طراح طنزاندیشی که خودنویسش را با سیاهی شب پر میکند
پرویز شاپور ، پنجم اسفند 1303 از در ورودی زندگی وارد و پانزدهم مرداد 1378 از در خروجی آن خارج شد. میان این دو در، انسانی می زیست که با نوشته ها و طرح هایش، جانوران و گیاهان و اشیا را احضار می کرد و به خدمت مهربانی در می آورد. انسانی که قلبش پر جمعیت ترین شهر دنیا بود.:53::53:
قسمتی از اتوبیوگرافی پرویز شاپور : در دوره تحصیل به علت وضع خراب مالی ناگزیر بودم خودنویسم را از سیاهی شب پر کنم و روزی که می خواستم به مجلس ختم یکی از هم کلاسی هایم بروم به علت نداشتن لباس تیره رنگ ناگزیر شدم سایه ام را راهی مجلس کنم زیرا هنوز به این مرحله از تکامل نرسیده بودم که با سیاهی شب برای خودم لباس رسمی بدوزم و در جشن تولد ماه شرکت نمایم. .... آدم محتاطی هستم به این جهت هر وقت می خواهم به مانعی فکر کنم قبلا اطرافم را به دقت نگاه میکنم که گربه ای در آن نزدیکی نباشد که به پیشانی ام پنچه بکشد. مخفی نماند پاهایم همه شب به خواب می رود به طوری که شب ها ناگزیرم دوتا ساعت شماطه دار یکی بالای سرم بگذارم و یکی پایین پایم. از وقتی کلیه ام سنگ آورده از جوی که می پرم شکمم صدای جغجغه ای را می دهد که در بچگی داشتم. بهترین منظره ای که در زندگی ام دیده ام در یک شب تابستانی بود که ماه از حرکت بازمانده بود و تمام ستاره ها جمع شده بودند و آن را هل می دادند. دردناکترین خاطره زندگیم موقعی اتفاق افتاد که داشتم به ماهی فکر میکردم ولی فراموش کردم به آب هم فکر کنم در نتیجه ماهی فکرم درگذشت و مرا برای همیشه مصیبت زده گذاشت. تصمیم دارم پس از مرگم رونوشت سنگ قبرم را محض اطلاع پسرم با پست سفارشی برای او بفرستم. ( کتاب قلبم را با قلبت میزان میکنم /کاریکلماتور پرویز شاپور رو تازه خریدم :)، کتاب شامل نوشته هایی از بزرگان و دوستان پرویز شاپور در مورد او و آثارش و همچنین مجموعه ای کامل از کاریلکاتور های پرویز شاپور به همراه تصاویر طراحی شده توسط خود شاپور و در آخر هم پرویز شاپور به روایت تصویر که شامل عکس هایی از این هنرمند بزرگ و دوست داشتنیه. راستی کتاب مال انتشارات مرواریده....:30:در ادامه این تاپیک سعی میکنم بیشتر نوشته های این کتاب رو بزارم;) ) |
گرسنگی ، پرنده را از پرواز سیر می کند.
نگاهم با سرعت شهاب به چشمت اصابت کرد. آتش تا بی نهایت از آب می ترسد. باران در خروجی ابر را ، اشکریزان پشت سر می گذارد. عاشق سگی هستم که در کویر سر در پی گربه نمی گذارد. باد نوزیده، آرزوهایم برباد رفت. پرویز شاپور |
خسته نباشيد ادامه بديد كاريكلماتورهايي كه انتخاب ميكنيد جالب هستند
------------------------------- خانوم براي ميهمانهايش سنگ تمام گذاشت. تمام دندان ميهمانها ريخت. جواني که آرزوهايش بر باد رفته بود، از اداره هواشناسي شکايت کرد. خيلي خجالت کشيدم. همين روزها نمايشگاه ميزنم بياييد تماشا. حواسم را باد خيال برده است و کاغذهايم را باد پنکه قلم اما محکم در دستم نشسته است از اين بادها نمي لرزد دارم ياد مي گيرم که بعضي از خاطرات را تا کنم و در جيب کتم بگذارم اما کتي ندارم دارم ياد مي گيرم که بعضي از خاطرات را تا کنم و در جيب کتم بگذارم اما کتي ندارم اين قشنگه به نظرم : خدا اشک را آفريد تا آتش دروني را خاموش کند . همچنين اين : براي اينکه آدم خوشبيني شود، بيني اش را عمل کرد. |
به اندازه ای سرمایی هستم که در جهنم هم پالتو می پوشم.
در حاصل جمع سکوت ها فریاد می کشم. فریاد ریشه در سکوت دارد. وقتی بهار در خروجی زندگی را پشت سر می گذارد، پاییز لبخند می زند. پرویز شاپور |
رنگین کمان
رنگین کمان های عاشق در آغوش هم دایره کامل ترسیم می کنند.
رنگین کمان از قطرات باران پذیرایی شاهانه می کند. شب از دیدن رنگین کمان محروم است. وقتی به رنگین کمان نگاه میکنم از خوشحالی اشک هفت رنگ می ریزم. رنگین کمان به طور نامرئی سقوط می کند. در خشکسالی نسل رنگین کمان ها منقرض می شود. ای کاش می توانستم در گردهمایی رنگین کمان ها شرکت کنم. پرویز شاپور |
كاريكلماتور caricalamature
كاريكلماتور caricalamature
دستمال آبی ام خیس خورده و بوته هایی از گل قالی. غم ها خبر شدند و آمدند. آنها كه سر ندارند از كله شدن باكي ندارند . از وقتي شنيدم زندگي چشم به هم زدني است ديگه پلك نمي زنم . ــ زندگي را چه عرض كنم ، ولي مرگ خيلي چيزها را عوض مي كند . معمولا” آنها كه به تنهايي پناه مي برند ، خيلي سرشان شلوغ است . همه تشنه محبت اند و ما گرسنه يك قرص نان حميد شاد يك روز دو چشمش با هم قهر كردند و از آنروز به بعد بينوا لوچ شد . ــ مترسك عروسكي كه زير خط فقر زندگي مي كند . سحر اشراقي |
نمی شود با لبخند ساختگی ، کلاه سر شادی گذاشت.
فریاد نجواها را قتل عام می کند. ستارگان شکوفه های شب هستند. سیاه از نژاد شب است. هیچ سقفی به اندازه ابر چکه نمی کند. عزرائیل نشانی چشمه آب حیات را به کسی نمی دهد. پرویز شاپور |
کاریکلماتور
کاریکلماتور |
کاریکلماتور
ــ قلب انسان مانند سنگ آسياب است . اگر درون آن گندم نريزيد خودش خود را می سايد . |
کاریکلماتور
گربه بي دست و پا در جنگل هم نمي تواند از درخت بالا برود . |
اکنون ساعت 10:46 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)