زن وشوهری خفته بودند که زن ناگهان شروع کرد به لگد انداختن شوهر بیدار شد وزن هم بیدار کرد زن گفت خواب بدی دیدم خواب دیدم مرده ام ومیخواهند دفنم کنند مرد گفت پس من چه احمقی بودم که ترا بیدار کردم
|
روزی جسد زنی را برای خاکسپاری می بردند که ناگهان ندانسته تابوت زن را به تیر برقی کوبیدن که یهو زن زنده شد بعد از چند وقت دوباره زن از دنیا رفت و بازهم از همون مسیر داشتن جسد زن را برای خاک سپاری میبردند که یهو شوهرش داد زد تو رو خدا مواظب باشید به تیر برق نخوره:24:
|
منصور دوانیقی به یکی از اعراب شام گفت شکر خدای را بجای اورید که چون حکومت شما به من رسیدمرض طاعون از بلاد شما ریشه کن شد اعرابی گفت خداوند عادلتراز ان است که دوبلا در یک زمان نازل کند
|
يه تركه ميخواسته زير دريايي آمريكايي رو توي خليج فارس غرق كنه، شنا كنان خودشو به زير
دريايي ميرسونه، در ميزنه بعدش فرار ميكنه |
اقا نگین ترک لطفا
من کردم شاید ناراحت نشم اگه جک کردی بگین (تا حدودی) ولی نباید انتظار داشت دوستان ترکمون ناراحت نشن لطفا چیزایی که تابلوه رو دیگه رعایت کنین ... جک سیاسی هم نباشه انچنانی هم نباشه.... لطفا.... =========================== یارو زن ژاپنی میگیره هر وقت بهش نگاه میکنه میگه خب اگه خوابت میاد برو بخواب :30: اصفهانیه واسه بچه ش اسمارتیز میخره روش مینویسه : هر هشت ساعت یکی ! (حتما میگین تو همین الان گفتی ترک ننویسین خودت که اصفهانی نوشتی ؟ )(یه خورده فرق نداره به نظر شما چیزی که به ترکای عزیز میگن با چیزی که اصفهانیای عزیز میگن ؟ ) |
آدمین این جمله آخرت که بدتر شد:p
|
شاعری پیش صاحب بن عباد قصیده ای اورد ، هر بیت از دیوانی و هر معنی از سخندانی. صاحب گفت: از برای ما عجب قطار شتر اورده ای که اگر کسی مهارشان بگشاید هر یک به گله دیگر گراید. |
معلم: چرا در نوشتن انشا از پدرت کمک نمی گیری؟
دانش آموز: آخه اون از دست شما دلخوره! چون شما هفته ی قبل به انشای اون نمره بدی دادید:41::24: |
نا بینایی در شب تاریک ،چراغی در دست و سبویی بر دوش در راهی می رفت ،فضولی به وی رسید و گفت:ای نادان روز و شب پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکیدر چشم تو برابر ،این چراغ را فایده چیست؟
نابینا بخندید و گفت که این چراغ نه از بهر خود است،از برای چون تو کوردلان تا با من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند. |
سه دیوانه هم اتاقی بودن، یک روز خبر آوردن که دوتاشون بالا و پایین میپرن و میگن: ما سیبزمینی هستیم و داریم تو روغن سرخ میشیم ولی سومی ساکت نشسته! رئیس تیمارستان هم طبق معمول رفت که این دیوونه رو مرخص کنه. ازش پرسید: تو چرا با دوستات نیستی؟ دیوونه سومیه هم میگه: آخه من کف ماهیتابه چسبیدم! |
اکنون ساعت 09:11 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)