پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   ادبیات طنز (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=54)
-   -   طنز خواستگاری، طنز ازدواج،دنیای زن و شوهرها از دیدگاه طنز (http://p30city.net/showthread.php?t=1056)

behnam5555 04-17-2011 05:57 PM


ترنم 05-31-2011 02:24 PM

زنی رو به خدا کرد و گفت: خدا یا! چرا باید دیه ما نصف مردها باشد؟ خداوند مهربانانه فرمود: بنده ی من! اگر با کشتن، تو را از شوهرت بستانند، به او بیست میلیون می رسد، ولی اگر او را بکشند تو صاحب چهل میلیون می شوی .
زن خندید و گفت: خدایا حکمتت را شکر



http://s1.picofile.com/file/53645822...ogsky_com_.jpg

shokofe 06-19-2011 11:47 AM
















یک شوهر با قیافه معمولی


مجلس عروسی ساده و کم خرج


http://img3.dalahooo.ir/rozanehgroup...anoomha/03.jpg


...




...یک خانه کوچک برای بچه ها که بازی کنند


http://img3.dalahooo.ir/rozanehgroup...anoomha/05.jpg


...

بچه هایی دوست داشتنی


http://img3.dalahooo.ir/rozanehgroup...anoomha/06.jpg



...شوهر مرد خانواده است


http://img3.dalahooo.ir/rozanehgroup...anoomha/07.jpg


...


یک ماشین کوچک برای خرید کردن


http://img3.dalahooo.ir/rozanehgroup...anoomha/09.jpg


...

یک ماشین دیگه برای بچه ها


http://img3.dalahooo.ir/rozanehgroup...anoomha/10.jpg



...مقداری کلکسیون



...کفش هایی برای مناسبت های مختلف



...تعدادی لباس و لوازم زیبا




مقداری لوازم زیبایی






...مقداری لوازم آرایش



...سالی یک بار مسافرت کم خرج



...شام در رستوران محلی



...گهگاه کادو

و در آخر مقداری تضمین


http://img3.dalahooo.ir/rozanehgroup...anoomha/20.jpg





...فقط همین



...خانم ها اصلا پرتوقع نیستن
















فرانک 06-26-2011 08:12 AM

يك زوج موفق!!!


یک روز از یک زوج موفق سوال کردم: دلیل موفقیت شما در چیست؟ چرا هیچ وقت با هم دعوا نمی‌کنید؟




آقاهه پاسخ داد: من و خانمم از روز اول حد و حدود خودمان را مشخص کردیم و قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی حق اظهار نظر داشته باشه و من هم به عنوان یک آقا در مورد مسائل کلی نظر بدهم!

گفتم: آفرین! زنده‌باد! تو آبروی همه‌ی مردها را خریده‌ای! من بهت افتخار می‌کنم.

حالا این مسائل جزئی که خانمت در مورد اونها حق اظهارنظر داره، چی هست؟

آقاهه گفت: از روز اول قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی نظر بده و تصمیم بگیره، مسائل بی‌اهمیتی مثل این که ما چند تا بچه داشته باشیم، کجا زندگی کنیم، کی خانه بخریم، ماشین‌مان چه باشد، چی بخوریم، چی بپوشیم و با کی رفت ‌و‌ آمد کنیم و ...

گفتم: پس اون مسائل کلی که تو در موردش نظر می‌دی، چی‌ هست؟

> آقاهه گفت: من در مورد مسائل بحران خاور ميانه، نوسانات دلار، قیمت نفت و اوضاع جاری مملکت نظر می‌دهم

امیر عباس انصاری 06-26-2011 10:04 AM

متأسفم! نتونستم برای زنتون کاری کنم!(طنز)

لوکیشن ماجرا =راهروی بیمارستان – روز – داخلی


مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی “اتاق عمل”.

چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح – با لباس سبز رنگ – از آن خارج می شود.
مرد نفسش را در سینه حبس می کند.
دکتر به سمت او می رود.
مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند…
دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم. اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده. ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم… باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی، روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی و باهاش صحبت کنی… اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده…



با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن مرد شل می شود، به دیوار تکیه می دهد. سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود.



با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد.
دکتر: هه! شوخی کردم… زنت همون اولش مُرد!!!!:21::21:


سپاس از فول نت

امیر عباس انصاری 06-26-2011 10:07 AM

شانس فقط یک بار در خانه ی شما را مورد عنایت قرار می دهد (طنز)



قدیمی ولی جالب!


مردی با اسلحه وارد یک بانک شد و تقاضای پول کرد.
وقتی پول هارا دریافت کرد رو به یکی از مشتریان بانک کرد و پرسید : آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟

مرد پاسخ داد : بله قربان من دیدم.

سپس دزد اسلحه را به سمت شقیقه مرد گرفت و اورا در جا کشت.

او مجددا رو به زوجی کرد که در نزدیک او ایستاده بودند و از آنها پرسید آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟

مرد پاسخ داد : نه قربان. من ندیدم اما همسرم دید.:21::21::21::21:

ترنم 06-29-2011 03:11 PM

قبل وبعد از ازدواج
 
قبل از ازدواج

http://iranvij.ir/upload/images/unc1...tb5fmr4ktu.gif



.
.
.
.



.
.
.
.
.








.



بعد از ازدواج

http://iranvij.ir/upload/images/lvxc...yzc42liukv.gif

behnam5555 08-27-2011 08:26 AM


behnam5555 08-29-2011 02:44 PM



ماجرای جالب ازدواج

http://www.3jokes.com/images/2009/Da...iage_Comic.jpg



hossein 08-29-2011 09:40 PM

مرغی که فکر میکند پنگوئن است!

یک کشاورز چینی در مزرعه خود مرغی دارد که فکر می‌کند پنگوئن است و به همین علت همانند پنگوئنها به صورت قائم راه می‌رود.

به گزارش خبرگزاری مهر، نام این مرغ مجنون «مامبل» است که در یک مرزعه واقع در استاد «ژیانگسو» واقع در شرق چین زندگی می‌کند.

صاحب این مرزعه که «لو شی» نام دارد در خصوص مرغ خود اظهار داشت: «این مرغ فکر می‌کند پنگوئن است و به جای اینکه همانند همنوعان خود به صورت افقی راه برود همانند پنگوئنها به صورت قائم و با غرور راه می‌رود.»

مامبل نام پنگوئن قهرمان کارتون «خوش قدم» است. این پنگوئن به خاطر ویژگی خاصی که در حرکت دادن پاهایش داشت توانست با انجام رقص ویژه‌ای با انسانها ارتباط برقرار کند.




این کشاورز چینی در این مورد توضیح داد: «من هرگز موفق نشدم کارتون خوش قدم را ببینم اما این اسم را دوست داشتم. هر چند که پرنده من شاید ویژگی پنگوئن را نداشته باشد اما به هر حال فکر می‌کند که پنگوئن است و به همین دلیل این اسم را برایش انتخاب کردم. خانواده من این مرغ را خیلی دوست دارند و بنابراین ما تصمیم گرفتیم که به جای آنکه آن را در دیگ بیندازیم از آن نگهداری کنیم.»

براساس گزارش «دیلی میل»، مامبل مرغه که فکر می‌کند پنگوئن است ساعتها به آب خیره می‌شود و احتمالا به این موضوع فکر می‌کند که شاید همانند پسرعموهای قطبی خود بتواند شنا کند!







اکنون ساعت 03:45 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)