا پاي قلبهاي سكه اي در برابر قلبهاي سپيده بسيار داغ است .


چقدر مردم بر گردنشان قلبهاي سكه اي آويزان كرده اند؟ اي كاش مي دانستم در كدامين سرزمين قرار داري:" ليت شعري، اين استقرت بك النوي، بل اي ارض تقلك او ثري".


اي بلنداي نيكي، دوست دارم هر آدينه كه مي رسد، ندبه هاي زائرانت را دانه دانه در جام جمع كنم و از آن قلب بلوري بسازم و هنگام ظهورت با قلبي بلوري به استقبالت بيايم. مولاي من! كي مي شود كه توما را ببيني و ما تو را ببينيم و كي مي شود كه اين گفته مصداق پيدا كند كه: متي ترانا و نراك".


هر جمعه دوباره سلام، دوباره ندبه، دوباره حسرت و آه، انتظار، غروب، غريبي.


دوباره زخم كهنه جدائيم سر باز مي كند. امانم را بريده است.


مرض مزمن كفر و گناه، رهايم نمي كند. سخت دربند ثناگوي اهريمن شده است. تمام روحم را تب فرا گرفته و در آتش مي سوزد و توان قيام را ندارد.


خصمان دروني و بيروني، روحم را در زنجير غفلت به بند كشيده اند. براي درمان دردم راه را به خطا رفته ام مرا درياب يا صاحب الزمان.


اي تمام آرزوي من! اي غائب غيبت نشين! توان سخن گفتن را از دست داده ام. ازاين غروب بي طلوع به ستوده آمده ام.


اي مهربان! به معصيت و نا سپاسيم اعتراف مي كنم.

دستان نااميدم را كه در بند شيطان است، اميد بخش و افق فكرم را به سمت عرفان و معرفت جهت ده. نادم و پشيمانم و با كوله باري ا زدلتنگي زمانه كه پشتم را خم كرده سر تعظيم فرود مي آورم و اداي احترام مي كنم.


اي با شكوه! اي هستي شيعه! فرياد بي كسي هايم را بشنو. قلب شكسته ام را درمان كن،
اگر چه بارها عهد شكني كرده ام. اگر چه دركلاس درست هميشه غائب بوده ام، اگرچه پشت به اقيانوس محبتت كرده ام، حال همچو برگ خزاني كه اسير زمستان سرد و تاريك شده، با دستان خالي و پشتي خميده درمحضرت زانوي ادب خم كرده و به انتظار پاسخ در سكوتي مبهم به سرمي برم تا جوابم را بدهي و باران رحمتت را بر قلب محزونم بباري.

ابریشم 08-19-2010 02:14 PM

بيا، بيا كه سوختم...
تاريكي شب همه جا را فراگرفته، سكوت بر همه جا حاكم شده و من در گوشه اي نشسته ام و به او مي انديشم، به اينكه اگر روزي او را ببينم به او چه خواهم گفت؟

به راستي چه سخت است سخن گفتن در مقابل خورشيد وجودش و چه حيف است لحظه هاي با او بودن را به تاراج زمان دادن. پس اگر روزي او را ببينم فقط و فقط به تماشايش خواهم نشست، آري به تماشايش.

به يكباره دلم سخت گرفت، از اين كه او را نمي بينم و اينگونه بي حاصل مي زيم.

با يادش هواي دلم سخت طوفاني است و بغضي سنگين گلويم را مي فشارد. از خودم پرسيدم اين همه سكوت براي چه؟

چرا همه خوابند؟
واي من! آنان كه صبح آدينه بي صبرانه ندبه مي خوانند، چرا اين چنين در خوابي عميق فرو رفته اند؟ آيا او را يافته اند كه سر بربالين غفلت آسوده آرميده اند؟

نفسم به شماره افتاده و حسي عجيب سراسر وجودم را فراگرفته، به اين مي انديشم كه با چه اندوخته اي روانه آستان پر مهرش شوم؟

آه خداي من! نه پاي توانايي دارم، نه مركب راهواري و نه بالي براي پرواز، تنها مي توانم در خلوت تنهائي ام عاشقانه با او حرف بزنم و او را از خودش تمنا كنم. پس با زباني قاصر بر خرمن عشقم آتش مي زنم و اينگونه با او نجوا مي كنم:

مي داني چقدر دلتنگ توام، آري تو، تويي كه خدا هم برايت دلتنگ است، آري خدا. از همان روز نخست كه پروردگار جهانيان، خشت خشت اين عالم خاكي را روي هم گذاشت، فقط و فقط نام زيباي تو را زمزمه مي كرد. آسمان دلم باراني سفر طولاني ات شده و چقدر اين باران زيباست، هر قطره اش بوي تو را مي دهد، بوي خوش عطر محمدي(ص)، گل ياس و گل نرگس.

مولا جان، وقتي به اين مي انديشم كه خدا مرا به عشق تو آفريد تا سربازت شوم و همراهي ات كنم، آنگاه مرا اشرف مخلوقات ناميد، شرمي عجيب سراسر وجودم را فرا مي گيرد، بي اختيار سر به زير مي افكنم و فكر مي كنم. بارها و بارها دوري، دوستي چنان بي تابم كرده كه براي ديدنش لحظه شماري مي كنم، ثانيه ها مي گذرد و من منتظر رسيدن خبري از اوهستم و از دوري اش اشك فراق مي ريزم اما تو را كه صاحب همه ثانيه ها و بهانه تمام اشكهايي، فراموش كرده ام.

بارها چنان به چيزي بي ارزش دل بسته ام كه به خاطرش بي رحمانه تمام ارزش ها را با پنجه هاي بي توجهي از پاي در آورده ام و حقيقت وجودي خويش را كوركورانه پست و بي ارزش كرده ام و باز تو را فراموش كرده ام، تويي كه يادت وارستگي مي آورد و عشقت عزت.

واي بر من كه چقدر اسارت در اين دام ها برايم لذت بخش شده است. فرياد بر من كه خود را ساحل نشين درياي پوچي كرده ام و روز به روز بيشتر، غرق درياي بي خبري، و كشتي باشكوه نجاتت را ديده ام ولي هنوز سرنشين تخته شكسته هاي ناچيز پر زرق و برق دنيايي ام.

وقتي مي بينم نسيم، از دوري ات بارها و بارها اين كره خاكي را دور مي زند تا شايد خبري از تو بجويد و آنگاه كه تو را نمي يابد مانند ديوانگان خود را به در و ديوار مي زند و ناله هاي جانسوز سر مي دهد...

وقتي مي بينم دانه ها چگونه براي ديدنت بي تاب مي شوند و سر از خاك بيرون مي كشند...

وقتي مي بينم زمين نيز از دوري ات مي گريد و عصاره آهش همراه با ناله اي دلنواز از دل خاكي اش فوران مي كند و آب حيات ما مي شود...

وقتي مي بينم كه ابرها از فرط بي صبري، غرش كنان زمين دلخسته را غرق اشك مي كنند، خورشيد هر روز به شوق ديدنت با عجله از پشت قله هاي سر به فلك كشيده بيرون مي جهد و غروب كه مي شود با چهره اي سرخ و غم آلود و بي رمق به غار تنهائي اش پناه مي برد و مهتاب وقتي از زيارتت نااميد مي شود همچو شمعي قطره قطره آب مي شود...

وقتي مي بينم كه حتي حسرت از فراغت حسرت مي خورد و اشك از هجرانت اشك مي ريزد و ناله از دوري ات ناله مي زند و غم از عشق رويت به غم نشسته ولي من مات و مبهوت سرگرم اين و آن شده ام و همه اين اتفاقات را عادي مي انگارم، آتشي تمام وجودم را فرا مي گيرد. يادغفلت از تو، ديوانه ام مي كند و سخنانم رنگ و بوي ديگري به خود مي گيرد. مگر غير از اين است كه چشم را براي تماشاي تو داده اند؟

ولي افسوس با چشماني كه تو مالكش بودي اينقدر بيهوده به اين و آن نگريستم كه پرده هاي حجاب، يكي پس از ديگري در ايوان چشمانم آويخته و به كلي از ياد برده اند كه به عشق تو حيات يافته اند.

مگر گوش را به من نداده اند تا نغمه دلنواز تو را بشنوم و مست شوم؟ " هل من ناصر" تو را بشنوم و لبيك گويم؟ با نواي مناجاتت تا عرش پرواز كنم و از اين عالم مادي، روانه ملكوت يادت شوم؟ ولي افسوس كه آنها را چنان به شنيدن صداهاي دلخراش و ناهنجارعادت داده ام كه ديگر طاقت ندارد صوت دلرباي يارب يارب تو را بشنوند.

مگر زبان را به من نداده اند كه نام زيبايت را ورد خود سازم، برايت شعرهاي انتظار بسرايم و دعاي فرج بخوانم؟

ولي دريغ كه حرفهاي لغو و بيهوده، فضاي دهانم را به انواع سموم كشنده و مهلك آغشته كرده و هنوز هم بي خبرم.

به خدا قسم دست را براي ياري تو داده اند و پا را براي همراهيت. دل را داده اند كه خانه ات شود و دريغ كه من اين خانه را به بيگانه داده ام و صاحب خانه را مظلومانه بيرون كرده ام. آه از اين فراموشي و فغان از اين غفلت.

اگر همه به ياد داشتند كه خانه دل، خانه توست، تو مجبور نبودي به سفر روي و از اين ديار به آن ديار كوچ كني. تو در كنارمان بودي همانطور كه تو ما را مي ديدي ما نيز به تماشايت مي نشستيم، صدايت را مي شنيديم و به تو لبيك مي گفتيم.

اگر قلبها فقط براي تو مي تپيد و اشكها فقط براي تو جاري بود، تو اينقدر تنها و مظلوم نبودي.

مولايم بيا كه شبم بي تو تيره و تار شده و ظلمت تنهايي و بي صاحبي، وجودم را فراگرفته. بيا كه بي تو ديگر غنچه اي نمي شكفد و آبي جاري نمي شود. آسمان نمي گريد و زمين بي رمق شده. قلب تاريخ ديگر نمي زند، مدتهاست كه لبخندي نديده ام . مگر مي شود خنديد در حالي كه تو را غم بي عدالتي و ظلم فرا گرفته است؟

مگر مي شود نگريست در حالي كه روزهايت با اشك ترحم شب مي شود و شبهايت با اشك انتقام روز؟

زمين از خون لاله ها گلگون گشته، رنگ عدالت پريده، مهرباني در خوابي عميق فرو رفته و آسمان، طراوت را تمنا مي كند. همه جا بي رنگ شده و ديگر دلي نمي تپد. اما اگر تو بيايي همه جا سبز مي شود و عطش عشقت همه گير. زمين بار ديگر نفس كشيده و پليدي ها را در خود فرو مي كشد. آسمان مي گريد و غبار غفلت را از بين مي برد و همه جا آبي مي شود.

وقتي خورشيد وجودت آشكارا بر ما بتابد، تمام لاله هاي به خون نشسته سر از خاك بيرون مي كشند و تمام عالم گلستان مي شود، گلستاني از گلهاي انسانيت، مهر، شفقت و دوستي و تو دعا مي كني و عالم را غرق در نعمات الهي. ظلم را ريشه كن مي كني و باران عدالت را بر همه ارزاني.

بيا اي يوسف زهرائي، بيا و خوابهاي خوب را تعبير كن و با دستان پر مهرت، قطرات اشك را از گونه زمان بزدا.

بيا كه مشتاقانه منتظريم پرچم نصرتت را بر هر كوي و برزن نظاره كنيم و سجده شكر به جا آوريم پس بيا ، زودتر بيا كه ما منتظريم.

ابریشم 08-19-2010 02:14 PM

اقای من....
يا صاحب الزمان ! داستان يوسف را گفتن وشنيدن به بهانه ي توست .

شرمنده ايم .

مي دانيم گناهان ما همان چاه غيبت توست .

مي دانيم كوتاهيها ، نادانيها و سستيهاي ما ، ستمهايي است كه در حق تو كرده ايم .

يعقوب به پسران گفت : به جستجوي يوسف برخيزيد ،

و ما با روسياهي و شرمندگي ، آمده ايم تا از تو نشاني بگيريم .

به ما گفته اند اگر به جستجوي تو برخيزيم ، نشاني از تو مي يابيم .

اما اي فرزند احمد ! آيا راهي به سوي تو هست تا به ديدارت آييم .

اگر بگويند براي يافتن تو بايد بيابانها را در نورديم ، در مي نورديم .

اگر بگويند براي ديدار تو بايد سر به كوه و صحرا گذاريم ، مي گذاريم .

اي يوسف زهرا !

خاندان يعقوب پريشان و گرفتار بودند ،

ما و خاندانمان نيز گرفتاريم ،

روي پريشان ما را بنگر . چهره زردمان را ببين .

به ما ترحم كن كه بيچاره ايم و مضطر

اي عزيزِ مصرِ وجود !

سراسر جهان را تيره روزي فرا گرفته است .

نيازمنديم ! محتاجيم و در عين حال گناهكار

از ما بگذر و پيمانه جانمان را از محبت پر كن .

يابن الحسن !

برادران يوسف وقتي به نزد او آمدند كالايي – هر چند اندك – آورده بودند ،

سفارش نامه اي هم از يعقوب داشتند .

اما ...

اي آقا ! اي كريم ! اي سرور !

ما درماندگان ، دستمان خالي و رويمان سياه است .

آن كالاي اندك را هم نداريم .

اما... نه ،

كالايي هر چند ناقابل و كم بها آورده ايم .

دل شكسته داريم

و مقدورمان هم سري است كه در پايت افكنيم .

نااميديم و به اميد آمده ايم .

افسرده ايم و چشم به لطف و احسان تو دوخته ايم .

سفارش نامه اي هم داريم .

پهلوي شكسته مادر مظلومه ات زهرا را به شفاعت آورده ايم .

يا صاحب الزمان !

به يقين ، تو از يوسف مهربانتري .

تو از يوسف بخشنده تري .

به فريادمان برس ، درمانده ايم .

اي يوسف گم گشته ! و اي گم گشته ي يعقوب !

يعقوب وار ، چه شبها و روزها كه در فراق تو آرام و قرار نداريم .

در دوران پر درد هجران ، اشك مي ريزيم و مي گوييم :

تا به كي حيران و سرگردان تو باشيم .

تا به كي رخ ناديده ترا وصف كنيم .

با چه زباني و چه بياني از اوصاف تو بگوييم و چگونه با تو نجوا كنيم .

سخت است بر ما ، كه از دوري تو ، روز و شب اشك بريزيم .

سخت است بر ما ، كه مردم نادان تر واگذارند .

سخت است بر ما ، كه دوستان ، ياد ترا كوچك شمارند . يا بقّيةالله !

خسته ايم و افسرده ،

نالانيم و پژمرده ،

گريه امانمان را بريده است .

غم دوري ، ديوانه مان كرده است . اما نمي دانيم چه شيريني و حلاوتي در اين درد و دوري است كه مي گوييم :

كجاست آن كه از غم هجران تو ناشكيبايي كند .

تا من نيز در بي قراري ، ياريش دهم

كجاست آن چشم گرياني كه از دوري تو اشك بريزد ؟

تا من او را در گريه ياري دهم

مولاي من ! ديدگانمان از فراق تو بي فروغ گشته اند .

و مي دانيم پيراهن يوسف ، يادگار ابراهيم ، نزد توست .

و اي كاش نسيمي از كوي تو ،

بوي آن پيراهن را به مشام جان ما برساند .

و اي كاش پيكي ، پيراهن ترا به ارمغان بياورد

تا نور ديدگانمان گردد .

اي كاش پيش از مردن ، يك بار ترا به يك نگاه ببينيم .

درازي دوران غيبت ، فروغ از چشمانمان برده است
كي مي شود شب و روز ترا ببينيم و چشمانمان به ديدار تو روشن گردد ؟

شكست و سرافكندگي ، خوار و بي مقدارمان كرده است .

كي مي شود ترا ببينيم كه پرچم پيروزي را برافراشته اي ؟

و ببينيم طعم تلخ شكست و سرافكندگي را به دشمن چشانده اي .

كي مي شود كه ببينيم ياغيان و منكران حق را نابود كرده اي ؟

و ببينيم پشت سركشان را شكسته اي .

كي مي شود كه ببينيم ريشه ستمگران را بركنده اي ؟

و اگر آن روز فرا رسد ...

و ما شاهد آن باشيم ،

شكرگزار و سپاسگو نجوا مي كنيم :

الحمدلله رب العالمين .


اکنون ساعت 05:01 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)