مثل همیشه، دل تنگی لحظۀ رهایی است از زندگی
مگر نه همین لحظه های دلتنگی است که به خود می آئیم و سری به سوی خدا بلند می کنیم، اوقات دیگر روز همیشه، در بند روزگاریم و هر لحظه بی قرار! امید وارم خدا صدای زیبای تورا بشنود و نامۀ زیبا ترت را بخواند، مطمئناً دلگیری هایت، راز رهائی است از بند، بیچارگی ها! |
گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت عشقبازی را تحمّل بایدای دل پای دار گر ملالی بود بود وگر خطایی رفت رفت گر دلی ازغمزۀ دلدار باری برد برد ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت از سخن چینان ملامت ها پدید آمد ولی گر میان همنشینان ناسزایی رفت رفت |
باترانه هم صدا شو جون بده به این ترانه سر بزن به باغ قلبم ای بهار عاشقانه تو شب قشنگ یلدا گفتی از حضور فردا گفتی از حضور بودن توی شهر ارزوها گفتی از عبور سایه گفتی از حضور خورشید اون نگاه عاشقانت تو دلم ترانه پاشید تو برام تو شهر رویا قصری از ستاره ساختی توی جاده های احساس تا دل ترانه تاختی اما بی تو ارزوهام گم شده تو راه غمها بی تو یلدای بلندم نمیره تا مرز فردا حالا تو حصار تیره بی تو از ستاره دورم حالا با حضور سایه دنبال یه جرعه نورم |
تنهائی های من اگر دنیا تنها یک شب مال من بود آسمان را به شوق دیدار دوباره تو می پیمودم و نور را از ماه به دیدگان خواب تو می بخشیدم و شب نقره ای را از پشت دورترین ستاره برایت به ارمغان می آوردم تا چشمان تو دوباره پر ستاره شود اما افسوس که دستانم خالی و پاهایم بسته و من از طعم پاییز در متن ادراک یک کوچه تنها ترم با دستانی پر امید چشم بگشا تا با تو بگویم که چه اندازه تنهائی هایم بزرگ است |
سهم من..............
سهم من از تو کدامست بگو؟ سهم من از تو کدام است کدام......... سهم من بودن با تو همه جا در روياست سهم من پاييزي است که نيامد هرگز سهم من دلسردي است سهم من فرصت نيست سهم من از تو فراموشي هاست سهم من هيچ فقط هيچ فقط افسوس است سهم من آزار است سهم من رفتن توست در شبي تيره و تار در رهي دور و دراز انتظاري است که پايانش نيست........ |
نمیدانم از فراق تو بنالم یا از غریبی خودم؟ نمیدانم تو را بخوانم که برگردی یا خودم را دعا کنم که بیایم؟ از این بسوزم که نیستی یا از آن بنالم که چرا هستم؟ هیچ میگویی اسیری داشتی حالش چه شد؟ خستهء من نیمه جانی داشت احوالش چه شد؟ دلم تنگ است نمیدانم ز تنهایی پناه آرم کدامین سوی. پریشان حالم و بی تاب میگریم و قلبم بی امان محتاج مهر توست. نمیدانی چه غمگین رهسپار لحظه های بی قرارم من به دنبال تو همچون کودکی هستم. دلتنگی همیشه از ندیدن نیست لحظه های دیدار با همه زیبائی گاه پر از دلتنگیست که مبادا دیدار شیرین امروز خبر تلخ فردا باشد. |
دیشب دوباره با صدای باران آمدی صدایت را میشنیدم صدای تو خیسم میکرد و باران انگار منتظر رفتنت بود تا دوباره باریدن آغاز کند و باران انگار هیاهوی فریادهای بی صدایش را به احترام صدای بارانی تو با سکوتی غمگین در خود فرو میخورد و امروز فقط این هیاهوی باران است که بغضهای دوشینهاش را در گلویم فریاد میکشد و امروز فقط این هیاهوی باران است که برایم تنها یادگار صدای بارانیت شده است.. ... .. . _:2::53:{پپوله} |
دلتنگم ... و این درد کمی نیست که رو برمیگردانم و جاي تو خالي است... ... .. . {پپوله} |
دلارام دلم! آرام من کو؟
درین باران غم پس بام من کو؟ دلارام دلم کو؟ آن نگاه کو؟ برین کشتی شکسته ناخدا کو؟ پس آن رویای دیروزی کجا رفت؟ اسیر باد پاییزی چرا رفت؟ دلارام دلم! دلتنگم از دل که ای دل!پای ماندن رفته در گل برای زخم جان کو جان پناهی؟ دلم می سوزد و در سینه آهی دلارام دلم! آرام من کو؟ درین باران غم پس بام من کو؟ |
رسم تو رفتن بود http://p30city.net/gallery/thumb-0FFB_4D497E07.jpg رسم تو رفتن بود رسم من چشم به راهت ماندن و به ديدار تو حسرت خوردن و به آنكس كه تو را ديد سلامي گفتن من به آن لحظهء نا ب كه تو از پنجره رخ بگشائي نگران، منتظرت ميمانم گرچه خود ميدانم بر نتابد مهتاب تا در آن لحظهي ناب دست در موي تو آويزم باز رسم تو رفتن بود رسم من چشم به راهت ماندن و به آنكس كه تو را ديد سلامي گفتن... ... .. . رسم تو - ذبیح مدرسی {پپوله} |
اکنون ساعت 06:04 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)