پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   معرفی کتاب شقایقهای تشنه.... (http://p30city.net/showthread.php?t=4843)

SonBol 12-20-2009 07:46 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط behnam5555 (پست 100151)
دوستان همیشه زنده وسرحال

درود برشما

خوشحالم مارا(البته خودمو میگم ) از گوشه خرت وپرت های سمساری بیرون کشیدید وبعنوان انتیک روی طاقچه گذاشتید وبعضی مواقع نیمچه نگاهی از سر لطف وکرم به این بنده سراز پانشناخته میاندازید.

دست مریزاد
دعا گویم :cool:



ممنونم بازم شرمنده فرمودین آقا ارشام
خوشحالم قابل دونستید و اینجا هم سری زدید

az hanooze entezar 01-10-2010 07:31 PM

:53:
ﺷﻌر ﻳﻌني ديده‌بانِ انتظار
ﻳﻚ دو ركعت گريه در گرد و غبار
دست بر درگاهِ دل كردن كه: ”آي
ابرِ شورانگيزِ شيدايي ببار!“
علي بداغي

SonBol 01-10-2010 10:34 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط az hanooze entezar (پست 107895)
:53:
ﺷﻌر ﻳﻌني ديده‌بانِ انتظار
ﻳﻚ دو ركعت گريه در گرد و غبار
دست بر درگاهِ دل كردن كه: ”آي
ابرِ شورانگيزِ شيدايي ببار!“
علي بداغي

سلام
سر افراز کردید استاد

SonBol 03-01-2010 09:56 AM

عشق وارونه

قرار نبودکه عشقمون اینجوری وارونه بشه
یا مثل قلب دیوونم قلب تو هم پر بکشه

خیال میکردم که باید تنها برم تو دل شب
اما تو میگی با منی از حالا تا به همیشه

عزیز نازنین من با تو سکوت رو میشکنم
با تو مثه قدیمترا به آب و آتیش میزنم

نفس نفس تمام من فدای مهربونیات
با اون نگاه بی قرار دردو ز ریشه می کنم



SonBol 06-26-2010 09:29 AM

89/4/5
مصادف با روز پدر

مجنون من

وقتی بدون فاصله ای در کنارمی
من هم بدون واهمه سوگند می خورم

میخواهمت چنانکه تو می خواهیم هنوز
چندی بمان که حسرت این چند می خورم

دور از تو پشت غزل های عشقمان
یک نقطه چین ممتد و دیوانه می شوم

یک بغض ساکت و بی ادعا و سرد
یک حجم کهنه و ویرانه می شوم

در کوچه های خلوت قلبم قدم بزن
چیزی شبیه رفتن و از خود جدا شدن

تک واژه های عاشقیم پیش پای تو
فریاد می زنند برای فدا شدن

بیگانه ها دلیل و منطق و مسلک بیاورند
منعم کنند , باز فدای همان سرش!

مجنون من , نفسم , تکیه گاه من
این سرنوشت مال من و توست آخرش...


SonBol 11-22-2011 12:43 AM

گم شده در پاییز


در خاطرات زرد پائيزم كشيده

تصوير سرخ بوسه‌اي از جنس آتش


با ردّپايي از عبوري سرد ، مثل ِ

مرگي كه بر در ميزند با سور و ساتش


بر قتل عام خنده‌هايم گريه كردم


بختم از این بیچارگی ها برده ماتش


تو هدیه دادی با نگاهت زندگی را


اما دریغ از چشمه ی آب حیاتش


من پیش چشمت سفره ی دل باز کردم


جز گریه و اشکم نشد نقل و نباتش


عمداً نمك پاشيده چشم شور دنيا


من خوب ميدانم که شيطاني‌ست ذاتش


حسّي كه با عشق تو پيدا كرده بودم


ديگر برايم گم شده با خاطراتش


SonBol 11-01-2012 02:02 PM

درد الفبا

در این زمانه چه قدراضطراب چه قدر؟

غریب شده غزلم بی جواب – چه قدر


به شعر کهنه ی من نو شدن نمی آید

دل صبور غزل هم شده کباب – چه قدر




چه سخت درد الفبا به جای حرف نشست

میان راه گلویی به وقت خواب – چه قدر


چه دلخوشم به خیالی که غرق خاطره هاست

هزار گیگ حافظه ام شد خراب – چه قدر !




چه ساده ثانیه ها را به آب می بندیم

چه حیف خاطره هایی که شد سراب – چه قدر


رسیده جان به لبم در کنار شومینه

در انتظار- هدر می شود کتاب - چه قدر




دوباره هول شده ام این مداد و کاغذ کو؟

که شعر آمده و من در اضطراب - چه قدر


صدای غربت شعرم شده به رنگ سکوت

غریب شده غزلم بی جواب – چه قدر




دهم مهرماه نود و یک

http://www.1shaghayegh.com/images/co...al-226x300.jpg

مینا توکلی - شقایق
آبان 91



اکنون ساعت 05:07 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)