پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   دوست تازه چون شراب تازه است (http://p30city.net/showthread.php?t=18000)

amir ahmadi 12-14-2009 12:52 AM

ملالی نداری افشین پاک
دل شیر داریجانم چه باک

amir ahmadi 12-14-2009 12:54 AM

مجتبی مست است و افشین پاتیل است
احمدی با که بگوید راز هست

Afshin_m05 12-14-2009 01:01 AM

به تو عادت کرده بودم
اي به من نزديک تر از من
اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم
مثل عاشقي به غربت
مثل مجروحي به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو
تجربه کردن مرگه
زندگي کردن بي تو
من که در گريزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گريه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي
من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي

amir ahmadi 12-14-2009 01:17 AM

تنگدستی و توانگری این همه از خداوند می رسد
حکمت و علم ومعرفت شریعت از خداوند می رسد
عشق و عمل به کارهای نیک از او می رسد

amir ahmadi 12-14-2009 01:19 AM

جنون وظلمات افریده گنه کاران است
بدی همدم پیری کسانی است که ان را خوش می دارند

Afshin_m05 12-14-2009 01:20 AM

غمی غمناک
شب سردی است,و من افسرده.
راه دوری است,و پایی خسته.
تیرگی هست و چراغی مرده.


می کنم,تنها,از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدم ها.
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها

amir ahmadi 12-14-2009 01:22 AM

عطیه خداوندی با ادمیان پرهیزگار وفادار می ماند
و احسان او ایشان را تا ابد راه خواهد نمود

amir ahmadi 12-14-2009 01:37 AM

به خداوند اعتماد ورز و در کار خویش استوار باش
چه به دیده خداوند اسان است
که به سرعت و به انی تنگدستی را توانگر سازد
برکت خداوند پاداش انسان پرهیزگار است

Mahound 12-14-2009 01:55 AM

ببخشید که سرزده و بی ربط اومدم اما گفتن خاطره ای در اینجا میتونه یه زنگ تحریف باشه.
من یه دوست خیلی صمیمی دارم که شاعره! حس شعرش هم خیلی قویه بر خلاف من همینطور این رفیق ما بچه ی خیلی مثبتیه و تو یه خونواده ی معتقد بزرگ شده. خلاصه یه روز تو حس و حال این میوفته شمع روشن کنه و شراب بنوشه و شعر بگه تو خلوت خودش! شمع و خلوتی رو فراهم کرد مونده بود شراب!
خوب یه راست اومد نزد رزیلترین فرد جمع دوستی یعنی بنده! من هم رسم رفاقت به جای آرودم و مقداری از شراب دست ساز دو ساله را از خزانه دزدیدم و در اختیار رفیق شاعرم نهادم. بله دزدی از خزانه آشکار شد و دزد رسوا و شماتت بزرگی بر من رفت در این عرصه ، رفیق شراب دوست ما هم شراب را به محفل خلوتش افزود مکمل شمع (شراب) را در پیاله ریخت و همان هنگام که اولین جرعه را چشید! چشمانش به سیاهی رفت! کمی آن را بویید! بویش قابل تحمل بود! اما مزه اش را نمی توانست تحمل کند!
آن شراب اعلی را که آن همه بر سرش بر من جفا رفته بود را تا قطره ی آخر ریخت و .... شعری بر مذمت شراب تلخ نوشت، و در پی یافتن شراب شیرین سر به بیابان نهاد.

amir ahmadi 12-14-2009 02:10 AM

ممنون که امدی خاطره خوبی تعریف کردی .
راستی ماهوند یعنی چی


اکنون ساعت 02:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)