ღسلامي گرمتر ز آتش بكرمانشاه و مردانش ღღღ شعرى دلنشين از معينى کرمانشاهى
سلامي گرمتر ز آتش بكرمانشاه و مردانش* درودي پاكتر از گل نثار جمله پاكانش* براي آسمان صاف او از عشق من بادا* پيامي بسته بر بال پرستوي بهارانش* ღღღ نسيمي از بهشت آرد ، دم ارديبهشت او* هنوز از نام شيرين بوي عشق آيد زدامانش* نشان مردمي در صدر مردانش چنانستي* كه سعدي آدميت را كند معني بديوانش* ღღღ براي آنكه بشناسد قدر چنين خاكي* جوانان كاش بنشينند ، پاي حرف پيرانش* تظاهر چونكه پا ننهاده در اين شهر تاريخي* ز شب تاريكتر گرديده تاريخ فراوانش* ღღღ تملق چونكه ره نايافته در قلب اين مردم* چنان آينه بشناسند در هر شهر ايرانش* حقيقت بسكه لبريز است در اين خاك جان پرور* بهر سو عاطفت ميتابد از چاك گريبانش* ღღღ صداقت بسكه سرشار است در اين ساده دل مردم* دورنگيهاي اين دوران نزد چنگي به بنيادش* در اين گهواره هر مردي ، از اول تا پديد آمد* محبت دايه اش گشت و شرف گهواره جنبانش* ღღღ در اينجا قاتل خود را ببخشد مرد و زين افزون* نگويم تا نگويي قصه اي گفت از نياكانش* درم اينجا چنان كاه و كرم اينجا چنان كوهي* هزاران حاتم طايي ، قدم بوس فقيرانش* ღღღ چو آذربايجان افتد بدست خايني گاهي* بجانبازي از اينجا قد بر افرازد جوانانش* در آن افسانه فرهاد ، پنهان اين حفيفت شد* كه كوه بيستون لرزد ز شور عشق بازانش* ღღღ چرا بر زادگاه خود نورزم عشق ، تا هستم* كه بوي مهرباني آيد از كوه و بيابانش* چرا پا بوس اين مردم نباشم ، چونكه نشناسد* كس از بگشاده رويي ، ميزباني را زمهمانش* ღღღ كدامين سنگدل در سر هواي باده نندازد* چو بيند آسمان صاف و شبهاي درخشانش* دريغا ديگر آن سالار مردان را نمي بينم* بميعاد جوانمردان ، فراروي اميرانش* ღღღ فسوسا آن بزرگان را ، درم از كف برون رفته* كنون افسانه پندارند ، كردار كريمانش* شگفتا اينك اندر زادگاه من چنان خلقي* كه هر كرمانشاهي در خانه خود از غريبانش* ღღღ عجيبا اينهمه تغيير خصلت از كجا آمد* كه جغدش مست آواي و ، كه دل خامش هزارانش* من از كرمانشه و ، كرمانشه از من تا ابد باقي* در اينجا آنچنانم من ، كه سعدي در گلستانش* ღღღ ببخشا اي سخنور قافيت گر شايگان بيني* سخندان بايد از هر كس فزونتر چشم امعانش* جدا زين خلق ويرانم ، بظاهر گرچه آبادم* سرم با شهر تهران و ، دلم در طاق بستانش* ღღღ بخاك آنجا بسپاريدم ، كه تا باقيست اين گيتي* مزارم غرق گل گردد ، ز اشك گلعذرانش* تو اي همشهري پاكم ، نگهدار اين وصيت را* كه در آغوش شهر خود بيارامد سخندانش* |
|
|
|
|
هه رچه ن مه واچان فارسی شه که ره ن، کوردی جه لای من به س شیرین ته ره ن. مه علوومه ن جه ده ور دنیای به دئه ندێش، دڵشاده ن هه ر که س وه زووانی وێش. «خانای قوبادی» |
http://www.iran-eng.com/images/icons/icon1.png
http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:A...hjGaEdcbyiIx-B استاد حشمت الله لرنژاد فرزند مرحوم حاج فتح الله درسال 1326 در شهر كرمانشاه محله ی علافخانه به دنیا آمد. پدربزرگ ایشان دارای صدای خوبی بود. مرحوم حشمت هم صوت داودی خود را از پدر بزرگش به ارث برده بود. وی در سال 1343 در سنین 17 سالگی در اركستر رادیو كرمانشاه اولین ترانهی خود را با شعری از روانشاد یداله لرنژاد (شیدا كرمانشاهی) اجرا كرد و از همان زمان فعالیت رسمی خود را در عرصهی هنر و موسیقی كُردی آغاز نمود. استاد حشمتالله لرنژاد بیشتر به سبك استاد سیدعلی اصغر كردستانی، علی مردان و طاهر توفیق میخواند و مدتها از تعلیمات مرحوم حسن زیرك خوانندهی نامی كُرد استفاده كرد و نیز از راهنماییهای آقایان محمود بلوری، محمود مرآتی، اكبر ایزدی، سیفاله نادرشاهی بهره برد. سرودها و ترانههایش به سبكهای مختلف بود و تسلط كاملی در زبان کردی و گویشهای چهارگانه ی آن شامل اورامی، کلهر و سورانی و کرمانجی داشت كه در آثارش این گویشها پیداست. در بداههخوانی سرآمد بود؛ یك بار به مناسبت دههی فجر برای اجرای موسیقی به پالایشگاه خانگیران سرخس دعوت شده بود و در شب اجرا پس از هماهنگی معلوم شد كه گرهای در كار است، اما خودش فوراً ابتكار به خرج داد و بداهتاً در دستگاه شور(چپ كوك) كه بسیار مشكل است به نحو احسن سرود«بهشت زندگی» را اجرا نمود، كه این كار باعث حیرت خیلی از نوازندگان و تماشاچیان شد. وی نیز در خواندن ترانههای پاپ مهارت كافی داشت كه میتوان به ترانهای با آهنگسازی منوچهر طاهرزاده با شعر كیومرث حیدری، و ترانهی "خورشید میهن ما تو دست شب اسیره" اشاره كرد. زندهیاد حشمتاله لرنژاد عمر خود را صرف اعتلای موسیقی کرد و خصوصا به گویش کلهر نمود و بیش از 200 ترانهی را به کردی اجرا كرد که همچنان در ردیف کارهای کلاسیک موسقی کردی است. وی در دستگاههای موسیقی ایرانی تبحر كاملی داشت و به گوشههای موسیقی به خوبی آشنا بود. صدای مرحوم استاد لرنژاد در اصطلاح موسیقی دانان رسا، گیرا و "شش دانگ" بود. هنرمندانی چون محمود مرآتی، اكبر ایزدی، علی ناظری و مسعود زنگنه او را در اجرای هنرش همراهی می کردند . از ترانههای بسیار معروف او میتوان به «خداحافظ عزیزم»، «دلم زندانی درده»، «گلاریژان»، «ظالم ظالم»، «گلبانگ عاشقانه»، و «کرماشان کرماشان » و ترانهی بسیار زیبا و معروف «جشن شادی»اشاره كرد. سرود«بازهوای وطنم آرزوست» را برای اولین بار در ایران اجرا نمود، كه بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفت و بعدها خوانندگان زیادی دركشورمان با اشتیاق این سرود را بازخوانی كردند. هم اینك این شعر به همراه نت آن بر آرامگاهش حك شده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی دامنهی فعالیتهای خود را گسترش داد و تا سال 1368 با صدا و سیمای مركز كرمانشاه همكاری داشت و جزءكسانی بود كه در زمان جنگ تحمیلی توسط مركز صدا و سیمای استان همراه گروهی از نوازندگان به سرپرستی مسعود زنگنه به مناطق و خط مقدم جبههها رفته و سرودهای حماسی از جمله«باز هوای وطنم آرزوست» و سرودهای دیگری را با عشق به ایران و اسلام خالصانه به رزمندگان پیشكش كرد. در سال 1367 كنسرتی را در تالار شهید بهشتی كرمانشاه به مناسبت سالگرد تأسیس رادیو كرمانشاه با اركستر صدا و سیما اجرا نمود، و از سال 1368 به بعد همكاری خود را با گروه مشتاق به سرپرستی سیاوشنورپور آغاز كرد ،كه حاصل آن اجرای كنسرتهای متعددی در كرمانشاه و تهران و دیگر نقاط كشور بود. آخرین كنسرتش در فروردین 1374 در سازمان هواشناسی كشور بود. روانشاد حشمتاله لرنژاد مدت 25 سال به عنوان یك كارمند متعهد و صدیق در ادارهی هواشناسی انجام وظیفه نمود و علاقهی زیادی به شهرش داشت كه نشانهی این علاقه ،خواندن ترانهی«كرماشان كرماشان» است كه با شور و شوق خاصی اجرا نموده است. وی ارادت و عشق خاصی نسبت به خاندان حضرت علی(ع) داشت و نوحههای زیادی به مناسبت شهادت حضرت امام حسین(ع) در استودیو صدا و سیمای كرمانشاه و حتی با حضور در دستههای سینهزنی و زنجیرزنی با صدای پرتأثیر خود خوانده است .(آقامیرو، شیرین شمام ای نوبرم، اكبر رو اكبرم، یا علی امشب و ...و از این نوحههاست . شیدا میگوید:«نوحههای او با سوزی حسینی بر زبان میآمد و اگر صدای حشمت اثر و خاطرهای دارد ریشه در ایمان و اعتقاد عمیق او را دارد». وی از اشعار شعرای كُرد چون (طاهر بگ جاف، مولوی كرد، سید یعقوب ماهیدشتی، سید یعقوب ماهیدشتی، شاکه و خان منصور) و خیلیهای دیگر مخصوصاً برادرش شیدا كرمانشاهی كه یكی از شعرای بنام كرمانشاه است، استفاده میكرد. از او سه فرزند، یك دختر و دو پسر به جاماند كه حسامالدین فرزند بزرگ ایشان در زمینه خوانندگی فعالیت دارد . زندهیاد حشمتاله لرنژاد از نام آوران موسیقی كرد، انسانی با صفا، وارسته و یك رنگ بود و اهل هیچگونه شكسته نفسی ریاكارانه نبود . سالها به فرهنگ و هنر دیارش خدمت کرد. در بامداد روز شنبه 25 شهریور 1374 در اثر عارضهی قلبی در گذشت. فوت ایشان ضایعه ای جبرانناپذیر برای موسیقی ایران بود. |
http://justmechanic.persiangig.com/p...h%20shande.jpg |
ادامه |
ابوالقاسم لاهوتیشاعر و فعال سیاسی در دوران انقلابمشروطه در سال۱۲۶۴خورشیدی درکرمانشاهبه دنیا آمد وی نام مستعارمیرزا احمد الهامبرای خود برگزید و اشعار نخستین وی در روزنامهحبل المتینبه چاپ رساند.وی از نخستین کسانی است کهقالب های شعریرا درنوردید و به زبانی ساده و روان شعرگفت. از وی مجموعهای شاملقطعه، غزلو مقداری تصنیف بر جای مانده است. او درکرمانشاهروزنامه بیستونرا منتشر می کرد. درفروردینماه سال۱۳۳۶خورشیدی درمسکودرگذشت.
شاعر بلند آوازه ی کرمانشاه، استاد یدالله بهزاد فرزند حسین ایوانی در سال ۱۳۰۴خورشیدی در کرمانشاه متولد و در این شهر نشو و نما یافت. بهزاد پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه و دوره ی عالی به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و مدت بیست و هفت سال در دبیرستان های زادگاه خود به تدریس ادبیات فارسی اشتغال داشت و در سال ۱۳۵۸ بازنشسته شد. استاد بهزاد در سال های ۱۳۲۷ تا ۱۳۲۹ در آن زمان که در دانشکده ی ادبیات تهران به تحصیل اشتغال داشت، از بزرگانی چون استاد جلال همایی و استاد دکتر محمد معین و دیگر استادان دانشمند،آن روزگار بهره ها برد. بهزاد با مطالعه ی عمیقی از دیرباز داشت و بهره هایی از استادان خود اندوخت، در طول بیست و هفت سال تدریس و پس از آن همواره چون شمعی فروزان روشنی بخشیده است و با تبحری که در ادب فارسی و عربی داشت و با عشقی که به شعر و زبان فارسی می ورزید با تعهد و دل سوزی تمام به تعلیم و تربیت و ارشاد جوانان مستعد می پرداخت و امروز بسیاری اساتید و شعرا و هنرمندان کرمانشاهان هر یک به نحوی مستقیم و یا غیر مستقیم افتخار شاگردی او را داشته و از محضرش کسب فیض کرده اند. بهزاد با آن که در شعر و هنر مقامی والا داشت،همواره با تواضع فطری،خود را هیچ کاره و هیچ مدان می دانست. بهزاد تمام عمر خود را علاوه بر تدریس و تربیت جوانان،در مطالعه و تحقیق و پرداختن به هنرهایی چون خوشنویسی،سرودن شعر،گردآوری و تدوین آثار شعرای زادگاه خود سپری کرد و بیشتر اوقاتش را در کتابخانه اش مصروف می داشت. وی صبح پنجم فروردین 1386 بدرود حیات گفت. شادروان اخوان ثالث،شاعر والامقام و دانشمند محقق،درباره ی بهزاد چنین می نویسد(بهزاد از شعرا و سخنوران بسیار قادر سخن و بلیغ و شیوا و سلیم ذوق و بلند طبع و لطیف قریحه و نغز اندیشه عصر ماست.)) شادروان امیری فیروزکوهی در مقطع غزلی گوید: مرا زاد روان بس یاد (بهزاد)/که زادی به ز یاد همدمینیست آثاری که توفیق تالیف آن را یافته است:تحقیق و جست وجو در باره ی آثار پراکنده و دواوین شعرای درگذشته ی کرمانشاه، تذکره ای مفصل با منتخباتی از اشعارشعرای گذشته و معاصر استان کرمانشاهان که تاکنون به چاپ نرسیده است و کتاب «گلی بی رنگ» (چاپ 1381). |
اکنون ساعت 07:41 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)