اين روزا... اين روزا عمر عاشقي دو روزه ايشالا پي عاشقي بسوزه بلا به دور از اين دلا ي عاشق كه جمعه عاشقند وشنبه فارق گذاشته روي ميز من يه پوشه كه اسم عشق هاي بنده توشه: زري پري سكينه زهره سارا وجيهه و مليحه وثريا نگين ونازي وشهين ونسرين مهين ومهري و پرند وپروين چهارده فرشته و سه اختر دو ليلي وسه اشرف و دو آذر سفيد و سبزه گند مي و زاغي بلوند وقهوه اي و پر كلاغي ... هزار خانمند تو ي اين ليست با عده اي ك اسمشون يادم نيست!! گذشت دوره اي كه ما يكي بود خدا وعشق آدما يكي بود نا مه مجنون به حضور ليلي مي رسه اينترنتي وايميلي! شيرين مي ره مي شينه پيش فرهاد روي چمن تو پارك بهجت آباد! زلفاي رودابه ديگه بلند نيست پله كه هست نيازي به كمند نيست! تو كوچه غوغا مي كنند و دعوا چهار تا يوسف سر يه زليخا!!! نگاه عاشقونه بي فروغه اگه ميگن عاشقتم دروغه!!! تو كوچه هاي غربي صناعت* عشقو گرفتن از شما جماعت! كجا شد اون ظرافت و كرشمه نگاه دزدكي كنار چشمه! كجا شد اون به شونه تكيه كردن كنارجوب آب گريه كردن؟ دلاي بي افاده يا دش به خير دختركاي ساده يا دش به خير... |
زن و شوهری که در همه چیز شریک هستند!!
در یک شب سرد زمستانی یک زوج سالمند وارد رستوران بزرگی شدند. آنها در میان زوجهای جوانی که در آنجا حضور داشتند بسیار جلب توجه میکردند. بسیاری از آنان، زوج سالخورده را تحسین میکردند و به راحتی میشد فکرشان را از نگاهشان خواند: نگاه کنید، این دو نفر عمری است که در کنار یکدیگر زندگی میکنند و چقدر در کنار هم خوشبختند. پیرمرد برای سفارش غذا به طرف صندوق رفت. غذا سفارش داد ، پولش را پرداخت و غذا آماده شد. با سینی به طرف میزی که همسرش پشت آن نشسته بود رفت و رو به رویش نشست. یک ساندویچ همبرگر، یک بشقاب سیب زمینی خلال شده و یک نوشابه در سینی بود. پیرمرد همبرگر را از لای کاغذ در آورد و آن را با دقت به دو تکه ی مساوی تقسیم کرد. سپس سیب زمینی ها را به دقت شمرد و تقسیم کرد. پیرمرد کمینوشابه خورد و همسرش نیز از همان لیوان کمینوشید. همین که پیرمرد به ساندویچ خود گاز میزد مشتریان دیگر با ناراحتی به آنها نگاه میکردند و این بار به این فــکر میکردند که آن زوج پیــر احتمالا آن قدر فقیــر هستند که نمیتوانند دو ساندویچ سفــارش بدهند. پیرمرد شروع کرد به خوردن سیب زمینیهایش. مرد جوانی از جای خو بر خاست و به طرف میز زوج پیر آمد و به پیر مرد پیشنهاد کرد تا برایشان یک ساندویچ و نوشابه بگیرد. اما پیر مرد قبول نکرد و گفت : همه چیز رو به راه است، ما عادت داریم در همه چیز شریک باشیم. مردم کم کم متوجه شدند در تمام مدتی که پیرمرد غذایش را میخورد، پیرزن او را نگاه میکند و لب به غذایش نمیزند. بار دیگر همان جوان به طرف میز رفت و از آنها خواهش کرد که اجازه بدهند یک ساندویچ دیگر برایشان سفارش بدهد و این دفعه پیر زن توضیح داد: ماعادت داریم در همه چیز با هم شریک باشیم. همین که پیرمرد غذایش را تمام کرد، مرد جوان طاقت نیاورد و باز به طرف میز آن دو آمد و گفت: میتوانم سوالی از شما بپرسم خانم؟ -پیرزن جواب داد: بفرمایید چرا شما چیزی نمیخورید ؟ شما که گفتید در همه چیز با هم شریک هستید. منتظر چی هستید؟ -پیرزن جواب داد: منتظر دندانهــــــا!! |
تفـاوتهای زنـانه و مردانـه !
تفـاوتهای زنـانه و مردانـه ! لیدیز اند جنتلمن، نمی توان اسمش را تفاوت گذاشت که اگر آنرا اختلاف دیدگاه بنامیم بهتر است. بله، آقایون و خانوم های محترم در بعضی چیزها اختلاف دیدگاه دارند که شاید هیچکدام هم آنرا نپذیرند ولی هر چه هست نقدی است بر این اختلاف دیدگاه ها ... امیدوارم خانوم ها به دل نگیرند و آقایون هم قیافه ی آدم های دلخور را از خود در نوکنند چون تمام این اختلاف دیدگاه ها حقایقی است که گفتنش سخت است و شنیدنش سخت تر ! آینده: یـک زن تــا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است. یک مرد تا زمانیکه ازدواج نـکرده هــرگز نگران آینده نخواهد بود. دست خط: مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش "خرچنگ قورباقه" استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به "ی" ها و ن" ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتهای آن میکشد. اسامی مستعار: اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند. اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را هرکول، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد. حمام: یک مرد حداکثر 6 قلم جنس در حمام خود دارد. مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند. خواروبار: یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسد می خرد. بیرون رفتن: وقتی مردی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی برای بیرون رفتن حاضر است. وقتی زنی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی 4 ساعت بعد وقتی آرایشش تمام شد، آماده خواهد بود. گربه: زنان عاشق گربه هستند. مردان میگویند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بیرون پرتاب میکنند. آینه: مردها خودبین و مغرور هستند، آنها خودشان را در آینه چک میکنند. زنان بامزه اند، آنها تصویر خود را در هر سطح صیقلی بازدید میکنند. آینه، قاشق، پنجره های فروشگاه، ته دیگ و ماهیتابه، حتی سر طاس آقای زلفیان. تلفن: مردان تلفن را به عنوان یک وسیله ارتباطی برای ارسال پیامهای کوتاه و ضروری به دیگران در نظر میگیرند. یک زن و دوستش می توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت دیگر با هم شروع به صحبت کنند. آدرس یابی: وقتی یک زن در حال رانندگی احساس میکند که راه را گم کرده، کنار یک فروشگاه توقف کرده و از کسی که وارد است آدرس صحیح را میپرسد. مردان این را به نشانه ضعف میدانند. آنها هرگز برای پرسیدن آدرس نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان میچرخند و چیزهایی شبیه این میگویند: "فکر کنم یه راه بهتر پیدا کردم،" و "میدونم که باید همین نزدیکی باشه"، اون مغازه طلا فروشی رو میشناسم. پذیرش اشتباه: زنان بعضی اوقات قبول میکنند که اشتباه کردند. آخرین مردی که اشتباهش را پذیرفته 25 قرن پیش از دنیا رفته است. فرزند: یک زن همه چیز را در مورد فرزندش می داند: قرارهای دکتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزدیک و صمیمی، قرارهای رمانتیک، غذاهای مورد علاقه، اسرار آرزوها و رویاها. یک مرد بطور سربسته و مبهم فقط میداند برخی افراد کم سن و سال هم در خانه زندگی میکنند. لباس شیک پوشیدن: یک زن برای رفتن به خرید، آب دادن به گلهای باغچه، بیرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستی لباس شیک می پوشد. یک مرد فقط هنگام رفتن به عروسی و یا مراسم ترحیم لباس رسمی برتن میکند. شستن لباسها: زنان هر چند روز یک بار لباسهایشان را میشویند. مردها تک تک لباس های موجود در کمد، حتی روپوش و اونیفرم جراحی هشت سال پیش خود را می پوشند و هنگامیکه لباس تمیزی باقی نماند، یک لباس کثیف بر تن نموده و کوه ایجاد شده از لباسهای چرک خود را با آژانس به خشک شویی منتقل میکنند. عروسی: هنگام یاد کردن از عروسی ها، زنان در مورد "مراسم جشن" صحبت میکنند، اما مردان درباره "میهمانی های دوران مجردی" ! سبیل: بعضی از مردان مانند هرکول پوآرو با سیبیل خوش تیپ میشوند. هیچ زنی وجود ندارد که با سبیل زیبا بنظر برسد. اسباب بازی: دختران کوچک عاشق عروسک بازی هستند و وقتی به سن 11 یا 12 سالگی میرسند علاقه شان را از دست میدهند. مردان هیچگاه از فکر اسباب بازی رها نمیشوند. با بالا رفتن سن آنها اسباب بازی هایشان نیز گران قیمت تر و پیچیده تر میشوند. نمونه های از اسباب بازیهای مردان: تلویزیون های مینیاتوری و کوچک، تلفنهای اتومبیل، مخلوط کن و آب میوه گیری، اکولایزرهای گرافیکی، آدم آهنی های کنترلی، گیمهای ویدئویی، هر چیزی که روشن و خاموش شده، سر و صدا کند و حداقل برای کار کردن به شش باتری نیاز داشته باشد. پرداخت صورتحساب میز: وقتی صورتحساب را می آورند، با اینکه کلا 15هزار تومان شده، بابک، سامان، آرش و مهرداد هر کدام 10 هزار تومان روی میز میگذارند. وقتی دختران صورتحساب را دریافت میکنند، در ابتدای دست به کیف شدن اول ماشین حسابهای خود را بیرون می آورند. گل و گیاه: یک زن از شوهرش میخواهد وقتی مسافرت است به گل ها آب دهد. مرد به گلها آب میدهد. زن پنج روز بعد به خانه ای پر از گلها و گیاهان پژمرده برمیگردد. کسی نمیداند چرا این اتفاق افتاده است. |
http://p30city.net/images/icons/icon10.gif تفـاوتهای زنـانه و مردانـه !
http://blog.yimg.com/1/npnWPP97s59SI...J_U7RdtbUA.jpg |
ببین!
خوبه آقایون خودشون اعتراف می کنن!:d{قاط} |
:d تفاوتهای زنانه - مردانه
خانمها: ۱. توی ماهیتابه روغن میریزن ۲. اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن ۳. تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن ۴. چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن آقایان: ۱. توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن ۲. توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن ۳. ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن ۴. توی ماهیتابه روغن میریزن ۵. توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن ۶. یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن ۷. یه خرده غرغر میکنن ۸. دنبال کبریت میگردن ۹. با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره ۱۰. ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد!) ۱۱. ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن ۱۲. تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن ۱۳. با اعصاب خردی میرن لباس میپوشن ۱۴. میرن سراغ بقالی سر کوچه و 20 تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن ۱۵. تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن ۱۶. روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن ۱۷. تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن ۱۸. دنبال نمکدون میگردن ۱۹. نمکدون خالی رو پیدا میکنن و همچنان به غرغر کردن ادامه میدن ۲۰. دنبال کیسهء نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن ۲۱. نمکدون رو پر از نمک میکنن ۲۲. صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون ۲۳. نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن ۲۴. بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه ۲۵. دادوبیداد میکنن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن ۲۶. توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن ۲۷. با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن ۲۸. صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون ۲۹. سریع برمیگردن توی آشپزخونه ۳۰. تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن ۳۱. ماهیتابه رو میندازن توی سینک ۳۲. دنبال ظرفهای مسی میگردن ۳۳. قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن ۳۴. چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن ۳۵. یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن ۳۶. چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن ۳۷. یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه ۳۸. روی باقیمانده تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن ۳۹. به زمین و زمان بدوبیراه میگن و بلند میشن ۴۰. نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن ۴۱. قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن ۴۲. الآن دیگه به مرحله انفجار رسیدن! چون انگشتهاشون سوخته؛ اونا رو زیر آب میگیرن ۴۳. با یه پارچهء تنظیف قابلمه رو برمیدارن ۴۴. پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن ۴۵. نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون میخورن و بازم غرغر میکنن |
دوست پسرت دوستت داره....!؟؟ (تست دخترونه)
. . . . . . . . . در تمام سوالات گزینه ی (الف) 5 امتیاز و گزینه ی (ب) 3 امتیاز و گزینه ی (ج) 1 امتیاز داره نتیجه: اگر امتیاز شما کمتر از 30 شده : دوست پسر شما اصلا شما رو دوست نداره . اگر شما هم اونو دوست ندارید خوب بهتره دیگه بهش زنگ نزنید مطمئن با شید که یادش نمی افته یکی از زیدا کم شده . اما اگه خیلی بهش علاقه داریدبهتره به سراغ نزدیک ترین فالگیر , کف بین و جادوگر برید ( تو اصفهان زیاد پیدا می شه) تا یه کم عرق مورچه رو با دم مار و چشم تمساح بده بهت تا بخوردش بدی بلکه علاقش بهت زیاد شه اگر امتیاز شما بیشتر از 30 شده : همای سعادت روی شونه شما نشسته و دوست پسرتون خیلی دوستون داره حتی ممکنه خر شه و باهاتون ازدواج کنه ( کله قند تو دلت آب می کنن؟) اما نظر شخصی من اینه که یه همچین مجنونی بیشتر به درد کتابا می خوره نه زندگی و زن و بچه ! اگر امتیاز شما دقیقا 30 شده : همش گزینه ی (ب) رو زدی فکر کردی زرنگی به جرم تخلف امتحانی نمی تونی دوباره امتحان بدی |
اکنون ساعت 12:12 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)