پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   .:: مناظره های عاشقانه، ادیبانه، شاعرانه ::. (http://p30city.net/showthread.php?t=14598)

behnam5555 04-02-2010 05:57 PM

باتو،همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند
باتو،آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند
باتو،کوه ها حامیان وفادارخاندان من اند
باتو،زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند

ابر،حریری است که برگاهواره ی من کشیده اند
وطناب گاهواره ام را مادرم،که در پس این کوه هاهمسایه ی ماست در دست خویش دارد

باتو،دریا با من مهربا نی می کند
باتو، سپیده ی هرصبح بر گونه ام بوسه می زند
باتو،نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند
باتو،من با بهار می رویم
باتو،من در عطر یاس ها پخش می شوم
باتو،من درشیره ی هر نبات میجوشم
باتو،من در هر شکوفه می شکفم
باتو،من درمن طلوع لبخند میزنم،درهر تندر فریاد شوق میکشم،درحلقوم مرغان عاشق می خوانم در غلغل چشمه ها می خندم،درنای جویباران زمزمه می کنم
باتو،من در روح طبیعت پنهانم
باتو،من بودن را،زندگی را،شوق را،عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی را می نوشم
باتو،من در خلوت این صحرا،درغربت این سرزمین،درسکوت این آسمان،درتنهایی این بی کسی،
غرقه ی فریاد و خروش وجمعیتم،درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند وگلها کودکان من اند و اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند وبوی باران،بوی پونه،بوی خاک،شاخه ها ی شسته، باران خورده،پاک،همه خوش ترین یادهای من،شیرین ترین یادگارهای من اند.
بی تو،من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم
بی تو،رنگهای این سرزمین مرا می آزارند
بی تو،آهوان این صحرا گرگان هار من اند
بی تو،کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند
بی تو،زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خو به کینه می فشرد
ابر،کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند
وطناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده اند و بر گردنم افکنده اند

بی تو،دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعد
بی تو،پرندگان این سرزمین،سایه های وحشت اند و ابابیل بلایند
بی تو،سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است
بی تو،نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکند
بی تو،من با بهار می میرم
بی تو،من در عطر یاس ها می گریم
بی تو،من در شیره ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روزهایی را که همچنان زنده خواهم ماند لمس می کنم.
بی تو،من با هر برگ پائیزی می افتم.بی تو،من در چنگ طبیعت تنها می خشکم
بی تو،من زندگی را،شوق را،بودن را،عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی رااز یاد می برم
بی تو،من در خلوت این صحرا،درغربت این سرزمین،درسکوت این آسمان،درتنهایی این بی کسی،نگهبان سکوتم،حاجب درگه نومیدی،راهب معبد خاموشی،سالک راه فراموشی ها،باغ پژمرده ی پامال زمستانم.
درختان هر کدام خاطره ی رنجی،شبح هر صخره،ابلیسی،دیوی،غولی،گنگ وپرکینه فروخفته،کمین کرده مرا بر سر راه،باران زمزمه ی گریه در دل من،
بوی پونه،پیک و پیغامی نه برای دل من،بوی خاک،تکرار دعوتی برای خفتن من،
شاخه های غبار گرفته،باد خزانی خورده،پوک،همه تلخ ترین یادهای من،تلخ ترین یادگارهای من اند.


دکتر علی شریعتی


behnam5555 04-02-2010 05:59 PM



باران

َباز دل اسمان گرفته....
بغضش را با تمام وجود حس میکنم
از ان بغضهاست که اگر بشکند ویران می کند
خوش به حال اسمان که گهگاه بغض دارد و گهگاه ویران میکند
اسمان نمی داند که دل من تا ابد بغضی دارد که یارای شکستن ندارد
..............................................
بغض اسمان ترکیده ...
باران دلش می بارد
به دست و دل بازی اسمان غبطه میخورم.
به همه می بخشد کاملا به مساوات...
گویی ریزش قطره هایش را در هر صدم ثانیه تنظیم می کند
تا مبادا به کسی کمتر برسد
که نکند کسی از دستش دلخور شود
خوش به حالش..........
کاش ما ادمها هم کمی از سخاوت اسمان را داشتیم
عشقی را که میدادیم دیگر پس نمی گرفتیم
محبتی را که نثار می کردیم در انتظار جبرانش نبودیم
کاش......................

behnam5555 04-03-2010 12:13 PM

خیال تو....

دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
تو در کنار من بشینی؟...... محال بود
هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بود
پاییز بود و کوچه ای و تک مسافری
با تو چقدر کوچه ی ما بی مثال بود
نشنید لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم های تو محتاج بال بود
سیب درخت بی ثمر آرزوی من
یک عمر مانده بود ولی کال کال بود
گفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست ولیکن مجال بود
یک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چیزی شبیه جام بلور دلی غریب
حالا شکست وای صدای وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خیال تو بودم حلال بود

behnam5555 04-03-2010 12:17 PM

در كویر خلوت دلم با لبانی تشنه راه دشواری را در پیش گرفتم
می دانم كه نیاز به جرعه آبی دارم تا خود را با آن سیراب نمایم
در قلبم غوغایی است غوغای عشق تو
نگاهت برایم همچون رودخانه ایی است كه هرگز درآن ركودی نیست
می خواهم كه مرا به حال خود وا مگذاری و مرا همیشه با خود همراه سازی
بگذار تا از احساسات شیرینت لبریز شوم
بگذار تا به وسعت قلب پرمهرت دست یابم
زلالی عشقت را از من مگیر، انشای چشمت را برایم بخوان
تا با شنیدن آن سرشار از شادی شوم
دریچه ی نگاهت را به روی من مبند مگذار تا نگاههای محبت آمیزت انتها یابد
بگذار تا با دلی سیر به تماشایت نشینم و از عمق نگاهت سیراب شوم
تو در پاسخ به عشقم همیشه سكوت را اختیار كردی
و هرگز به خود اجازه ندادی كه از لبانت شكوفه های عشق و محبت بیرون بیاید
و بوی عطر خوش آنان مرا مدهوش كند
ای رویای دیرینه ی من بگذار روییدن نرگس را در نگاهت ببینم
بگذار باران عشقت بر من ببارد تا من در زیر این باران زیبا خود را سیراب نمایم
بگذار تا برگهای خسته ی پاییزان به رقص عاشقی در بیایند
تو را قسم به مقدسات عالم که بگذار کویر دلت به دریا راهی یابد
بگذار برایت همچون زلیخای یوسف باشم
بگذار تا جاودانگی عشق را در خود ببینم
بگذارتا صدف دریای دل من باشی
كه مروارید درونش برایم درخشش عشق زیبای تو را داشته باشد
می خواهم در كنار تو به اوج ابرها برسم
ای ستارگان آسمان همه بدانید و راز مرا همیشه با خود همراه سازید
که من او را چگونه دوست داشتم
ای آفتاب عالم تاب بدان که همچون تو همیشه سوزان و پر نور بودم
اما هیچگاه ابر غرور و تکبر او نگذاشت تا انوار طلایی خود را بر او بگسترانم
عشق من در مهتاب آسمان دلت شعله كشید
پس پذیرای آن باش و پرده ی بی مهری را بر روی آن مكش

behnam5555 04-03-2010 12:19 PM

هرگز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را
هر گز نمی گیرد کسی در قلب من جای تو
را.......
گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر هست بگو نیست بگو راست
بگو.....
مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم
مرگ آن است که از خاطر تو
با
همه ی خاطره ها محو شوم

behnam5555 04-03-2010 12:22 PM

گاهی اوقات آرزو می کنم ای کاش
تک پرنده عاشقی بودم
که
میان صدها هزار پرنده بتوانم
به قله بلندسرزمین هستی برسم و
پرواز کان نغمه سر دهم که...
من شیدای تو وعاشقانه دوستت دارم

behnam5555 04-03-2010 12:37 PM


عشق یعنی خون دل
یعنی جفا
عشق یعنی درد و دل یعنی صفا
عشق یعنی یک شهاب و
یک سراب
عشق یعنی یک سلام و یک جواب
عشق یعنی یک نگاه و یک نیاز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز

behnam5555 04-03-2010 12:38 PM


به روی گونه تابیدی و رفتی
مرا با عشق سنجیدی و رفتی تمام هستی ام نیلوفری بود تو هستی مرا چیدی و رفتی

GolBarg 04-06-2010 08:02 PM

بوسه يعني وصل شيرين دو لب
بوسه يعني خلسه در اعماق شب
بوسه يعني مستي از مشروب عشق
بوسه يعني آتش و گرماي تب
بوسه يعني لذت از دلدادگي لذت از شب , لذت از ديوانگي
بوسه يعني حس طعم خوب عشق طعم شيريني به رنگ سادگي
بوسه آغازي براي ما شدن لحظه اي با دلبري تنها شدن


behnam5555 04-07-2010 09:30 AM


میدونید امروز داشتم به چی فکر میکردم؟به اینکه:
کاش نجار با میز و صندلی چوبی درخت میساخت
کاش من خورشید بودم تا قیر شب را ذوب میکردم
کاش میشد برای دیدن افکار جلوی آینه رفت
کاش میشد پالتویی را که تابستان به تنمان میکند را زمستان هم بپوشیم
کاش کاغذی سفید بودم تا نامه ای عاشقانه سیاهم میکرد
کاش میشد قفس را در پرنده محبوس کرد
کاش میشد آنقدر شتابزده گام بردارم که سایه ام هم به گرد پایم نرسد
راستی به این هم فکر میکردم :
آیا هزارپا تحمل صدای پاهایش را دارد؟


اکنون ساعت 07:19 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)